گورباچف پيشتاز اصلاحات بين المللي

دور شدن سايه جنگ جهاني سوم با ابتکار عمل گورباچف آرمان امروز| رضاپورحسين: بسياري از صاحب نظران و سياستمداران گورباچف را فردي جاه طلب، سخت کوش و کاريزماتيک توصيف مي کردند. اوهر چه در سلسله مراتب حزب کمونيست بالا مي رفت بيش از پيش از ماهيت سيستمي که بهبود ناپذير به نظر مي رسيد، سرخورده مي شد. گورباچف با قرار گرفتن در راس اتحاد جماهير شوروي دکترين دوگانه اصلاحات اقتصادي و شفافيت و فضاي باز سياسي را مطرح کرد.اين در حالي است که پس از فاجعه چرنوويل در سال 1986 هيچ نشانه اي از شفافيت ديده نشد. مقامات شوروي ابتدا پنهان کاري کردند و سپس دست به انتشار اطلاعات نادرست زدند. گورباچف نوزده روز پس از اين فاجعه براي نخستين بار با مردم روبرو شد و از ترس و وحشت موجود و نيز پذيرفتن اشتباه سخن گفت. گورباچف پس از اين حادثه بيش از هميشه مصمم به اجراي اصلاحات بود. وي در سال 1987 پيمان منع استفاده از موشک هاي هسته اي ميان برد را با رونالد ريگان، رئيس جمهوري آمريکا امضا کرد و سبب شد تا جهان رنگ جنگ جهاني سوم را به خود نبيند. در راستاي بررسي عملکرد آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي، آرمان امروز گفت و گويي با علي اکبر فرازي، سفير پيشين ايران در روماني داشته است که در ادامه مي خوانيد.
اصلاحات گورباچف چه دست آوردهايي در پي داشت و نقش او در عدم شکل گيري جنگ جهاني سوم چه بود؟
ميخاييل گورباچف که دو روز پيش جان خود را از دست داد يکي از مناديان اصلاحات در روابط بين الملل بود. او شخصي بود که تاثير زيادي بر تحولات دهه هشتاد و نود ميلادي گذاشت. او آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي بود که دريافت سيستم کمونيستي ديگر نمي تواند نيازهاي روز را پاسخگو باشد. دستگاه عريض و طويل شوروي در آن برهه زماني ديگر نمي توانست مديريت کشور را به خوبي پيش ببرد و گورباچف  به خوبي اين مساله را درک کرده بود و اصلاحات ساختاري خود تحت عنوان گلاسنوست و پروستريکا را آغاز کرد. اصلاح ناکارآمدي در شوروي به هدف اول گورباچف بدل شد اما مشخص شد که شوروي به قدري ساختارش پوسيده شده که ديگر هيچ گونه اصلاحاتي پاسخگو نبود و چندي پس از اين اتفاقات بود که شوروي متلاشي شد و از دل آن چندين کشور ديگر مستقل شدند. پيام مهم اين اتفاقات اين بود که اگر هر سيستم سياسي به موقع به سمت اصلاح ساختار نرود، چيزي جز فروپاشي نصيب آن نمي شود. معالجه اگر به موقع آغاز نشود، هيچ فايده اي نمي تواند داشته باشد و بيمار سرانجام جان خود را از دست مي دهد. شوروي نيز همچون بيماري بود که ديگر معالجه ديرهنگام به کمکش نمي آمد. مشکلات شوروي به مرحله اي رسيده بود که علاوه بر اين که نمي توانست امورات داخلي رابه خوبي مديريت کند بلکه در عرصه بين المللي نيز ديگر نمي توانست نقش يک ابرقدرت را بازي کند و در چنين حالتي مشخصا فشارهاي داخلي و خارجي منجر به کودتاي آگوست شد. گورباچف تا زماني که در قدرت بود، تلاش کرد تا روابط شوروي را با کشورهاي غربي ترميم کند و همين امر سبب شد تا در حوزه کنترل تسليحات نيزاتفاقات خوبي رقم بخورد. گورباچف پيش قدم شد تا سلاح هاي غيرمتعارف و سلاح هاي هسته اي کنترل شوند و بر همين اساس نيز پيمان هايي را با طرف هاي ديگر به امضا رساند. در همين مقطع زماني بود که گورباچف تلاشکرد تا جنگ سرد نيز پايان يابد و در اين امر نيز موفق بود و به دنبال همين رويداد، بسياري از تنش ها در سطح جهان کاهش يافت. گورباچف همزمان به سمت ايجاد فضاي باز سياسي در داخل کشور نيز رفت اما سيستم کمونيستي ظرفيت تحمل تغييرات ناگهاني را نداشت و همين امر نيز به يکي از علل فروپاشي شوروي بدل شد. گورباچف درست بعد از رکود اقتصادي سال‌هاي حکومت برژنف، قدرت را در دست گرفت. او اگرچه به آرمان‌هاي سوسياليستي متعهد بود، ولي جبران اين رکود، اصلاحات عمده و مهم را براي شوروي گريزناپذير کرده بود.
