ملکه جنگ و کودتا

حضور 70 ساله ملکه انگلیس در رأس هرم قدرت این کشور را شاید بتوان نمادی از سالخوردگی و فرتوتی ساختار سیاسی در انگلستان دانست. در دوره سلطنت الیزابت دوم، بریتانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ جنگ‌های متعدد، ناآرامی‌های مداوم در ایرلند شمالی، جهش‌های فناوری، بحران‌های اقتصادی، برگزیت، ظهور سیاست‌های ناسیونالیستی راست افراطی، بیماری‌های همه‌گیر و... 

​​​​​​​لاله مهرزاد/ الیزابت دوم، زنی که 70 سال ملکه انگلیس بود و تحت حاکمیت او بر این کشور، بسیاری از کشورهای جهان از سیاست‌های لندن دچار خسران شدند، روز پنجشنبه درگذشت.
به گزارش سایت شبکه خبری بی‌بی‌سی، ملکه الیزابت دوم بعدازظهر پنجشنبه در املاک خصوصی خود در اسکاتلند که امسال نیز همچون هر سال تابستان را در آن گذرانده بود، در سن 96 سالگی درگذشت. بنا بر گزارش کاخ باکینگهام، کاخ سلطنتی انگلیس، حال ملکه صبح پنجشنبه رو به وخامت گذاشت و پزشکان بابت آن ابراز نگرانی کردند. وخامت حال ملکه، فرزندان وی را واداشت تا به بالمورال در نزدیکی آبردین سفر کرده و در آخرین لحظات عمر ملکه در کنار او باشند. ملکه الیزابت دوم سال 1952 بعد از استعفای پدرش از پادشاهی بر تخت سلطنت انگلیس نشست و در 70 سال گذشته شاهد تغییرات اجتماعی زیادی در انگلیس بود. اکنون با مرگ او پسر ارشد وی، چارلز، پادشاه انگلیس خواهد شد.


