نرو نیویورک برو سمرقند

رئیس‌جمهور ایران قرار است ۲۴‌شهریورماه در نشست سران سازمان شانگ‌های که به میزبانی ازبکستان برگزار می‌شود، شرکت کند. ایران عضو اصلی شانگ‌های خواهد شد و شانگهای، طلیعه نظم نوینی در جهان آینده است. گویا سید ابراهیم رئیسی قرار است در نشست مجمع عمومی سازمان ملل نیز که اندکی بعد از اجلاس شانگ‌های در زمان مرسوم خود خواهد بود، شرکت کند، اما استدلال‌آوری محکمی وجود دارد که غیبت رئیسی در نیویورک، مواهب مادی و معنوی بیشتری برای ایران دارد تا حضور در آنجا و یک سخنرانی و یک مثلاً «عدم ملاقات» با بایدن و رفقای اروپایی‌اش. هرچند کم نیستند کسانی که با فکری سنتی و البته سطحی، «موقعیت نیویورک» و حضور در مجمع عمومی را برای رساندن صدای ایران به جهان بی‌بدیل و ممتاز می‌دانند. این فکر سنتی همیشه با فشار روانی تیمی که معمولاً در ادوار گذشته، بارسفربستن به ینگه دنیا را خوش می‌داشتند، همراه بوده و اینان دیگر به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند، فایده منافع ملی بود و معمولاً در همان شیپور «موقعیت ممتاز نیویورک» می‌دمیدند. با این حال دلایل زیادی وجود دارد که «کم‌محلی» رئیسی به نیویورک و غیبت او در آنجا و مانور رسانه‌ای و تبلیغاتی کامل در سمرقند و اجلاس شانگهای، با همه شاخص‌هایی که این دولت از آغاز تاکنون دنبال کرده است، و با همه آنچه پیش‌رو داریم، سازگارتر و فایده‌مندتر است.
اکنون این دولت می‌گوید از آن برزخ برجامی که گذشتگان و امریکا برای ایران درست کرده بودند، با رویکرد مستقل و نوین خود خارج شده و کشور را از شرطی‌شدن با شروط برجامی درآورده است. از طرفی نزدیکی ایران به شرق برای امریکا و اروپا، دشوار هضم و نپذیرفتنی است و حتی همین نگه داشتن ایران در «فضای مذاکره» اگر هدفی اصلی داشته باشد، کاستن از پیوند کامل ایران با دوستان شرقی و با همسایگان است و درواقع تلاش می‌شود آن راه باریکه‌ای که هنوز به سمت غرب باز است، همچنان بازنگه داشته شود تا بلکه روزی بتوان آن را تبدیل به بزرگراهی آسفالته با امکانات فراوان کرد! با این دو فرض قوی، بهترین کار هم برای منافع ملی، هم برای مذاکرات هسته‌ای و حتی هم برای رابطه سالم و عزتمندانه با غرب که جزئی قطعی از سیاست‌خارجی ایران است، حرکت در مسیری است که ما را از نیویورک دور، و به همسایگان و دوستان راهبردی روز‌های سخت از جمله چین نزدیک‌تر کند.
دو سال پیش در همین‌جا یادآور شدم در یکی از دیدار‌هایی که سردبیران روزنامه‌ها با ظریف، وزیرخارجه سابق ایران داشتند، او در پاسخ یکی از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب که با افراط خاصی علیه چین سخن می‌گفت، تأکید کرد: «برای این دوست اصلاح‌طلب خودم و برای همه دوستان اصلاح‌طلب بگویم اگر [کمک‌ها و همراهی]چین نبود، مقاومت ما مقابل امریکا درهم شکسته می‌شد.» البته در واقع مقاومت ما حتی بدون چین درهم شکسته نمی‌شود، ولی این پاسخی بود که برای آن اعتراض مناسب بود.
