روزنامه جوان
1401/05/13
من مسلمان شده عشق حسینم
این حسین (ع) کیست که همه را شیفته خود میکند؟! چرا این همه سال عزاداری؟! چرا این همه عاشق؟!داستان تغییرات و تحولاتی را که دستگاه امام حسین (ع) برای عدهای رقم زده است همواره شنیدهایم. داستان رسول ترک همدانی را همه میدانیم که چگونه عشق به امام حسین (ع) او را رستگار کرد و عاقبت بخیر از دنیا چشم فرو بست. نقطه عطف زندگی رسول ترک، آغاز ماه محرم است. در اشعاری که به قلم رسول ترک منتشر شده است، یک بیت شعر دست به دست چرخیده که گویای همه حقیقت تغییر اوست: در جوانی همه نوع باده و مینوشیدم / راستش هیچ کدام چایی ارباب نشد...
علی گندابی که در محله گنداب قدیم همدان زندگی میکرد، یکی دیگر از همین افراد است؛ فردی که در عین فسق و فجور، به برکت روضه حضرت عباس (ع) در شب اول ماه محرم روزنه نوری از مرام و معرفت در وجودش روشن میشود. علی گندابی شرابخوار به جایی میرسد که خدا لیاقت داده و زیر پای زوار علیبنابیطالب (ع) خاکش میکنند. شاید برخی رسول ترک و علی گندابی را متعلق به نسلهای قبل بدانند و پیش خود فکر کنند دوره آنها به سر آمده است، اما تحولات رخداده در زندگی تازهمسلمانشدهها نشان میدهد شاید ماجرا حتی اثرگذارتر از ماجرای رسول ترک و علی گندابی باشد. تازهمسلمانشدهها افرادی هستند که عمدتاً هیچ زمینهای از روضه و روایتهای محرم ندارند، اما با یک اتفاق ساده، گمشده خود را در سیدالشهدا (ع) و قیام عاشورا پیدا میکنند. شخصیتهای مختلف از ملیتهای متفاوت در نقاط مختلف جهان امام حسین (ع) را نه در یک محیط مذهبی بلکه گاهی در قلب اروپا و با وجود تمام تبلیغات منفی علیه دین اسلام شناختند؛ کسانی که با شنیدن داستان کربلا زیر و رو میشوند و مسیر زندگی آنها تغییر میکند. برخی افراد امام حسین (ع) را تکه پازل شیعه و مسلم شدن خود میدانند و برخی دیگر زندگی خود را مدیون لطف و محبت امام حسین (ع) میدانند.
روزنامه جوان در صفحه سبک زندگی خود با جستوجو در سایت رهیافته مروری کوتاه دارد به برخی روایتهایی که از زبان تازهمسلمانشدهها بیان شده است؛ افرادی که میتوانیم بگوییم مسلمانشده به دست مبارک سیدالشهدا (ع) و ماجرای کربلا و عاشورا هستند. همچنین در کوتاهنوشتی از تازهمسلمانشدهها نام امام حسین (ع) در کلام افراد مختلف از ملیتهای اروپایی و امریکایی جمعآوری شده است. دیروز امی امروز زینب
امی هوجکینس انگلیسی- ایرلندی است. اولین شناخت وی از اسلام آشنایی با یک جوان سنیمذهب بوده که در نهایت جز سوءاستفاده حاصلی نداشته است. ذهنیت امی برهم میخورد. بعد از طی کردن دوران درمان روحی خود از شکست در رابطه، سراغ مسیحیت میرود، اما آرامش وی برنمیگردد. وی در خاطرات خود میگوید حتی سراغ بودائیسم و هندو میرود و تحت تأثیر این دینها نیز قرار میگیرد، اما باز هم برای وی قانعکننده نبوده است. در نهایت از خدا میخواهد برای شفافیت و پیدا کردن راه درست به وی کمک کند. در همین زمان به گرایش تشیع فکر میکند، اما یاد صحبت بعضی از دوستانش میافتد که به وی گفته بودند «در مورد شیعیان نپرس! آنها کثیفند. آنها کافرند.».
