روزنامه آرمان امروز
1401/06/19
عارضه اجتماعی افشاگریهای سوخته سیاسی
محمدعلی الستی: وقتی دولتها و مسئولان در دورههای مختلف نمیتوانند چالشهای خود را برطرف کنند، میگویند زمین سوخته تحویل گرفتهایم سياوش پورعليآرمان امروز | افشاگري يا آنچه در فضاي سياسي کشور با نام «بگم بگم» معروف است، به يکي از واکنشهاي مرسوم شخصيتهاي سياسي تبديل شده است و نهتنها فضاي سياسي بلکه کل فضاي انتخاباتي کشور را در بر گرفته، به حدي رسيده که مسئولان در گردنههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي وقتي حرفي براي گفتن ندارند دست به تخريب رقيبهاي خود جناح مقابل ميزنند، تا از اين راه بتوانند نظرات مردم را به خود جلب کنند. اين روش تا حدي شدت يافته که حالا بايد از آن به عنوان يک «عارضه اجتماعي» نام ببريم که نهتنها به اعتماد عمومي صدمه وارد ميکند بلکه باعث تخريب چهره حاکميت هم شده است که بسياري از کارشناسان در مورد عواقب اين عارضه هشدار دادهاند ولي هرچه تلاش ميکنند نميتوانند سياستمدارن را متوجه کنند که تخريب رقيبها باعث تزلزل در دوران مديريت خودشان هم خواهد شد و اين روند به صورت زنجيروار ادامه خواهد داشت و قدرت اجرايي را از دولتها و مديران خواهد گرفت.
بزرگنمايي موفقيتهاي حداقلي
يک جامعهشناس ارتباطات در گفتوگويي که با خبرنگار «آرمان امروز» داشت اين کنشها و واکنشها در قالب افشاگري يا تخريب رقيب سياسي را يک عارضه اجتماعي ميداند و ميگويد: چون هيچکس قصد درمان اين عارضه را ندارد اکنون بايد از آن به عنوان يک بحران جدي نام برد. محمدعلي الستي در پاسخ به اين سوال که افشاگريهاي سياسي چه تاثيراتي بر جامعه خواهد گذاشت، به خبرنگار «آرمان امروز» ميگويد: «وقتي در مورد افشاگريهايي که مسئولان بعد از به پايان دوره مديريتشان ميکنند، صحبت ميکنيم در ابتدا بايد بگوييم که اين يک عارضه نامطلوب سياسي و اجتماعي است که نياز دارد به چشم يک آسيب و مشکل حاد اجتماعي به آن نگاه کنيم و هنگامي که راهي براي درمانش پيدا نميکنيم. حتي براي برطرف کردنش برنامهاي نداريم، نياز است بگوييم با يک بحران جدي روبهرو شدهايم. وقتي دولتها و مسئولان در دورههاي مختلف نميتوانند با چالشهاي خود دست و پنجه نرم کنند و توانايي خروج از بحرانهاي بهوجود آمده را ندارد بهترين کار را در اين ميبينند که نقاط تاريک دوره خود را فراموش کنند و در مورد موفقيتهاي خود بزرگنمايي کنند. يکي از مشکلات مقامات ما اين است که به شدت در مورد مسائل جزئي نِگر هستند و نگاه بلند مدت به مسائل و مديريت خود ندارند. در واقع به دليل آنکه دوران درخشاني نداشتهاند، ترجيح ميدهند بهصورت کلي در مورد عملکردشان صحبت نکنند و به موارد انگشت شمار اشاره ميکنند و تلاش ميکنند تعريفهاي که خودشان از موضوعات دارند را به مردم ارائه بدهند. همين موضوع ميتواند نگاه شهروندان را به حاکميت و آنچه مديريت کشور مينامند، با بياعتمادي همراه شود.
