روزنامه ابتکار
1401/05/12
علیرضا صدقی اختلال در حیات اجتماعی
پیکربندی جامعه امروزِ ایران بیش از هر چیز بازنمایی دقیقی از «اختلال در حیات اجتماعی» است. خردهبحرانهایی که تحلیلگران علوم اجتماعی و کنشگران فضای عمومی طی سالهای گذشته بیم آن را میدادند، امروز به عینیت رسیده و آرامآرام میرود تا به یک اَبَربحران اجتماعیِ فراگیر بدل شود.در روزگاری که از یک سو، مشکلاتِ کمرشکنِ اقتصادی که بیش از هر زمان دیگری معیشت و موجودیتِ زندگیِ حداقلی مردم را نشانه رفته، از سوی دیگر حداقل آزادیهای اجتماعی دستخوش و بازیچه اندک گروه آریستوکراتِ شبهمذهبی شده، از منظری چارچوبهای اخلاقی به شکلی موریانهزده در آستانه فروپاشی است و در ساحتی دیگر، هویت جمعی به بیگانهترین شکل تاریخیاش درآمده، سخن از چه باید کردها و چگونهها بیشتر به طنزی تلخ میماند. گویی تلخکی نشسته بر مزار خویش، حرف از چیستی و چگونگی چاشت فردا میزند.
معضلات پیشگفته هر یک به تنهایی میتواند زمینه و زمانه را برای هر جامعهای تنگ کرده و نفسهایش را به شماره بیاندازد. انباشت این بحرانها اما، حکایت دیگری است. درهمآمیزی این بحرانها و تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر، در قالبی تزایدی فرم و شکل تازهای پیدا میکند و مجموعه بحرانهای مذکور را به کلافی سردرگم تبدیل میسازد که سر نخ آن را نمیتوان به راحتی پیدا کرد.
از دیگر سو، هر چه از زمان پیدایش این موقعیت میگذرد، بر پیچیدگی، کلافگی، سختی و صعبی گشودن این کلاف سردرگم افزوده میشود. به بیان رساتر، مزمن شدن این درد آن را به یک بیماری لاعلاج تبدیل میکند که هیچ پزشک حاذقی یارای درمان آن را ندارد.
این درهمآمیزی و مزمن شدن دردهای متنوع و متکثرِ بیپاسخ، خود، بیماری تازهای را در ساحت اجتماعی جامعه پدید میآورد که میتوان آن را «اختلال در حیات اجتماعی» نامگذاری کرد. در حقیقت بروز این بیماری موجب میشود تا ارگانهای حیاتی جامعه که میتوانند و باید در راستای بالندگی، توسعه متوازن و پیشرفت پایدار جامعه حرکت کنند، از کار افتاده و مجموعه ارگانیزم اجتماعی یک جامعه را با اخلال و اختلالی جدی روبهرو سازند.
در چنین جامعهای که ایرانِ امروز را میتوان نمونهای از آن دانست، هیچیک از روندها و فرایندهای اجتماعی رفتاری متناسب، بهنگام و هنجارمند از خود بروز نمیدهند و نه تنها با موضعی انفعالی، از اقدامات موثر فاصله میگیرند، بلکه در نتیجه این بیماری برهمکنشی منفی را موجب میشوند. به بیان دیگر، هر یک از ارگانهای اجتماعی به تنهایی تبدیل به سلولهایی سرطانی میشوند که با رشدی تصاعدی و در قالب تابعی نمایی، جامعه را به سمت انحطاط و از هم پاشیدگی سوق میدهند.
نتیجه آن میشود که جامعه با افزایش بزه، عصبیت، تبعیض، نارواداری، بیتفاوتی، سکوت، سکون و اجتناب از گفتوگو مواجه خواهد شد. با بروز چنین موقعیتی جامعه با سرعتی افزایشی به سمت نابودی مطلق حرکت خواهد کرد و تمامی ابزارها و الزامات توسعه و آرامشدهنده از کار میافتند.
فاجعهبارتر زمانی است که اندک نهادهای مردمی فعال در حوزههای اجتماعی نیز به دلیل سیاستزدگی مفرط در چنین جامعهای به چوب «غیرخودی» رانده شده و پروژه غریبهسازی آحاد جامعه آغاز میشود. با بروز این بیماری و در نتیجه اتخاذ چنین رویکردی، کشور با انبوهی از تودههای از هم جدا و مجمعالجزیرهای روبهرو خواهد شد که هیچ کلونی کوچک یا بزرگی تحمل آن دیگری را ندارد و راهبرد «حذف» به عنوان مهمترین ابزار هر گروه در دستور کار قرار میگیرد.
این حذفها که با دستاویزهایی چون ترور شخصیت، پروندهسازی و... آغاز میشود در فاصله بسیار کمی به اقداماتی عملگرایانه در صحنه عمومی سوق پیدا میکند که نمیتوان آیندهای پس از آن را متصور بود. در حقیقت به نظر میرسد بیماری «اختلال در حیات اجتماعی» سرطانی بدخیم در جامعه است که نتیجه متازتاز خردهبحرانها به یکدیگر است. لذا پس از بروز این وضعیت باید روندهای تشخیصی و درمانی به سرعت دنبال شوند تا آسیبها به «حداقل» برسد. چرا که دیگر نمیتوان به بهبودی کامل پیکره اجتماعی امیدوار بود.
سایر اخبار این روزنامه
« ابتکار» کشته شدن ایمن الظواهری را بررسی میکند
پزشکی که رهبر القاعده شد
هیچ کسی از قیمت نهایی واحدهای نهضت ملی خبر ندارد
دود تورم در چشم متقاضیان مسکن ملی
معمای سفرِ نانسی پلوسی به تایوان
آیا تنشی بزرگ در راه است؟
حسین امیرعبداللهیان مطرح کرد
گازدهی صدها سانتریفیوژ نسل جدید در پاسخ به اقدام آمریکا
علیرضا صدقی
اختلال در حیات اجتماعی
مجلس انقلابی در دو سال باقیمانده با تعیین اولویت به امور مهم کشور بپردازد
عاشورا و آموزه های امام حسین(ع)
رئیس قوه قضائیه:
حقوق بشر از نگاه همه ادیان الهی جایگاه والایی دارد