اما روزی خیلی اتفاقی در یک سخنرانی روضه امام حسین (ع) خوانده میشود و همه شروع به گریه میکنند. با خودش میگوید: «چرا همه دارند گریه میکنند؟ نمیفهمم.» نقل دقیق از این تازهمسلمان مطرح شده این است که: «چرا باید بر مردی که بیشتر از صدها سال پیش فوت کرده، گریه کنند!»
بعد از این سخنرانی زندگینامه هر کدام از اهل بیت (ع) را مطالعه میکند و یک حس عاشقانه جدیدی نسبت به پیامبر (ص) و خانوادهاش پیدا میکند. در نهایت متوجه میشود در مورد تشیع به او دروغ گفتهاند.
امی میگوید: داستان امام حسین (ع) مرا تحت تأثیر قرار داد. قبلاً به من میگفتند کربلا خیلی مهم نیست، اما وقتی فهمیدم که مسلمانان به امام حسین (ع) حمله کردند و او را کشتند، بسیار شوکه شدم. وقتی فهمیدم امام حسین (ع) در برابر چه چیزی میجنگد، گفتم من باید اهل بیت (ع) را بپذیرم. نمیتوانم در جبهه امام حسین (ع) نباشم، چون احساس میکردم اگر این کار را نکنم به او خیانت کردهام و برای همیشه در جبهه یزید خواهم بود.
او میگوید: «چیزی که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد، این بود که حضرت زینب (س) حتی در شب یازدهم محرم هم نماز شب خود را خواند. آن نماز یک نماز واجب نبود، اما او این کار را کرد و هیچ وقت در طول آن زمانهای سخت از خدا گلایه نکرد!»
در نهایت وی اسم زینب را انتخاب میکند و بیان میکند: «نه فقط به خاطر ارتباطات احساسی، بلکه به امید اینکه من هم انشاءالله، همانطور که حضرت زینب (س) برای امام حسین (ع) بود، برای امام زمان حاضرم فدایی امام مهدی (عج) باشم.» با خواندن داستان امام حسین (ع) خود را پیدا کردم
«کامیلا سلستینو» مسیحی بوده و با خواندن داستان امام حسین (ع) متحول میشود. وی که برزیلی است تعریف میکند: از ابتدا دین مسیحی داشتم، اما آدم معتقدی نبودم و پایبندی زیادی به عبادات مسیحیت نداشتم، ولی به خاطر مادرم که دوست داشت فرزندانش انسانهای معتقدی باشند، به کلیسا میرفتم. همواره سؤالاتی از قبیل چرا حضرت عیسی (ع) پسر خداست و حضرت آدم (ع) نیست، در حالی که حضرت آدم نه پدر و نه مادر دارد یا مسئله تثلیث برایم هضمشدنی نبود یا اینکه چرا یک انسان گنهکار باید در محضر انسان گنهکار دیگر به گناهش اعتراف کند. مدتی گذشت و من با فردی لبنانی آشنا شدم و کتابی با موضوع اسلام، پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به من داد و فقط به خاطر کنجکاوی بود که کتاب را گرفتم و خواندم، وقتی در مورد خداوند خواندم، با مفهوم خدا در اسلام آشنا شدم. با خواندن داستان امام حسین (ع) متحول شدم و خود را پیدا کردم، تصمیم گرفتم مسلمان شوم و دیگر نتوانستم فکر کنم که خدایی وجود ندارد. با صحبت از امام حسین (ع) جواب سؤالاتم را گرفتم
«محمد جلوس» از شهر برلین کشور آلمان میگوید با رفتن به یک حسینیه با اسلام آشنا شده و با مطالعه کتابهای اسلامی اطمینان پیدا کرده که این دین حق است. او میگوید: «قبل از مسلمانی فکر دنیایی و مظاهر دنیایی برایم مهم بود، اما وقتی مسلمان شدم، خیلی راحت شدم و احساس آرامش میکنم. حسینیه که رفتم یک شیخ از امام حسین (ع) صحبت کرد، او گفت امام حسین (ع) هر چه داشت در راه خدا داد و من که با خود فکر میکردم چطور اسلام بعد از این همه مدت مانده، جواب سؤالات خود را با شناخت اسلام پیدا کردم. در حال حاضر در قم فقه و اصول میخوانم و اسلام خالص در اینجاست.» عشق به امام حسین (ع) مهمترین محرک شهادتین گفتن من شد
