روزنامه آرمان امروز
1401/05/13
طالبان در مظان اتهام دوست و دشمن
قتل «ايمنالظواهري» حاکمان امروز افغانستان را دچار بحران هويت کرده است کشته شدن «ايمن الظواهري»رهبر شبکه القاعده و از محدود چهرههاي پرنفوذ در اين شبکه، به تاريخ سيام جولاي، نقطه عطفي در سير تحولات خواهد بود. اين رويداد، نه تنها يک معمول نيست و نميتواند يک امر عادي تلقي شود، بلکه زمينه را براي انکشافات بعدي اوضاع در افغانستان، مساعد ميکند.« عبدالناصر نورزاد» استاد پيشين دانشگاه کابل در «ديپلماسي ايراني» مينويسد: سقوط غير منتظره حکومت پيشين افغانستان و قرار گرفتن طالبان در سکان قدرت سياسي، به گونه قابل پيشبيني، ابتداي اين کلاف سردرگم بود. قتل الظواهري، شک و گمانهاي زيادي را در خصوص ادامه تحولات کنوني افغانستان و منطقه بوجود آورده و نشان از تغيير جدي در مسير اين تحولات دارد. وقوع اين رويداد ميتواند، سر آغاز فصل جديدي از بازيها و سناريوها در افغانستان و حتي مناطق پيراموني باشد؛ زيرا، به گفته مقامهاي امريکايي، الظواهري از ابتداي سال جاري ميلادي در کابل سکونت داشته و همواره تا تکميل پرونده قتل آن، تحت نظر سازمان «سياي اي» بوده است. يعني، برخلاف آنچه در توافق نامه دوحه که ميان طالبان و ايالات متحده، تذکر يافته بود تا طالبان روابط خود را با تمامي گروههاي تروريستي و دهشت افکن را قطع کند و اجازه ندهند تا از خاک افغانستان، همانند حملات يازده سپتامبر سال 2001 عليه کشورهاي ديگر استفاده صورت گيرد. اين توافقنامه که براساس آن، طالبان صاحب قدرت شدند و امريکا، تصميم گرفت تا از افغانستان خارج شده و حکومت تحت حمايت خود را بدون پشتيباني رها کند، عملا نقض شده و راهي براي تداوم آن، ديگر وجود ندارد.
ممکن است بديلي براي سناريوهاي آينده در نظر باشد و حتي طالبان را يک پروژه مختومه بسازد. بر اساس اطلاعات موجود «سراج الدين حقاني» (شنبه اين هفته) هنگام حمله هواپيماي بدون سرنشين در منطقه «وزيراکبرخان» کابل، ميزبان مذاکرات صلح بين هيئتي 12 نفره از حکومت پاکستان و سران تي تي پي بوده که در نزديکي آن، رهبر شبکه القاعده مورد هدف قرار ميگيرد و کشته ميشود.
اين رويداد يک بار ديگر حدس و گمانهايي را در خصوص روابط مستحکم و غير قابل گسست طالبان با تروريستهاي خارجي، بخصوص شبکه القاعده نشان ميدهد. به علاوه، ميتوان اين حادثه را، سر آغاز فصل خونين مبارزه با تروريسم جهاني دانست، زيرا هم طالبان و هم شبکه القاعده و ساير سازمانهاي تروريستي فرامليتي، تلاش خواهند کرد تا انتقام خون وي را از ايالات متحده گرفته و جواب دهند. از سوي ديگر و براساس اطلاعات موجود، سراج حقاني در زمان وقوع حمله در نزديکي محل قرار داشته؛ زيرا مهمان در خانه شخصي او در نزديکي محل حمله ساکن بوده و براساس اخبار منتشر شده در برخي از مطبوعات خارجي، خانهاي که «ايمن الظواهري» در آن هدف قرار گرفته مربوط به وزير داخله طالبان يعني سراج الدين حقاني است. در حالي که سراج الدين حقاني، رهبر شبکه حقاني نيز از جمله افراد تحت تعقيب سازمانهاي ضد تروريستي جهاني است و متهم به انجام دهها حمله تروريستي و دهشت افکنانه در بيست سال گذشته عليه منافع امريکا و متحدانش در افغانستان بوده است، تلاش ميکند تا اين ذهنيت را که طالبان با ارائه نسخه جديد خويش، ميخواهند با تروريسم بين المللي قطع رابطه کرده و براي جامعه جهاني از درک عدم استفاده خاک افغانستان عليه ساير کشورها، تضمين بدهند و راهي براي شناسايي رژيم شان را مساعد سازد. گفته ميشود که بعد از وقوع حمله، سراج حقاني با کاروان بزرگي به شمول افراد ملکي براي مصون ماندن از حمله مشابه از طريق زمين به ولسوالي «چرخ لوگر» و از آنجا به ديگر ولسواليهاي ولايت پکتيا رفته است. پس با اين وضع، ميتوان حدس و گمانهاي را در خصوص، پيچيدهگي اوضاع و تغيير مسير بازي، مدنظرداشت و در اراده طالبان براي قطع رابطه با تروريسم جهاني بخصوص شبکه القاعده که خطر جدي براي امنيت جهاني محسوب ميشوند، شک کرد.
