زیر سایه ایران

محمدرضا کردلو: امیرهوشنگ ابتهاج روز گذشته در زادگاهش رشت به خاک سپرده شد. این بازگشت به «وطن» در ذات خودش واجد زیبایی‌هایی است که در حضور یا فقدان، معنایش تغییر نمی‌کند. دفن شدن در قبرستان پرلاشز پاریس یا گورستان هایگیت لندن و میلاتن کلن چه لطفی دارد وقتی باغ محتشم رشت هست؟ ماجرای تشییع و تدفین سایه در ایران ـ که حتما ظرافت‌ها و گفت‌وگوهای فرهنگی را می‌طلبید ـ با همراهی مسؤولان فرهنگی و خانواده ابتهاج، به نحو خوبی برگزار شد و این مساله از جهاتی دارای اهمیت است. اول آنکه «ایران» وسیع‌ترین مفهومی است که این روزها، حلقه وصل چهره‌هایی با سلایق سیاسی مختلف می‌شود. به واکنش‌های همین روزهای پس از درگذشت امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) دقت کنید. سایه با سوابق سیاسی‌ای که به طور طبیعی مورد پسند یا علاقه بسیاری از طیف‌ها نبود، و طبیعتا مقبول برخی دیگر می‌افتاد، در شرایط فرهنگی مناسبی تعظیم و تکریم شد. واکنش‌ها از سوی بسیاری از طیف‌های سیاسی و فرهنگی، با ظرافت همراه بود. بسیاری از جریان‌های سیاسی و فرهنگی با احترام به جایگاه سایه در ادبیات معاصر ایران او را تکریم کردند، جز ویرانی‌طلبان و سلطنت‌معاشانی که دل خوشی از رویکردهای مردمی و ضدسلطنتی سایه نداشتند. جمعیت قلیلی که مفهوم «ایران» هیچ‌‌گاه برای‌شان ارزشمند نبوده، با تخریب سایه، بیش از پیش نزد عموم ایرانیان منفور شدند. ماجرای مواجهه این گروهک‌ها با درگذشت مرحوم ابتهاج، شاهد دیگری بر این مدعا بود که حتی «ایران» و ارزش‌های ایرانی، برای‌شان فاقد اهمیت است. اما چیست این ایران! این دماوند، این اصفهان، این خراسان و آن تبریز و آن ارس و آن بلوچستان و آن خوزستان و... که همه در نقشه‌ای جمع شده‌اند، به چه تصویری منجر شده‌اند که حتی علاقه به آن تصویر، اشتراک‌آفرین و به قول حافظ موجب جمعیت این زلف پریشان است. این ایران چیست که باز به قول حافظ هواداران کویش می‌شوند چو جان خویشتن!؟  و اینکه سال‌های سال پس از زمانی که ایدئولوژی‌های فراگیر دامن همه دنیا را گرفته بود، تا «بی‌وطنی» را تبلیغ کند و اتفاقا تنی چند از اندیشمندان گول آن بساط تهی را خوردند، باز این ایران است که آغوش می‌گشاید و سایه می‌شود برای سایه. برای نام ابتهاج هم موجب بزرگی فزاینده است بودن در ایران.  قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا، دریاست ایران، اتفاقا معیار و سنجه مناسبی برای مشخص کردن «دوست» از «دشمن» است. ایرانی که سایه‌اش، دنیا دنیا می‌ارزد و می‌توان در سایه‌اش آرمید. تا قیامت.