فروپاشي شوروي  و استقلال جمهوري هاي تازه تاسيس چه تاثيري برکشورهاي بلوک شرق و روابط بين الملل گذاشت؟


اين تغيير رويکرد، ملي‌گرايان در کشورهاي اقمار شوروي را به تلاش براي استقلال‌طلبي ترغيب کرد. جمهوري‌هاي حوزه درياي بالتيک در شمال کشور پيشگام استقلال شدند. ابتدا لتوني، ليتواني و استوني از شوروي جدا شدند و روندي آغاز شد که به سرعت به ديگر کشورهاي اقمار شوروي در چارچوب پيمان ورشو تسري پيدا کرد. تشديد اين روند واگرايانه و افزايش خطر فروپاشي و تجزيه اتحاد جماهير شوروي، ملي‌گرايان اين کشور را وارد ميدان کرد. در اوت 1991 تندروهاي مارکسيست لنينيست کودتاي ناموفقي را عليه گورباچف انجام دادند. فروپاشي شوروي تبديل به دومينويي شد تا ساير کشورهاي بلوک شرق نيز يکي پس از ديگري سقوط کرده و کشورهاي جديدي در قفقاز، شرق اروپا و آسياي ميانه شکل گيرد. کشورهاي تازه تاسيس هر کدامبه شکلي از سيستم کمونيستي فرار مي کردند و هر کدام به دنبال آينده بهتري بودند و در همين راستا تقريبا از فروپاشي شوروي در اين جمهوري ها استقبال شد. هرچند برخي از اين جمهوري ها توانستند سرنوشت بهتري نسبت به گذشته داشته باشند اما برخي نيز سرنوشت شومي را تجربه کردند. پس از اين اتفاقات بود که ديگر مسکو تا مدت ها نمي توانست خود را به عنوان يک ابرقدرت مطرح کند و دقيقا از همين مقطع زماني بود که عرصه بين الملل دستخوش تحولات جدي شد. روسيه تلاش کرد پس از اين اتفاقات روابطي مسالمت آميز با ساير جهان داشته باشد و اين رويه براي چندين سال تداوم يافت. همه اين تحولات از آن جا شروع شد که گورباچف اصلاحات خود را آغاز کرد و مشخصا با وجود تاثيرگذاري شگرفي که داشت، هيچ گاه تصور نمي کرد تا اين ميزان جهان با اقدامات او دستخوش تحول شود.
نقش گورباچف بر رويکردهاي آتي جهان غرب چه بود؟
گورباچف به عاملي تبديل شد تا زياده خواهي غربي ها علني شود زيرا او بود که توانست سايه جنگ جهاني سوم را از روي جهان بردارد اما اين امر سبب نشد تا صلح در ادامه بر جهان حاکم شود زيرا غرب به جاي برقراري صلح تلاش کرد تا مرزهاي ناتو را به سمت شرق توسعه دهد و کشورهاي جديد عضو پيمان ناتو شدند. اين مسير نيز امروز ادامه دارد و نزديک شدن اوکراين به ناتو سبب شد تا جنگي جديد در جهان شکل گيرد. با اين وجود اما اين روند متوقف نشد و امروز صحبت هايي از عضويت فنلاند و سوئد در ناتو نيز مطرح مي شود. همين رويه سبب شد تا بار ديگر جهان به سمت دوقطبي شدن پيش رود و بار ديگر حرف هايي از شرق و غرب مطرح شود. به دنبال انحلال اتحاد جماهير شوروي بوريس يلتسين رئيس حزب در مسکو، با استفاده از اين موقعيت در مقابل کودتا ايستاد، تظاهرکنندگان را دستگير کرد و در ازاي آزادي گورباچف، تقريبا همه قدرت سياسي‌ او را تصاحب کرد. گورباچف پس از استعفاي خود، بنيادي تحت نام خود راه اندازي کرد، منتقد جدي بوريس يلتسين و ولاديمير پوتين روساي جمهوري روسيه شد و براي تبليغ جنبش سوسيال دموکراتيک روسيه يعني همان ايده‌اي که اصلاحاتش را بر مبناي آن استوار کرده بود فعاليت کرد. او مي‌خواست اصول سوسيال دموکراسي را در نظام سياسي شوروي پياده کند.