«ساره بای سای» تازهمسلمان شفایافته امام حسین (ع) است. او که از مسیحیان پروتستان بوده است، در سال ۹۳ مسلمان میشود و اکنون ساکن تهران است. ساره از جمله مسیحیانی است که به اسلام گرویده. خودش میگوید عشق به امام حسین (ع) مهمترین محرک برای شهادتین گفتن وی بوده است. ناپدری ساره مسلمان و مادرش مسیحی بوده و دلیل تحول و گرایش وی به اسلام ناپدریاش بوده است. وی در خاطرات خود تعریف میکند: زمانی که بچه بودم به بیماری خونی لاعلاجی مبتلا شدم که آن زمان هم این داروهایی که الان در دسترس مردم است، نبودند و دکترها گفته بودند زنده نمیمانم. بیماریام به گونهای بود که کمکم تمام بدنم مثل گلوله جمع میشد و میمردم. مادرم خیلی ناامید شده بود. دوستان مسلمانمان به مادرم گفته بودند برای سلامتی و شفای بچه نذر کن تا خوب شود. مادرم هم نذر امام حسین (ع) کرده بود. من را پای برهنه در مراسم عزاداری امام حسین (ع) میبرد، میچرخاند. اذیت میشدم. پاهایم زخم شده بود، ولی خدا را شکر به کمک امام حسین (ع) شفا گرفتم و خوب شدم. به برکت آن سلامتی هنوز هم در مراسم عزاداری امام میروم و این بار زیر لب ذکر میگویم و دعا میخوانم. ماجرای کربلا را شنیدم عاشق امام حسین (ع) شدم
«ویکتور» مسیحی- کاتولیک بوده و اصالتاً امریکایی است. ویکتور سال ۹۹ در امامزاده صالح مسلمان میشود و نام حسین (ع) را برای خود برگزیده است. او درباره انتخاب این نام میگوید: «زمانی که قرار شد مسلمان شوم، بدون هیچ تردیدی نام حسین (ع) را برای خودم انتخاب کردم. در واقع زمانی که ماجرای کربلا را شنیدم، عاشق امام حسین (ع) شدم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.» از امام حسین (ع) به امام علی (ع) پیامبر (ص) و قرآن رسیدم
«جیمی کوری» در کانادا متولد شده، اما اصالتاً لبنانی است. جیمی کوری که اکنون علی کاظم نام دارد و در شهر قم زندگی میکند، میگوید هم اکنون طلبه است. او پیش از آغاز طلبگی و پیش از آمدن به قم در یک شرکت هواپیمایی در کانادا مشغول فعالیت بود. علی کاظم در پاسخ به اینکه چه چیزی سبب شد به اسلام روی بیاورد، گفت: خانوادهام مسیحی هستند و یکی از عواملی که باعث شد به سمت اسلام روی بیاورم، مسئله سیاسی بود، اینکه نسبت به مسئله فلسطین حساسیت داشتم و از طریق گروههای مقاومت در منطقه همچون حزبالله با انقلاب اسلامی در ایران آشنا شدم. وی افزود: امام حسین (ع) را نمیشناختم و در مورد ایشان زیاد تحقیق و جستوجو کردم و از امام حسین (ع) به امام علی (ع)، پیامبر (ص) و قرآن رسیدم. مظلومیت امام حسین (ع) مرا مسلمان کرد