شيوع عارضه بگم بگم هاي سياسي
اين استاد دانشگاه با عنوان کردن مثالي در همين مورد ادامه ميدهد: «در اين مورد بايد يک مثالي بزنم. وقتي در يک اداره مديران و مسئولان تلاش ميکنند براي خوب جلوه دادن خود، نقاط ضعف همکارانشان را بزرگنمايي کنند و در اصطلاح زيرآبزني کنند، طرف مقابل هم همين سياست را در پيش خواهد گرفت. در اين وضعيت مديرکل آن اداره نسبت به هر 2 دسته بي اعتماد ميشود و در ادامه تصميم ميگيرد هر 2دسته را رها کند. در اين صورت نه اداره مورد نظر کارايي لازم را خواهد داشت و نه ارباب رجوع از عملکرد آنها رضايت خواهند داشت. حالا اين روابط بين مسئولان و شهروندان در ايران به وجود آمده است. حالا اين به رسمي تبديل شده است و هر دولتي که روي کار ميآيد سعي ميکند دولتهاي گذشته را ناکار آمد جلوه دهد و ناتوانيهاي آنها را در رسانههاي همسو بزرگنمايي کنند. اين روش نهتنها کمکي به مسئولان نخواهد کرد بلکه باعث تخريب چهره سياسي کشور خواهد شد. چون همه جناحها و احزاب در فضاي سياسي ايران در يک دسته حضور دارند که در اين قالب تنها 2 جريان اصلاحطلب و اصولگرا داريم. توجه داشته باشيد که هر کاري اين جناحهاي سياسي انجام دهند در کارنامه حاکميت ثبت خواهد شد. طرفهاي سياسي با استفاده از افشاگري و تئوري بگم بگم سعي در تخريب يکديگر دارند ولي نتيجهاي بهجز بدبيني مردم نسبت به حکومت را در بر نخواهد داشت. در واقع اين روند مشروعيت نظام را هم تضعيف خواهد کرد.» لستي با تاکيد بر اينکه افشاگري و بگم بگمهاي سياسي را بايد يک عارضه بدانيم اضافه ميکند: «اين بگم بگمها و افشاگريها را بايد بهعنوان عارضههاي اجتماعي توصيف کنيم. از نظر روانشناختي اين کنشها را بايد اقدامات سلبي بناميم. واکنشهاي سلبي مسئولان باعث شده است آن چيزي که مردم نميخواهند را در اختيارشان قرار ميدهند و در اين شرايط مردم هم دچار سردرگمي ميشوند و نميدانند که چه بايد بکنند. عارضهاي که در فضاي سياسي کشور ما وجود دارد اين است که تنها به موضوعاتي اشاره ميشود که نيازي به آنها نداريم و همين باعث ميشود از آن چيزهايي که جزو مطالبات و خواستههاي جامعه محسوب ميشود هر روز دورتر شود. مسئولان ما به آن مواردي که جامعه از آنها مطالبه ميکند توجهي ندارند و تنها براي آنچيزيهايي که نميخواهيم برنامهريزي ميکنند و در ادامه در اجرايي کردن آنها هم دچار مشکل ميشوند و به اهداف خود نخواهند رسيد.»
او با اشاره به اتفاقات تاريخي که باعث شده افشاگريها و بگم بگمها به رسمي در انتخابات و فضاي سياسي ايران تبديل شود، ميگويد: «در انتخابات سال 76 شاهد تکثر جناحهاي سياسي بوديم که قصد داشتند در انتخابات رياستجمهوري شرکت کنند. در آن سال اين نيروهاي موسوم به اصولگرا بودند که با آماري 30 درصدي اکثريت انتخابات را در دست داشتند و اگر روند همانگونه ادامه پيدا ميکرد اين «علياکبر ناطقنوري» بود که به جاي «محمد خاتمي» بهعنوان رييس جمهور معرفي ميشد اما نيروهاي اصلاحطلب که در آن روزها هنوز به اين نام شناخته نميشدند تلاش کردند براي شکست دادن آراي 30 درصدي اصولگرايان با نشان دادن نقاط ضعف دولت قبلي و اشکال گرفتن از برنامههاي ناطقنوري نظر باقي شرکت کنندگان در انتخابات را به خود جلب کردند. بههمين دليل بود که مشاهد کرديم دولت 8 ساله اصلاحات نتوانست در دوره فعاليت خودش استقلال کاملي داشته باشد و در ادامه مشکلاتي در روند مديريت کشور پيش آمد، چون پايههاي اين دولت با «نه» گفتن به سياستهاي رايج بنا شده بود. متاسفانه اين رسمي بود که به دولتها و انتخابات دورهاي بعدي هم کشيده شد با اين تفاوت که تخريبها و آنچه حالا افشاگري نام دارد با شعارهاي پوپوليستي ادغام شده و شدت بيشتري گرفته است و بهنوعي برگ برنده نامزدها و مسئولان محسوب ميشود. آنها با اين گونه روشها سعي ميکنند خود را از چالشهاي به وجود آمده نجات دهند ولي تاثيري که بر جامعه ميگذارد بهجز سردرگمي مردم و همينطور بدبين شدن آنها به سياستمداران نتيجه ديگري نخواهد داشت.»
سایر اخبار این روزنامه
تبعات مرگ ملکه انگلستان
بازگشت پارازیتهای مخرب در سکوت
با استخاره نمیتوان زندگی مردم را پیش برد
دستاورد سازی با 4/3میلیارد دلار اختلاف آماری
«طالقانی» زنده است
عارضه اجتماعی افشاگریهای سوخته سیاسی
فقط ۳ نفر از اسامی گزینههای«رهبری» آینده اطلاع دارند
«گفتار درمانی» رئیسی
برجام و امنیت خاورمیانه
مراسم اربعین و زائرین حرم حسینی (ع)
تفاوت های ساختاری بریتانیا و روسیه