شهیدانی که دست در دست سالار شهیدان داشتند

      کامران پورعباس شهید محمدابراهیم همت مادر شهید همت سه ماهه باردار بود که به همراه خانواده و بستگان به کربلا می‌روند. حال مادر بد می‌شود. بعد از چند روز به دکتر مراجعه می‌کند. دکتر بعد از معاینه گفت به احتمال زیاد بچه فوت شده است. شب جمعه بود. مادر به حرم امام حسین(ع) می‌رود و در گوشه‌ای‌گریه و زاری می‌کند و طلب شفا برای بچه‌اش می‌نماید. وقتی از زیارت باز می‌گردد، در خواب می‌بیند یک بانوی بزرگوار در صحن ابراهیم مجاب در کنار حرم امام حسین به سراغش می‌آید و بچه‌ای که در آغوشش بود را به او می‌دهد و می‌گوید: بیا بچه‌ات را بگیر.  وقتی بیدار شد، دیگر اثری از درد و بیماری نداشت. باز هم به پزشکان مراجعه کرد و آنها پس از معاینه انگشت به دهان ماندند.  محمد ابراهیم همت با عنایت امام حسین به دنیا آمد و یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان دفاع مقدس و یکی از معروفترین شهدای عاشورایی شد. در وصيتنامه شهيد همت آمده است:  «حسين‌وار زيستن و حسين‌وار شهيد شدن را دوست مي‌دارم.» شهید مهدی ‌زین‌الدین توصیه شهید زین‌الدین این بود که: ما باید حسین‌وار بجنگیم؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛‌ای کاش جان‌ها می‌داشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم.» در وصیتنامه شهید آمده است: «اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس  نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما رزمندگان را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن. در زمان غیبت کبری به کسی منتظر گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد.» شهید ابراهیم‌ هادی ابراهیم‌ هادی شهید گمنامی است که فرمانده گروه چریکی شهید‌اندرزگو در جنگ تحمیلی بود.  خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان شهید ابراهیم‌ هادی در کتابی با عنوان «سلام بر ابراهیم» چاپ شده است. خواندن خاطراتش در این کتاب خیلی‌ها را به طور معجزه‌آسایی متحول نموده است. خود شهید نیز در طول زندگی موجبات تحولِ امام حسینی و عاقبت‌به‌خیریِ خیلی‌ها را فراهم نمود. در دوران جوانی، ابراهیم‌ هادی می‌دید که برخی جوان‌های محل فاسد شده و سراغ کار‌های خلاف رفته‌اند. هیئتی راه‌انداختند و بچه‌ها را دور هم جمع کردند.کم‌کم برخی جوانان که به راه‌های خلاف کشیده شده بودند، پایشان به جلسات هفتگی باز شد. بسیاری از همان کسانی که آن زمان، در آستانه ورود به محیط آلوده و فاسد بودند و با یاری خدا و کمک ابراهیم از آن شرایط خارج شدند، بعد‌ها از مذهبی‌های محل شدند. چند نفر از آنها در طول دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.  در همان ایام دفاع مقدس، یکی از دوستانش یک بار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کرد که در یک باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش در کنارش بودند. جلو رفت و سلام کرد. می‌خواست حرفی بزند و بپرسد که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد؟ قبل از اینکه چیزی بگوید، خودش جلو آمد و گفت: «سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا اباعبدالله‌(ع) آمدند و مرا در آغوش گرفتند و...» ابراهیم در دوران دبيرستان به همراه دوستانش هيئت جوانان وحدت اسلامي رو راه‌اندازي کرد و منشأ خير براي بسياري از دوستان شد. بارها نيز به دوستانش توصيه مي‌كرد كه براي حفظ روحيه ديني و مذهبي از تشكيل هيئت در محله‌ها غافل نشويد. يكي از دوستانش نقل مي‌كرد كه سالها پس از شهادت ابراهيم در يكي از مساجد مشغول فعاليت فرهنگي بودم. روزي در اين فكر بودم كه با چه وسيله‌اي ارتباط بچه‌ها را با مسجد و فعاليت‌هاي فرهنگی حفظ كنيم كه همان شب، ابراهيم را در خواب ديدم. تمامي بچه‌هاي مسجد را جمع كرده بود و مي‌گفت: از طريق تشكيل هيئت بچه‌ها را حفظ كنين و بعد در مورد نحوه كار توضيح مي‌داد.  