سئوالي که مطرح ميشود اين است که اگر سراج الدين حقاني در پناه دادن به ايمن الظواهري سهم داشته؟ آيا او دوباره به کابل باز خواهد گشت و وزير خواهد ماند؟ و آيا او ميتواند آزادانه گشتوگذار کند و خود را فاتح بلامنازع کابل دانست؟ جواب اين سئوالها خيلي دشوار است و بايد منتظر ماند تا اصل قضيه روشن شود که چرا طالبان حاضر نيستند در ازاي به رسميت شناخته و جلب کمکهاي بينالمللي، اشخاصي همچون الظواهري را ترجيح دهند و آن را در قلب کابل و در نزديکي خانه خود، جا دهند و بعدا با افشاي محل اقامت آن، زمينه کشته شدنش را فراهم سازند؟ زيرا سراج الدين حقاني و شبکه تحت رهبرياش، پيوند ايدئولوژيک، نظامي، اطلاعاتي و مالي با شبکه القاعده دارد و هر دو گروه با وجود سالها پيوستگي و همسويي در جنگ با امريکا و متحدانش، کماکان به روابط خود ادامه داده و بعداز تصرف کابل در ماه اگست سال گذشته، به ميزباني آنها ميپردازند. شايد طالبان آموختهاند با استفاده ابزاري از موجوديت گروههاي تروريستي و داشتن رابطه با آنها، يک بازي دوگانه را راه اندازي کنند تا هم فرصت بيشتر براي بقا داشته و هم صاحب منابع مالي شوند. اگر چنين باشد، پس بايد با فريب الظواهري و اسکان وي در نزديک محل استقرار رهبر شبکه حقاني، طالبان، اطلاعات محل بود و باش رهبر القاعده را به امريکايي فروخته باشند.
اين کار يا در ازاي پاداش نقدي صورت گرفته است و يا هم تضميني براي بقاي رژيم طالبان از سوي امريکا. اگر چنين باشد، پس طالبان اين کار را بدون مشوره با پاکستان و سازمان استخبارات آن «اي اس آي» انجام ندادهاند.
احتمال ديگر اين است که اختلافات ميان طيفهاي طالبان و شکافهاي ايجادشده در صفوف اين گروه، زمينه چنين کاري را مساعد کرده باشد. هر سه شاخه منشعب و مخالف در درون گروه طالبان (شبکه حقاني، گروه قطر به رهبري ملابرادر و گروه ملا يعقوب وزير دفاع طالبان) براي کسب فرصت و ايجاد روابط با کشورهاي جهان و منطقه تلاش ميکنند. البته بايد درنظر داشت اين که اين تلاشها جدا از نظر پاکستان نيست، اما ميزان وابستگي هر کدام از آنها به استخبارات پاکستان، احتمال طرح چنين سناريوي را در هزار توي گمان و شک فرو ميبرد.
شايد هم توسل امريکا به شبکههاي ارتباطي و سلولهايي که در بيست سال گذشته ايجاد کرده و سرمايهگذاري هنگفتي نيز روي آن صورت گرفته، زمينه اين موفقيت عملياتي را مساعد کرده باشد. زيرا امريکا در بيست سال حضور خويش، منابع فراواني انساني و اطلاعاتي را در افغانستان استخدام کرده که استيف کول، نويسنده کتاب رياست اس، نيز بر موجوديت هفتاد هزار ارتباطي استخباراتي مرتبط به سازمان سيا در افغانستان اشاره کرده است. اين منابع نيز ميتوانند در تعيين ميزان موفقيت و به انجام رساندن حملات اين چنيني، موثر و کار گذار باشند.
