روزنامه ایران
1401/05/12
چراغ دیده من کو؟
دستها را به طناب آبی گره میزنند و به نوحهای که مداح هیأت میخواند با جان و دل گوش میکنند. اهالی شهرستان اهر تاسوعای هر سال منتظرشان هستند؛ روشندلانی که به شوق عزاداری سالار شهیدان به شهرشان میآیند و با چشم دل اشک میریزند یکدیگر را خوب میشناسند. از شهرها و روستاهای مختلف استان آذربایجان شرقی میآیند و هیأت عزاداران روشندل را در اهر برپا میکنند. میگویند تمام سال را برای چنین روزی لحظه شماری میکنند. مشهدی غلامعلی جلوتر از همه سر طناب را به دست میگیرد و بقیه پشت سر او میایستند.یوسف حیدری
گزارشنویس
دستها را به طناب آبی گره میزنند و به نوحهای که مداح هیأت میخواند با جان و دل گوش میکنند. اهالی شهرستان اهر تاسوعای هر سال منتظرشان هستند؛ روشندلانی که به شوق عزاداری سالار شهیدان به شهرشان میآیند و با چشم دل اشک میریزند یکدیگر را خوب میشناسند. از شهرها و روستاهای مختلف استان آذربایجان شرقی میآیند و هیأت عزاداران روشندلان را در اهر برپا میکنند. میگویند تمام سال را برای چنین روزی لحظه شماری میکنند. مشهدی غلامعلی جلوتر از همه سر طناب را به دست میگیرد و بقیه پشت سر او میایستند. از پیرمرد 80 ساله تا نوجوان 14 ساله به ترتیب سن و سال ردیف میشوند و با دستی طناب را میگیرند و با دست دیگر سینه میزنند و مردم کوچه و خیابان هیأت را همراهی میکنند. میگویند هیأت روشندلان بیریاترین هیأت عزاداری است. پرچم هیأت که وارد خیابان اصلی میشود مردم از خانههایشان بیرون میآیند. یک نفر با سینی شربت و دیگری با جعبه کیک. پسر جوانی ظرف اسفند را بالا میگیرد و یکی از همسایه گوسفند را برای قربانی جلوی هیأت آماده میکند. حاج اکبر جعفری هم کنار دسته عزاداری حرکت میکند؛ کسی که سالهاست نابینایان را از شهرها و روستاهای مختلف استان جمع میکند و روز تاسوعا دسته روشندلان را در اهر به راه میاندازد. چند باری هم نابینایان را به زیارت امام رضا(ع) فرستاده و میگوید هرچه در زندگی دارد از برکت دعای همین نابینایان است.
«همه چیز از زیارت ضریح امام هشتم (ع) شروع شد. بعد از ازدواج با همسرم برای زیارت به مشهد رفتیم و همان جا مسیر زندگیام کنار بارگاه نورانی امام رضا (ع) تغییر کرد.» این خیر اهری و بانی دسته روشندلان میگوید: «در حرم متوجه چند زائر نابینا شدم که از شیراز برای زیارت آمده بودند. شوق آنها برای زیارت و درد دلشان با امام رضا(ع) حالم را دگرگون کرد. میگفتند از خدا نمیخواهیم به ما بینایی بدهد. آرزوی ما همین زیارت امام هشتم (ع) بود که برآورده شد. اگر قسمت شود کربلا هم برویم دیگر هیچ آرزویی نداریم. همان جا عهد کردم و از خدا خواستم تا زندگی سالمی به من بدهد و خانوادهام را در پناه خودش نگه دارد و شرایطی فراهم کند تا بتوانم به نابینایان خدمت کنم.تصمیم گرفتم برای نابینایان هیأت عزاداری برپا کنم. از امام رضا (ع) خواستم کمک کند هر سال تعدادی از نابینایان را برای زیارت به مشهد بیاورم. چند روز بعد مادرم گفت تو از امام رضا(ع) چیزی خواستهای؟ با تعجب نگاهش کردم. گفت خواب عجیبی دیدم،اگر قولی دادهای باید به قولت عمل کنی. همان جا تصمیم گرفتم زودتر هیأت روشندلان را تشکیل بدهم. با یکی از دوستانم صحبت کردم و با بهزیستی شهرهای هریس، اهر، بستان آباد، کلیبر، خداآفرین و قره داغ هماهنگ کردیم و از آنها خواستیم نابینایان تحت پوشش خود را به ما معرفی کنند. به این ترتیب سال 89 خیمه عزاداری هیأت روشندلان برپا شد. بعد گفتم میخواهم آنها را به زیارت امام رضا (ع) ببریم. صدای خوشحالی و اشکهایی که پشت تلفن میریختند هنوز در گوشم هست. با کمک یکی از دوستان تعدادی از این نابینایان را به مشهد بردیم و سالهای بعد هم این سفر زیارتی تکرار شد.»