مرام و شيوه ابراهيم در برخورد با بچه‌هاي محل نيز به اين صورت بود كه پس از جذب به ورزش، آنها را به سوي هيئت و مسجد سوق مي‌داد و مي‌گفت: وقتي دست بچه‌ها تو دست امام حسين(ع) قرار بگيره، مشكل حل مي‌شود و خود آقا نظر لطفش رو به اونها خواهد داشت. ابراهيم از همان دوران دبيرستان شروع به مداحي كرد، بدون هيچ تكلفي مي‌خواند، و بقيه را هم به خواندن و مداحي كردن ترغيب مي‌كرد. ابراهيم هر جايي که بود آنجا را كربلا مي‌كرد. مداحی‌های مکرر و پر شورش در جبهه‌ها شور عظیمی برپا می‌نمود. شهید محمدحسین قلخانی شهید محمدحسین قلخانی از خلبانان شجاع هوانیروز بود. شجاعت او در مأموریتها و پروازهای زیاد در هشت سال دفاع مقدس درخشان بود. در مرداد 1360 در منطقه کرخه سوار بر بالگرد در چندین مرحله به مواضع دشمن بعثی یورش برد. یکباره موشکی به بالگرد اصابت کرد. از هفده متر طول بالگرد، پانزده متر عقب آن جدا شد. فقط کابین مانده بود؛ اما در نهایت تعجب در این شرایط ملخ اصلی کار می‌کرد.  فرامین از کنترل خلبان خارج شده بود. یکباره به یاد مولای مظلومان حسین بن علی(ع) افتاد. با چشمان اشکبار از سرور آزادگان و مولای مظلومان کمک خواست. در همان کابین توسلی به آقا پیدا کرد و فریاد زد: یا حسین.  دوباره سراغ فرامین بالگرد رفت. عجیب بود، همه چیز در اختیارش قرار داشت. در حالی که کابین خلبان شعله‌ور بود به سرعت پایین آمد و روی زمین نشست. این یک معجزه بود. همین که از بالگرد فاصله گرفت، منفجر شد و اثری از آن نماند.   شهید سید عبد الهادی موسوی کراماتی شهید مداح و پاسدار سید عبد الهادی موسوی کراماتی برادر شهید سید عبدالحسین موسوی کراماتی است. دو ساله بود که به بیماری شدیدی مبتلا شد، به‌گونه‌ای که از زنده ماندنش ناامید شدند؛ اما توسل به ائمه اطهار(ع) و به‌ویژه امام حسین(ع)، موجب حیات مجدد این شهید والامقام گردید. در سن چهار سالگی بود که از ناحیه پا فلج شد و در صحن مقدس امام هشتم، با توسل به حضرت امام رضا(ع) شفا یافت و در کنار ضریح مطهر شاه خراسان از جا برخاست و حرکت نمود. ۱۷ ساله بود که به جبهه رفت و در عملیات‌های متعددی شرکت نمود.  عاشق و شیفته امام حسین بود و در هر فرصتی به مداحی اهل‌بیت می‌پرداخت. در جبهه‌ها نیز با مرثیه‌خوانی شور دیگری به رزمندگان می‌بخشید. شهید علی اکبر صادقی پاسدار شهید علی اکبر صادقی پیک لشکر 27 محمّد رسول‌الله(ص) بود و در سال 63 درعملیات والفجر4 به شهادت رسید.   هنگامی که در بهشت زهرا می‌خواستند پیکر مطهر شهید را داخل قبر بگذارند، مادرش احساس کرد زمان وداع آخر با فرزند دلبندش فرا رسیده است. خیلی دلش شکست چون مدتها او را با چشم باز ندیده بود.  مادر شهید بالای قبر ایستاد و امام حسین را قسم داد که به حق علی‌اکبر دوست دارد چشمان فرزندش را که بسته است مانند زمان حیاتش باز ببیند و به آن نگاه کند. در همان لحظه مشاهده کرد چشمان فرزندش به مدت چند ثانیه باز شد و به مادر نگاه کرد و بعد چشمانش را بست. این معجزه خداوند و عنایت امام حسین را حاضران به چشم خود دیدند. شهید محمدحسن خلیلی  شهید پاسدار محمدحسن(رسول) خلیلی چهار مرتبه به سوریه اعزام شد و هر بار حدود دوماه در منطقه عملیاتی بود. آخرین مرتبه آبان سال 92 در نزدیکی حرم حضرت رقیه به شهادت می‌رسد. چند روز پس از عاشورا خبر شهادتش را به خانواده می‌دهند.  