چه خواهد شد؟
کشته شدن الظواهري، تبعات مختلفي خواهد داشت: نخست؛ ممکن است اين حمله و اطمينان از موجوديت الظواهري در کابل تحت سيطره طالبان، زمينه را براي يک مداخله نظامي ديگر به رهبري امريکا فراهم کند. دوم: ممکن است جامعه جهاني با کشته شدن رهبر شبکه القاعده آن هم در مرکزي ترين نقطه کابل، گرايش براي به رسميت شناختن طالبان را کنار گذاشته و اين گروه را تحت تحريمهاي سختتري قرار دهد.
سوم: کشته شدن رهبر القاعده در کابل، جاي هيچ شک و ترديدي را در ماهيت تروريستي بودن گروه طالبان و ارتباط عميق آنان با ديگرگروههاي تروريستي بينالمللي، باقي نميگذارد. پس دشوار به نظر ميرسد افغانستان، منطقه و جهان از خطر تروريسم در آينده مصون بماند و خطري از خاک آن متوجه منطقه و جهان نشود.
چهارم: افشاي محل الظواهري بيگمان از درون طالبان صورت گرفته است. بعيد نيست که برخي از گروههاي تندروتر طالبان در درون خود اقدام به انتقام گيري کنند.
پنجم: قتل الظواهري در منطقه به شدت تحت کنترل طالبان در کابل، زمينههاي شک و ترديد را ميان اين گروه و ساير گروههاي خارجي تروريستي که در همپيماني نزديک با اين گروه قرار داشتهاند، ايجاد خواهد کرد. پس از اين رهبران طالبان ايغور، تاجيکستاني وو ازبکستاني ديگر خود را در امان نخواهند ديد. اين باعث ميشود تا کشورهاي حمايتگر اين گروهها از اختلافات و عدم اطمينان و اعتماد ميان آنها استفاده برده و براي اهداف استراتيژيکتري آنان را به کار گيرند. از سوي ديگر، اين رويداد نظر به منافع و خواست گروهها و دولتها به گونههاي متفاوت و متناقضي تعريف و داوري خواهد شد. و بسترهاي تازهيي را براي کشمکش و همسويي ميان آنها، فراهم خواهد کرد.
ششم: بالاخره اين قتل باعث ميشود تا سناريوهاي جديد، با بازيگران جديد و اهداف جديد در محور منطقهاي بوجود بيايد. امريکا با هدف قرار دادن الظواهري، نشان داد که داستان القاعده و هدف قرار دادن آن، ختم اين غائله نيست و حوادث متعاقب آن، پس لرزههاي اين رويداد خواهد بود. در ضمن، اين کار اشراف اطلاعاتي و کنترل هوايي امريکا بر حريم فضايي افغانستان را نشان ميدهد و براي طالبان و منطقه پيام ميدهد که امريکا همچنان در افغانستان حضور دارد.
هنگام حمله هواپيماي بدون سرنشين در منطقه «وزيراکبرخان» کابل، ميزبان مذاکرات صلح بين هيئتي 12 نفره از حکومت پاکستان و سران تي تي پي بوده که در نزديکي آن، رهبر شبکه القاعده مورد هدف قرار ميگيرد و کشته ميشود
چگونگي قتل ظواهري ميتواند سر آغاز فصل خونين مبارزه با تروريسم جهاني شود؛ زيرا هم طالبان و هم شبکه القاعده و ديگر سازمانهاي تروريستي فرامليتي، تلاش خواهند کرد تا انتقام خون وي را از ايالات متحده گرفته و جواب دهند
اکنون اين پرسش براي گروههاي همسو با طالبان که در افغانستان به شکل پيدا و پنهان مستقر هستند ايجاد شده که آيا قتل ايمنالظواهري نتيجه معامله طالبان با امريکاست؟
بيترديد قتل الظواهري به اختلافات ميان طيفهاي رقيب در درون طالبان دامن خواهد زد
سایر اخبار این روزنامه
راهي براي انتقاد نمانده، چه رسد به کارشکني
بازگشت مذاکره کنندگان به وین
همچنان نيازمند بازخواني مشروطه هستيم
طالبان در مظان اتهام دوست و دشمن
حماسة عاشورا ؛ حاصل تقابل «دين حقيقت» با «دين مصلحت»
هنرِ «حـسيـني» بـودن
ترورالظواهري و آزادي عمل
ادبيات؛ برندهترين سلاح مشروطهخواهي
سفر پالسي به تايوان و چالش جديد و احتمالات
آخرین تلاش اتحادیه اروپا برای نجات برجام
رئیس سازمان بسیج: ۵۰۰ هزار کنشگر فضای مجازی داریم
اعلام حمایت ایران از تمدید آتش بس در یمن