حاج اکبر درباره تاسوعای سال 89 و حضور گسترده مردم و همراهی نابینایان از مسجد امام رضا (ع) اهر تا مسجد جامع این شهر میگوید: «وقتی خبر تشکیل هیأت عزاداران ثامن الائمه ویژه روشندلان به گوش نابینایان رسید همه برای حضور در هیأت تماس میگرفتند و میخواستند آنها هم در این هیأت برای امام حسین (ع) عزاداری کنند. روز تاسوعا با همه آنها هماهنگ کردیم و با خودروهایی که در نظر گرفته بودیم 150 نابینای عزیز از شهرستانهای مختلف استان را به اهر آوردیم. بعد از صرف صبحانه در مسجد امام رضا(ع) دسته عزاداری راه افتاد.
دو طناب بزرگ به دستشان دادیم و هر کدام با گرفتن طناب منظم پشت سر هم ایستادند. شور و حال عجیبی بود. مرحوم همت علی عبدالله زاده نوحه خوانی میکرد و آنها به سینه میزدند.
از خیابان اصلی که به طرف مسجد جامع حرکت کردیم مردم شهر هم جمع شدند و عزاداران هیأت را همراهی کردند. اشک از چشم همه سرازیر شد. میگفتند این بیریاترین عزاداری است که تا امروز میبینند. ظهر وقتی به مسجد جامع رسیدیم بعد از اقامه نماز کمکهای نقدی و غیرنقدی را به دست نابینایان دادیم و با همان خودروهایی که آمده بودند به شهر و روستایشان برگشتند.
حالا هم هرسال بیصبرانه برای تاسوعا و آمدن به اهر و به راه انداختن دسته عزاداری لحظه شماری میکنند، البته در این دو سال به دلیل شیوع کرونا برای حفظ سلامتی این عزیزان هیأت برگزار نشد ولی با همسرم به خانه همه آنها رفتیم و سرکشی کردیم. غلامرضا بینایی یکی از این نابینایانی بود که هر سال با عشق برای عزاداری به اهر میآمد اما به رحمت خدا رفت. وقتی برای سرکشی به خانهاش رفتیم متوجه شدیم سه دختر او تحصیلکرده و بیکار هستند.
کاش مسئولان شهرستان اهر شرایطی فراهم میکردند تا دختران این نابینای عزیز بتوانند مشغول کار شوند.»اگرچه هر سال یک روز همدیگر را میبینند اما انگار سالهاست که یکدیگر را میشناسند. هر بار مداح هیأت نام حسین (ع) را فریاد میزند با همه وجود اشک میریزند. پرویز گلیپور یکی از خادمان هیأت روشندلان میگوید خدمت به این نابینایان موهبتی است که خدا به من داده است: «وقتی آقای جعفری پیشنهاد تشکیل هیأت روشندلان را داد با دو نفر از خیران دست به کار شدیم و هیأت را برپا کردیم. در این مدت سعی کردیم کنار هیأت عزاداری و سفر به مشهد از این نابینایان حمایت مالی کنیم. بسیاری از آنها تحت پوشش بهزیستی هستند و با مشکلات زیادی زندگی میکنند.
با این همه آقای جعفری در این سالها اجازه نداده است مردم در مسیر عزاداری به نابینایان کمک مالی کنند. او معتقد است این عزاداران کرامت دارند و گدا نیستند. دعا و آرزوی خیلی از این نابینایان زیارت کربلا است. خیلی دوست داریم بتوانیم شرایطی فراهم کنیم تا آنها به زیارت کربلا بروند. امیدوارم برای این کار خیران پا پیش بگذارند تا بتوانیم این عزیزان را به آرزویشان برسانیم.»
مشهدی عبادالله این روزها دلش برای دسته عزاداری و شنیدن صدای دوستانش تنگ شده است. با زبان شیرین آذری می گوید: «کرونا باعث شد خیلیها شرایط ما نابینایان را درک کنند، اگر مردم دوسال خانه نشین شدند ما سالهاست که خانهنشین هستیم. من در روستای زیریان منطقه کلیبر زندگی میکنم. 10 نابینا در این منطقه تحت پوشش بهزیستی هستند. وقتی بهزیستی به ما خبر داد که هیأت نابینایان در اهر برپا شده است از خوشحالی سراز پا نمیشناختیم. ما در همه آن لحظات خودمان را در صحن کربلا تصور میکنیم و با همه وجود عزاداری میکنیم.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
آغاز اجرای طرح رتبهبندی معلمان
پایان دوره «بزن در رو» هستهای
درآمد 5 میلیارد دلاری ترانزیتی در 120 روز
چراغ خطر سیل هنوز زرد است
سند جامع ایران و چین در مرحله اجرا
مهره سوخته
از شام بلا شهید آوردند
11 سال بیخبری از یک مرمت مخرب
قاچاق کالاهای اساسی نصف شد
شوق تحصیل در دل طبیعت
چراغ دیده من کو؟
ترسیمگر هنر متعهد
شور عزای حسین(ع) در افغانستان
چیزی به نام کارت نان نداریم
صهیونیستها بازنده و منزوی