شهید دوکارگاه آموزش تخریب در ایران و سوریه تأسیس کرده بود و در این دوکارگاه تمام بمب‌ها و مین‌های داعشی‌ها را کالبدشکافی کرده بودند. کتابخانه شهید خلیلی مملو از کتاب‌هایی پیرامون عاشورا و دفاع مقدس است که نشان می‌دهد شهید تأسی نموده به سیدالشهدا و همانند امام خود از وطن هجرت و به دفاع از حریم اسلام حرکت کرده است. شهادت رسول همزمان شد با ضریح‌گذاری جدید برای حرم امام حسین. زمانی که ضریح جدید نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین تغییر کرد و سنگ‌های مرمر سبز به سنگ‌های مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن سنگ حرم، یکی روزی شهید خلیلی شد. سنگ سبز رنگ که از حرم اباعبدالله الحسین آورده شده بود، به‌صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین برش خورد و بر مزار شهید خلیلی نصب شد. شهید علی امرایی علی امرایی تیر سال 1394 در راه دفاع از حرم حضرت زینب در سوریه به شهادت رسید.  در وصیتنامه شهید علی امرایی آمده است:  «به نام آنکه هستی از آن اوست و حسین را آفرید تا عشق را به ما بیاموزد و ما در مکتب حسینش به کمالات برسیم؛ بنابراین با ذکر ارباب بی‌کفن شروع می‌کنم تا ببینم به کجا ختم می‌شود. السلام علیک یا اباعبدالله‌الحسین(ع)... حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین‌بن‌علی(ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم، چون خواست تا این‌گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین‌(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من رو سیاه را خرید؛ پس‌گریه و زاری معنا ندارد، چون به وصال عشقم  رسیدم.» شهید امیرحسین بوربور عظیمی شهید امیرحسین بوربور عظیمی، از حُرهای انقلاب اسلامی است.  در رسانه‌ها پیرامون این شهید نوشته‌اند: عاشق لباس‌های برند و گران‌قیمت بود. هر شب با ماشین پدرش به محلات شمالی تهران برای دور دور می‌رفت. یک شب به اصرار برادر کوچک‌ترش، از شهر ری که محل سکونتشان بود، راهی مهدیه تهران می‌شود و پای سخنرانی حاج شیخ حسین انصاریان می‌نشیند و به طور عجیبی دگرگون می‌شود. حاج حسین در آن شب از صفا و زهد امام حسین سخن می‌‌گفت و امیرحسین هم در عالم خودش در جست‌وجوی معنویت حسینی پرواز می‌کرد و این‌گونه شد که آن شب، شب تولد دوباره امیرحسین شد. در نهایت نیز شغل معلمی را انتخاب کرد و به روستاهایی خارج از تهران رفت. به کودکان محروم رسیدگی می‌کرد و به دیدار خانواده‌های‌شان می‌رفت و بدون اینکه متوجه شوند، زیر فرش‌شان پول می‌گذاشت.  با آغاز جنگ،‌ داوطلبانه راهی جبهه می‌شود. در جبهه عضو تدارکات می‌شود تا بیشتر به همه کمک کند تا جایی که موی سر رزمندگان را نیز کوتاه می‌کند. در چند عملیات به شدت مجروح و بستری می‌شود و بعد از بهبودی باز به خط مقدم می‌رود تا اینکه در سال ۶۲ در عملیات خیبر به شهادت می‌رسد. شهید عبدالرضا کوپال سرلشکر خلبان شهید عبدالرضا کوپال، خلبان نیروی هوایی ارتش است که در جنگ تحمیلی از آسمان حرم امامان در عراق را زیارت می‌نمود. با حمله ارتش بعث به خاک جمهوری اسلامی ایران، او تصمیم گرفت تا با حضور فعال در عملیات‌های هوایی با رژیم بعثی مقابله کند و در طول مدت خدمتش بیش از ۷۰ سورتی بر فراز آسمان بغداد و سایر شهر‌های عراق در پرونده‌اش ثبت شد. بار‌ها مورد اصابت گلوله‌های ضدهوایی ارتش بعثی قرار گرفت، ولی هربار توانست هواپیمای خود را با وجود نقص فنی روی باند فرود بیاورد و به‌همین خاطر مورد تشویق‌های متعدد قرار گرفت. در خاطره‌ای گفته بود: یک‌بار برای زدن پلی در نزدیک شهر بغداد رفتیم. مشاهده کردیم که اتوبوسی در روی آن پل در حرکت است.  