معنویت از دست رفته یک سینمای ناب

ایران را در همه جای جهان بیش از هر چیز با مفاخر ادبی، چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا می‌شناسند، این یعنی حوزه فرهنگ و ادب در ایران بیش از هر چیز دیگری شاخصه مردم ایران است، اما سینمای ایران در حال حاضر چقدر در جهان متأثر از این موضوع، آیینه‌ای تمام‌نما از هویت ایرانی است؟
فاطمه معتمد‌آریا اخیراً در یک گفت‌وگوی ویدئویی درباره تأثیر مثبت انقلاب بر بازیابی هویت فرهنگی سینمای ایران سخن گفته است. سخنان این بازیگر واکنش‌های زیادی داشته که عمده‌ترین دلیل آن را باید به حساب تازگی این مواضع از زبان وی دانست. معتمدآریا تا به حال در مقاطع مختلف از اینکه محدودیت‌های فرهنگی چالش‌هایی را برای او به همراه داشته و موانعی را ایجاد کرده، سخن به میان آورده بود و کسی انتظار نداشت که او پای در طریق انصاف بگذارد و به این حقیقت واضح اشاره کند که انقلاب، سینمای ایران را فرهنگی کرده است.
تحول فرهنگی در سینما
معتمدآریا می‌گوید: «در سال‌های پس از انقلاب، سه عامل کلیدی فیلمنامه یعنی مسائل جنسی، خشونت و الکل از آن‌ها حذف شد که موجبات افتخار و رشد سینمای ایران پدید آمد. سه عاملی که در تمام جهان معیار اصلی سینما بود در ایران حذف شد و به‌جای آن‌ها ارتباط انسانی، فرهنگ، شعور و هویت جایگزین شد. این اتفاق سبب شد سینمای ما در دهه ۶۰ و ۷۰ در جهان تحت عنوان سینمای ایران شناخته شود. همچنانکه جهان، سینمای امریکا را تحت عنوان سینمای هالیوود می‌شناسد، از سینمای ما نیز تحت عنوان سینمای ایران نام می‌برد.»


واضح است که وقتی معتمدآریا بحق از حذف مسائل جنسی و خشونت در سینمای ایران پس از انقلاب سخن به میان می‌آورد، تلویحاً به این موضوع اذعان می‌کند که وضعیت زنان سینماگر در ایران پس از انقلاب به واسطه همین اتفاق متحول شده است. زنان در سینمای پیش از انقلاب که به فیلمفارسی موسوم بود، جایگاهی سخیف و به شدت توهین‌آمیز داشتند یا در کاباره‌ها در حال رقص بودند یا ضعیفه‌هایی در حد دلربایی از مردان هوس‌باز به نمایش درمی‌آمدند. در واقع زنان در سینمای هیچ جای جهان تا این اندازه که در فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب نمود داشت از وضعیت بغرنج رنج نمی‌بردند.
معتمدآریا می‌گوید: «پس از انقلاب فرهنگ، شعور و هویت جایگزین آن سینما شد.» او به درستی متوجه تحولی که به واسطه انقلاب در سینمای ایران ایجاد شد و آن را در سطح جهان مطرح کرد شده است. موضوعی که سبب شد جهان از سینمای ایران به عنوان سینمایی اخلاقی یاد کند و در جهانی که اخلاق در حال کمرنگ شدن بود به احترام این سینما کلاه از سر بردارد.
نقش مدیران در اخلاق‌گرایی سینما
معتمد آریا، اما در بخش دیگری از سخنانش دچار اشتباه می‌شود و نقش مدیران وقت فرهنگی را در شکل گرفتن چنین سینمایی برجسته می‌داند: «در نیمه دوم دهه ۷۰ و مشخصاً از سال ۷۶ به بعد، یک سقوط اساسی در سینمای ما اتفاق افتاد و آن اینکه مدیران سینمایی که ما را عین کودک نگهداری کرده و به سن نوجوانی رسانده بودند در اوج شکوفایی، ما را ترک کردند و زیر پای ما خالی شد و این نهال تازه رشد یافته و پر از شکوفه، میوه‌هایش نارس شد. بخش زیادی به دلیل سیاست‌هایی بود که اتفاق افتاد. به ما یاد داده بودند راه رفتن را، اما ما هنوز پایمان محکم نشده بود که رهایمان کردند و سینما، سلیقه‌ای شد و ما فهمیدیم هر کسی به اندازه توان خودش می‌تواند راه برود و این‌طور شد که دیگر نه مدیر دلسوزی داریم، نه مدیر بافرهنگی داریم، نه مدیری داریم که بتواند ما را کنترل و راهنمایی کند.»