بانو «استفانی» از ماداگاسکار بعد از مسلمان شدن نام نجمه را انتخاب کرد. او داستان مسلمانشدنش را اینگونه تعریف میکند: من در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم. تا سن ۱۹سالگی مسیحی بودم و خیلی کنجکاو بودم در مورد اسلام تحقیق کنم، به همین بهانه پیش یک مبلغ خانم مسلمان رفتم در مورد اسلام اطلاعات کسب کنم. وقتی با دیدگاه اسلام آشنا شدم و از پنجره اسلام به دنیا نگاه کردم، اشتیاقم بیشتر شد. با اینکه مسیحی بودم، ولی با مسلمانان همراه آن خانم مبلغ نماز میخواندم و در ماه رمضان به احترام آنها چیزی نمیخوردم. در ماه محرم با مکتب امام حسین (ع) و عاشورا آشنا و از ظلمی که به او شده بود بسیار متأثر شدم، اصلاً نمیتوانستم فردی به قساوت یزید را تصور کنم. مظلومیت امام حسین (ع) باعث شد تصمیم بگیرم مسلمان شوم. امام حسین (ع) آخرین تکه پازل شیعه شدن من بود
«آماندا اسمیت» بانویی امریکایی است. وی تعریف میکند: «اولین باری که در مورد اسلام شنیدم هنگامی بود که با مرد مسلمانی نامزد کردم، البته او چندان اهل نماز و انجام فرایض نبود. من از دین او خوشم آمده بود، لذا تحقیقاتم را شروع کردم. تنها چیزی که از اسلام میدانستم به اطلاعاتی محدود میشد که از رسانهها دریافت کرده بودم و نگاه خیلی مثبتی به اسلام نداشتم. اگرچه خیلی زود متوجه شدم بیش از چیزی که تصور میکردم، اسلام پربار است.
من فهمیدم تمام چیزهایی که از اسلام میدانستم کاملاً غلط بوده است، اما با دینی مواجه شده بودم که دارای عقایدی کاملاً منطقی، زیبا، عادلانه و معجزهآسا بود... آشنا شدن با سرنوشت حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) آخرین تکه پازل شیعه شدن من بود.» آماندا امام حسین (ع) را الگویی برای تمام بشریت میداند و میگوید: افتخار میکنم شیعه امام حسین (ع) هستم. آشنایی با شخصیت امام حسین (ع) نقطه اوج تحولات فکری و روحیام بود
«دیانا ترون گوسو» مسیحی مسلمانشدهای است که میگوید در مسیر تحقیقات خود، با شخصیت امام حسین (ع) آشنا میشود و به گفته خود، این نقطه اوج تحولات فکری و روحی او بوده است.
وی درباره احساسش از سیدالشهدا (ع) میگوید: راستش نمیتوانم به این سؤال پاسخ بدهم. آیا شما میتوانید اوج حقیقت را تعریف کنید؟ امام حسین (ع) اوج حقیقت است. وجهی عجیب از حقیقت انسانیت در عاشورا رقم خورده است، البته در هر ملیتی قهرمانانی هستند، اما همه آنها یکبعدی هستند. امام حسین (ع) ابعادی دارد که هر چقدر روی آن مطالعه و تحقیق کنید، تمامشدنی نیست. باور کنید خیلی از این عظمت هنوز ناشناخته مانده است.
سایر اخبار این روزنامه
حجابستیزی روی دیگر اسلامهراسی
«خاموشی» ما را روشن کرد
کسی حاضر نبود جنازه فرزند ناخلف شیخ را بردارد
مدارس دولتی دیپلمهپرور!
ورود چین به دوران «چالش فعال» با امریکا
اشتباه نکنید! پلوسی مأمور دولت بایدن بود
پایان خوش گروگانگیری آجودانیه پس از ۴ ساعت وحشت
نگرانی از بروز جرائم مسلحانه
سالهای پس از جنگ به عطش شهادت حاج عبدالله افزوده بود
۱۰ دستاورد دولت رئیسی بدون برجام و FATF
من مسلمان شده عشق حسینم
«عاشورا» ساعت صفر تغییر تاریخ!
اقامه عزاداری با احیای سنتها
پروندههایی برای ترک فعلهای سیل تشکیل شدهاست
نمکپاشی سیاسی روی زخم و درد ۸ میلیون مستأجر