با وجود نیرو‌های ضدهوایی و موشک دشمن، خطر را به‌جان خریدیم و گشتی زدیم. به حرم امام حسین عرض سلام و ادب کردیم تا اتوبوس از روی پل عبور کند و پس از آن به انجام عملیات پرداختیم و پل را زدیم. همچنین شهید گفته بود: هرگاه به عراق می‌روم، برای احترام دوری بالای مرقد امامان می‌زنم و از آنان برای پیروزی اسلام کمک می‌خواهم. شهید محمد ناظری محمد ناظری در عمده عملیات‌های ۸ سال دفاع مقدس مشاور سردار حاج قاسم سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود. او در همین دوران پرافتخار دچار عارضه شیمیایی شد. سردار ناظری اوایل دهه ۷۰ وارد نیروی دریایی سپاه شد و مسئولیت‌های متعددی را عهده‌دار گردید. این شهید والامقام مؤسس یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و طی ۱۰ سال تا هنگام شهادت این یگان را فرماندهی  کرد.  سردار محمد ناظری در شامگاه بیست و یکم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۵ همزمان با ایام میلاد باسعادت امام حسین(ع) و روز پاسدار در حین مأموریت در منطقه نازعات(خلیج‌فارس) به علت عارضه شیمیایی به شهادت رسید و به یاران شهیدش  پیوست. یگان نیروهای ویژه دریایی سپاه، با فرمان رهبر انقلاب در سال 1386 توسط سردار شهید محمد ناظری با عنوان رسمی نیروهای ویژه دریایی سپاه در جزیره فارور در خلیج‌فارس تأسیس شد. این یگان بعدها به تیپ ارتقاء یافت و اکنون با عنوان تیپ نیروهای ویژه تکاوری اباعبدالله نیروی دریایی سپاه در حال انجام مأموریت‌های محوله است. افراد این نیرو باید با گذراندن دوره‌های مختلفی چون غواصی، چتربازی، زندگی در شرایط سخت، کار در ارتفاع، بقا، انواع تیراندازی، حفاظت از شناور، تصرف ساحل، تسخیر شناور، رها کردن گروگان، جنگ شهری، تک‌تیراندازی و تخریب، قابلیت مقابله و هجوم را همزمان با هم داشته  باشند. شهید ناظری بنیانگذار بسیاری از مراکز آموزشی جبهه مقاومت و نهضت‌های اسلامی نیز بود و با آنها کار می‌کرد و دوره‌های مختلفی را برای‌شان آموزش می‌داد. تا کنون دو بار شناورهای آمریکایی و انگلیسی در آب‌های ایران توقیف و متجاوزان درون آنها دستگیر شده‌اند که سردار ناظری در سه مورد آن حضور مستقیم داشته و مورد چهارم نیز بعد از شهادت‌شان توسط شاگردان‌شان انجام شد. دی‌ 1394، دو فروند شناور رزمی آمریکایی حامل 10 تفنگدار که به‌صورت غیرقانونی وارد آب‌های سرزمینی ایران شده بودند، توسّط تکاوران سپاه توقیف شدند.  با توجه به آن‌که تفنگداران آمریکایی در لحظه دستگیری زانو زده و دست‌های‌شان پشت گردن بود و با توجه به آن‌که در مکانی که بازداشت بودند اشک هم ریخته شد و تصاویر این صحنه‌ها رسانه‌ای شد، این حماسه بازتاب عظیمی در جهان پیدا کرد. در سال 1400 نیز توقیف نفتکشی در دریای عمان که نفت سرقتی از ایران را حمل می‌کرد، با مداخله تروریست‌های آمریکایی همراه بود و چندین فروند بالگرد و ناو جنگی آمریکایی با آرایش جنگی به تعقیب نفتکش پرداختند؛ اما با ورود قاطعانه و مقتدرانه نیروهای جان برکف سپاه ناکام ماندند و فرار کردند.  پخش تصاویر این رویارویی و فرار مفتضحانه آمریکایی‌ها و سرانجام توقیف نفتکش، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت. 
سایر اخبار این روزنامه