واقعیت مسئله این است که مدیران سینمایی در دهه ۶۰ اساساً هیچ نقشی در شکل‌گیری اخلاق‌گرایی در سینما نداشتند، بلکه تحول در فضا و حال و هوای فرهنگی و اجتماعی ایران به واسطه وقوع انقلاب سبب شده بود تا سینما نیز متأثر از این فضا به اخلاق و معنویات گرایش پیدا کند. انقلاب ایران در واقع یک انقلاب فرهنگی بود که مدیرانش از آن عقب بودند. مدیران سینمایی دهه ۶۰ اتفاقاً درک درستی از هدایت سینما نداشتند و آن را با سیاست‌های غلط دچار انحرافاتی کردند. ضمن اینکه این اتفاق در اواسط دهه ۷۰ به واسطه سیاست‌های تعدیل اقتصادی و نیز رویکرد‌های لیبرالی در کشور روی سینما نیز بی‌تأثیر نبود و فرهنگ و معنویت را در بخش عمده‌ای از این هنر به حاشیه برد.
مهدی کلهر، اولین مدیر سینمایی دهه ۶۰ در این‌باره می‌گوید: ما اول انقلاب گفتیم که سینمای ما از دو جنبه خشونت و رابطه جنسی استفاده نمی‌کند، نگفتیم راجع به موضوعش کار نمی‌کند. گفتیم از این دو جاذبه استفاده نمی‌کند و کار درستی کردیم، چون سینمای آن روز دنیا این ابزارش بود و اگر این کار را ما نکرده بودیم از سینمای ما چیزی نمانده بود، اما این بدان معنا نیست که سینما مدیر نمی‌خواهد. باید کسی نظارت و اعمال کند. اصلاً وزیر برای چه می‌خواهیم. حضرت امام (ره) به صراحت گفتند ما با فساد و فحشا مخالفیم، اما با سینما و تلویزیون مخالف نیستیم. این یک رویکرد است، بعد هر کسی باید کار خودش را بکند. وزارت ارشاد در بحث فرهنگ یک وظیفه حاکمیتی دارد که بخشی از آن سلبی است، ولی بخشی هم ایجابی است. باید سیاستگذاری کند تا اخلاق و معنویت در سینما رشد کند، اما این سیاست‌گذاری شکل نگرفت. ما می‌دانستیم چه نمی‌خواهیم، اما برخی دوستان اصلاً نمی‌دانستند چه مسیری را باید برویم. درست است که سینمای پس از انقلاب ایران با پیش از انقلاب قابل مقایسه نیست، اما تا کی قرار است ما خودمان را با پیش از انقلاب مقایسه کنیم. بالاخره یک معیار مطلوبی باید ترسیم کنیم که بتوانیم نسبت حال را با آن در نظر بگیریم و بفهمیم کجای کار هستیم. قد سینمای ما خیلی بالا‌تر از قبل از انقلاب است، می‌تواند رشید‌تر هم باشد. اینطور نیست که شما سینما نداشته باشی و مردم چیزی نبینند. مردم خوراک فرهنگی و هنری می‌خواهند. این غلط است که برخی فکر کنند مردم فیلم مبتذل را می‌پسندند. این دروغ است، خب اگر می‌پسندیدند مستهجن‌ترین سال تولید فیلمفارسی قبل انقلاب سال ۱۳۵۵ است و شما می‌دانید که همان سال، سال ورشکستگی سینمای ایران است، یعنی خانواده‌ها پایشان را قطع کردند، اما پس از انقلاب مردم با سینما آشتی کردند واقعیت مسئله این است که سینمای ایران پس از دهه طلایی ۶۰ به دست خود مدیران سینمایی به کج‌راهه رفت و این مسیر انحرافی همچنان ادامه دارد. در واقع ما طلای نابی را که به دست آورده بودیم به مرور از دست دادیم و آن حس و حال معنوی فیلم‌ها بود. این واقعیتی است که سینماگری، چون معتمد آریا نیز آن را به وضوح حس کرده و نمی‌تواند منکر آن شود.