مهم چگونه زیستن «تختی» است

تا سال‌ها بحث بر سر چگونگی درگذشت تختی بود، موضوعی مرموز که هنوز هم زوایای پنهان آن برای علاقه‌مندان به کشتی و ورزش کشور روشن نشده است، اما اشتباه بزرگ دقیقاً متمرکز شدن روی همین مسئله بود. همه به دنبال چگونگی درگذشت جهان‌پهلوان بودند و هستند؛ اینکه ماجرا قتل توسط ساواک بوده یا خودکشی، اما در این میان کمتر پیش آمد که به نوع زندگی و مرام او در طول حیات کوتاهش توجه شود. کمتر کسی پیدا شد که برود و ببیند تختی چه کرد که هنوز هم محبوب دل تمام علاقه‌مندان به ورزش و هنوز هم جهان‌پهلوان ایران است.
چند خاطره ماندگار در ذهن مردم ایران نقش بسته از جمله کمک به زلزله‌زدگان بویین‌زهرا، اما تمام خاطراتمان فقط در همین حد است و کسی بیشتر از آن را به یاد نمی‌آورد. چگونه زیستن تختی مهم است، نه چگونه رفتنش. اینکه سالروز تولد او را روز کشتی نام نهادند و در تقویم ثبت کردند اتفاق بزرگی است که نشان از توجه به تولد او به عنوان اسوه اخلاق و جوانمردی دارد، هرچند در این میان از فقدان او هم نباید غافل شد.
اینکه تختی چه کرد که با مدال و بی‌مدال در دل مردم جا داشته، دارد و خواهد داشت، مهم است. اینکه چگونه با مردم رفتار کرد که بعد از باختش هم به استقبالش می‌رفتند و برای دیدنش سرودست می‌شکستند، مهم است. اینکه بدانیم تختی چگونه زندگی کرد که هنوز در سالروز رفتنش مزارش لبریز از دوستدارانش می‌شود، کسانی که ده‌ها سال با او فاصله زمانی دارند. این‌ها را باید در زندگی جهان‌پهلوان جست‌وجو کرد. طبیعی است وقتی که به قول هم‌تیمی‌های سابقش بعد از باخت شب تا صبح خوابش نبرد و می‌گفت: «جواب مردم را چه بدهم، به آن‌ها قول مدال داده بودم» و مردم هم در پاسخش بگویند: «برای اینکه قهرمان نگرید، بخندیم.»
تا دلتان بخواهد قهرمان داشته‌ایم که مردم با شکست‌شان ناراحت شده‌اند، اما نوع برخوردشان با تختی هیچگاه برای کس دیگری تکرار نشد، چون تختی برای مردم جهان پهلوانی ورای نتیجه گرفتن و کسب پیروزی بود، همانی بود که تمام وجودش و همه دارایی‌اش وقف مردم بود.


سالروز تولد جهان‌پهلوان فرصت خوبی است برای اینکه بیشتر با مرامش آشنا شویم. فرصتی که پیش‌روی همه قرار دارد از ورزشکار گرفته تا مردم کوی و بازار. ورزشکارانی که این روز‌ها شاید با بستن قرارداد‌های چندین و چند میلیاردی زیاد متوجه نباشند که در دل مردم چه می‌گذرد و روزگار را چگونه می‌گذرانند. تختی، اما اینگونه نبود. تختی در اوج موفقیت و ستاره بودن هیچگاه از مردم جدا نشد. او همیشه برای مردم کشتی گرفت و حتی به‌خاطر آن‌ها با وجود تمام دشمنی‌ها و غرض‌ورزی‌ها به تیم ملی برگشت و مردم هم خیلی خوب قدردان جهان‌پهلوان‌شان بودند.
مرام و مسلک تختی این روز‌ها گمشده ورزش ایران است. گمشده‌ای که شاید خیلی‌ها نپسندند که دنبالش بگردند و ترجیح می‌دهند همه به فکر نوع فقدان جهان‌پهلون باشند تا اینکه چگونه زیستن او را سرمشق خود و دیگران قرار دهند که اگر چنین اتفاق مبارکی رخ دهد، آن وقت بساط خیلی از مفاسد ورزش کشور برای همیشه برچیده خواهد شد.