هم امریکا و هم اروپا دریافته‌اند مسیر آینده‌ای که ایران و روسیه و چین، بازیگران اصلی آن خواهند بود، راهی دشوار پیش روی آنان می‌گذارد، پس چرا ما این دشوارسازی برای غرب را انتخاب نکنیم؟ نگرانی امریکا‌یی‌ها از راهبرد شرقی ایران از پیشنهادی‌های دوستانه آن‌ها قابل درک است! چندی پیش شنونده گفت‌وگوی مجازی اعضای هیئت علمی گروه بررسی ملاحظات استراتژیک امریکا در خاورمیانه با خانم «باربارا اسلاوین» مدیر ابتکار ایران در شورای آتلانتیک و مدرس روابط بین الملل در دانشگاه جرج واشنگتن بودم. یکی از استادان از او پرسید «شما چه راه‌حلی پیش پای ما می‌گذارید تا با آن بتوانیم روابط ایران و امریکا را درست کنیم؟» اسلاوین خیلی محکم و جدی و البته ویرانگر پاسخ داد: «همین حالا رابطه خود را با روسیه و چین به‌طور کامل قطع کنید!» اسلاوین ایران را از بازگشت ترامپ می‌ترساند و می‌گفت: «شاید خوش‌بینی زمان اوباما در امریکا وجود نداشته باشد، ولی دولت بایدن بسیار علاقه‌مند است که به توافق بازگردد. در غیر این صورت ممکن است ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ مجدداً به قدرت برسد. نکته دیگر این است که ایران سیاست نگاه به شرق را با چین و روسیه دنبال می‌کند. من تصور می‌کنم روابط با روسیه و چین برای منافع ملی ایران مطلوب نیست، زیرا آن‌ها شرکای قابل‌اعتمادی برای ایران نیستند. به روسیه نگاه کنید، جنگ اوکراین را ببینید. ایرانی‌ها بمباران عراق را تجربه کرده‌اند. همان موضوع درباره اوکراین اتفاق می‌افتد، اما برای چه؟ برای نفوذ بیشتر در اروپا یا نپیوستن به ناتو؟! به چین نگاه کنید یکی از قدرت‌های بزرگ اقتصادی است، اما چین در زمینه امنیتی از ایران حمایت نخواهد کرد. آن‌ها خریدار نفت ایران هستند. آن‌ها صرفاً به منافع خود توجه دارند لذا من همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد چین نمی‌گذارم.»
در امریکا نیز هر روز یک سناتور کنگره از همین جنس حرف‌های اسلاوین می‌زند و به ایران هشدار می‌دهد به چین نزدیک نشو! کار عاقلانه در این بین انجام همان کاری است که دشمن نمی‌خواهد. البته ایران، عقلی معاداندیش دارد و نزدیک شدنش به شرق باوجود برافراشته‌نگه‌داشتن پرچم دینی است. اما اکنون که شرق، با دین ما و پرچم دینی ما ستیز ندارد و غرب اصولاً اگر دشمنی می‌کند، به‌خاطر همین پرچم معنویتی است که ما در دست داریم، پس باید مانور سیاسی خودمان را یکسره از نیویورک به سرزمین‌های همسایه و دوستان شرقی و این‌بار به «سمرقند» ببریم و این اقدام خود را به‌خوبی برجسته سازیم تا غیبت ما در نیویورک کاملاً احساس شود. رئیس‌جمهور ایران هرچه‌قدر خود را بی‌نیازتر از این‌گونه سفر‌ها نشان دهد، غیبت او در مجمع عمومی سازمان‌ملل محسوس‌تر و برای تبدیل‌شدن به یک پروپاگاندای رسانه‌ای و سیاسی مناسب‌تر است. یک ایران قوی و مستقل که مشاوران رئیس‌جمهورش برخلاف برخی گذشتگان و درگذشتگان، قبل از سفر به نیویورک، برای دیدار در دالان‌ها و توالت‌های سازمان ملل با سران کدخدا و اروپای فشل برنامه‌ریزی نکرده باشند، بیشتر در چشم دشمن، بزرگ می‌نماید؛ و البته عزیربودن در چشم مردم ایران صد‌ها بار بیشتر و مهم‌تر خواهد بود. هنوز خاطره سفر‌های پرهیاهوی رئیس دولت‌های نهم و دهم به نیویورک که به‌زعم خود و اطرافیانش آورده زیادی برای ایران داشت، اما درواقع با آن مصاحبه‌های تحقیرآمیز مجریان امریکایی و با آن لوکیشن‌های ظلمانی استودیو‌ها و آن سؤالاتی که طرف گمان می‌کرد، پاسخ‌های محکمی می‌دهد، اما سؤال مهم‌تر بود تا پاسخ، به سفر‌هایی تبدیل شد که هیچ آورده‌ای نداشت و بسیار هم کسورات داشت، از خاطرمان نرفته است. آقای رئیسی! مرد انقلابی را با صحن‌وسرای دیپلماتیک تهوع‌آور «سازمان امریکایی ضدملل» چه‌کار؟! نیویورک را واگذار و به سمرقند پر از قند برو!