مرگ دردسرساز ملکه برای انگلیسی‌ها
مرگ ملکه الیزابت دوم در حالی رخ داده است که این کشور به خاطر تبعات برگزیت و همچنین نزدیک به سه سال کرونایی و جنگ اوکراین در بحران اقتصادی کم‌سابقه‌ای به سر می‌برد. با این حال طبق اطلاعاتی که خبرنگار الجزیره ارائه کرده است، مراسم خاکسپاری ملکه انگلیس و مراسم رسمی مربوط به انتقال قدرت به چارلز بیش از 6 میلیارد پوند هزینه دربر خواهد داشت. این هزینه گزاف در حالی صورت می‌گیرد که بنا بر اطلاعاتی که مرکز تحقیقات اقتصادی و تجاری انگلیس اوایل بهار امسال منتشر کرده بود، سطح استانداردهای زندگی در این کشور به پایین‌ترین میزان آن از دهه 1950 به این سو رسیده است. این مرکز در آن زمان اعلام کرده بود مردم انگلیس نسبت به سال 2021 مجبور هستند 73 درصد پول بیشتری برای قبوض برق و گاز خود بپردازند و بهای بنزین هم 30 درصد افزایش داشته است. قابل توجه آنکه این آمار مربوط به آغاز بهار امسال است و شرایط زندگی در انگلیس به مراتب سخت‌تر از قبل شده است به طوری که پیش‌بینی شده است، بهای انرژی مصرفی خانوارهای انگلیسی در بهار سال آینده به 6 هزار و 900 دلار برسد.
اما دردسر مرگ ملکه برای انگلیسی‌ها به هزینه گزاف مراسم خاکسپاری او محدود نمی‌شود، زیرا مرگ ملکه باعث خواهد شد تصویب قوانین برای مدتی به تعویق بیفتد. این در حالی است که به گزارش ولز نیوز، لیز تراس که روز دوشنبه هفته قبل کار خود را به‌عنوان نخست‌وزیر جدید انگلیس آغاز کرد، پیش از اینکه این سمت را به دست بگیرد به مردم وعده داده بود طی یک هفته وضعیت اقتصادی آنان را سر‌وسامان ببخشد، اما او برای تبدیل کردن طرح‌های اقتصادی خود به قانون، باید این طرح‌ها را به مجلس عوام بفرستد تا بعد از تصویب آنها در نهاد قانونگذاری انگلیس، این قوانین را به اجرا درآورد؛ اما اکنون با مرگ ملکه تا مدتی دیگر هیچ قانونی تصویب نخواهد شد و بنابراین بسته‌های کمکی که قرار بود بنا بر طرح لیز تراس در اختیار مردم قرار بگیرد، به حالت معلق خواهد ماند. ضمن اینکه بدون قانون جدید، سقف بهای قبوض انرژی طبق آنچه از قبل مصوب شده بود، اول ماه اکتبر (9 مهرماه) به طور خودکار افزایش خواهد یافت. این در حالی است که تا پیش از مرگ الیزابت دوم بنا بود لیز تراس، جمعه شب نشست مهمی درباره تعیین این کمک‌ها برگزار کند، اما اکنون او در حال برگزاری جلسات مختلف با وزرای ارشد، پلیس و اعضای خاندان سلطنتی است تا مراسم خاکسپاری و تفویض قدرت به پادشاه جدید به خوبی و به گونه‌ای که کاخ باکینگهام در نظر دارد، انجام شود. تراس همچنین در نظر داشت 19 سپتامبر (9 روز دیگر) نشست‌هایی برای بودجه داشته باشد، اما اکنون درست در همین روز خاکسپاری ملکه انجام خواهد شد.
با این حال هر چند طبق قانون تا زمانی که مراسم خاکسپاری ملکه انجام نشود دوره عزای عمومی در انگلیس ادامه می‌یابد و وزیران دیدارها، مصاحبه‌ها، کنفرانس‌های مطبوعاتی و بیانیه‌ها را لغو می‌کنند و کشور به حالت نیمه‌تعطیل درمی‌آید، اما با توجه به شرایط اضطراری موجود، مقامات و وزرا می‌توانند بررسی کرده و ببینند آیا دولت می‌تواند لوایح درخواستی خود را به طور اضطراری به مجلس عوام بفرستد تا افزایش بهای انرژی را متوقف کند یا خیر؟ اگر آنها نتوانند این کار را انجام دهند، بهای انرژی از اول اکتبر به 5 هزار و 500 پوند افزایش خواهد یافت.
واکنش زخم خوردگان ملکه
مرگ ملکه انگلیس هرچند از سوی بسیاری از انگلیسی‌ها به‌عنوان رویدادی تلخ یاد شد و رهبران جهان در پیام‌هایی به خاندان سلطنتی انگلیس مرگ ملکه الیزابت دوم را تسلیت گفتند، اما در برخی نقاط  جهان، مرگ ملکه الیزابت جشن گرفته شد و مردم بابت آن به شادمانی پرداختند. به گزارش مجله نیوزویک، امپراطوری بریتانیا در اوج قدرت خود به‌عنوان «امپراطوری‌ای که خورشید هرگز در آن غروب نمی‌کند» 
توصیف می‌شد. این امپراطوری در سال 1913 بر 23 درصد از جمعیت جهان حکومت می‌کرد. انگلیس در آن زمان در تمامی قاره‌ها کنترل چندین کشور را در اختیار داشت. امروز از جمع آن کشورها هنوز 14 کشور وجود دارند که به‌عنوان کشورهای مشترک‌المنافع شناخته می‌شوند و ملکه انگلیس تا پیش از مرگ، ملکه آنان نیز محسوب می‌شد. از همین رو مردم کشورهایی که قبلاً تحت استعمار انگلیس بودند مانند هند، ایرلند، استرالیا و نیجریه از مرگ ملکه انگلیس خوشحال شدند و در پیام‌های خود در صفحات اجتماعی به نقش خاندان سلطنتی انگلیس در بدبختی‌های دوره استعماری کشورشان اشاره کردند. 
از نگاه بسیاری از آنان، ملکه بی‌رحم‌ترین چهره تاریخ است. به گزارش نیوزویک، یکی از این کاربران شبکه‌های اجتماعی تا آنجا پیش رفت که ویدیویی از رقصنده‌های ایرلندی را که پیش‌تر جلوی کاخ باکینگهام نمایش اجرا کرده بودند با ترانه‌ای از گروه کوئین آپلود کرد. 
کاربران دیگر نیز که شمار آنها به میلیون‌ها نفر می‌رسید، از زندگی‌هایی گفتند که تحت امپریالیسم بریتانیا جان خود را از دست دادند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «من احترام عمیقی برای ملکه الیزابت دوم به‌عنوان یک شخص، مادر و مادربزرگ قائل هستم اما او در عین حال رئیس یک پادشاهی بود که قرن‌ها از استثمار سیستماتیک ایرلند و هند سود برد.» 
یکی دیگر از کاربران هم نوشت: «ملکه درگذشت. بیایید از این فرصت استفاده کنیم و به یاد آن چندین میلیون نفری باشیم که در نتیجه امپریالیسم بریتانیا در آفریقا، هند و ایرلند در دوران برده‌داری و در بسیاری از کشورهای جهان جان خود را از دست دادند. ملکه عجب زندگی طولانی و ممتازی داشت!» دیگری هم نوشت: «ایرلند، هند، جامائیکا، نیجریه، غنا و... برای جشن مرگ، ملکه متحد می‌شوند؟» و باز یکی دیگر نوشت: «به یاد آورید ملکه الیزابت بازمانده‌ای از دوران استعمار نیست. او خود یک استعمارگر بود.  او با قدرت تمام تلاش کرد جنبش‌های استقلال را متوقف کند و مانع خروج کشورهای مستقل از مشترک‌المنافع شود.»
در استرالیا نیز که پس از ورود انگلیسی‌ها به این کشور در سال 1778 بومیان این کشور مورد تاخت‌وتاز قرار گرفتند و دچار مشکلات بسیاری شدند که تا امروز هم ادامه دارد، مرگ ملکه را جشن گرفتند. یکی از آنها در توئیتر نوشت: «با آرزوی یک روز خوب برای تمام اقوام بومی استرالیا.» 
این در حالی است که برخی از اعضای جوان خاندان سلطنتی انگلیس مانند شاهزاده‌ ویلیام و شاهزاده هری، در سال‌های اخیر بسیار تلاش کردند با بازدیدهای خود از استرالیا، دل بومیان این کشور را به دست آورند. کمتر از یک سال پیش شاهزاده ویلیام که به همراه همسرش کیت میدلتون به جامائیکا سفر کرده بود، در جریان این دیدار گفت: «وحشی‌گری وحشتناک برده‌داری برای همیشه تاریخ انگلیس را لکه‌دار کرده است.» او در حالی این سخنان را گفت که سفر او با اعتراض‌هایی در این کشور رو‌به‌رو شد و معترضان خواستار عذرخواهی انگلیس برای برده‌داری شده و از لندن طلب غرامت کردند.
میراث های ملکه کودتا
نگاهی به عملکرد انگلیس در 70 سال سلطنت ملکه الیزابت دوم، دلایل واکنش از سر شادمانی برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی را نشان می‌دهد.
یکی از بزرگ‌ترین خیانت‌های تاریخی انگلیس در دوره ملکه الیزابت به مردم یکی از کشورهای جهان، کودتای 28 مرداد بود. به گزارش فارس هرچند در انگلیس ادعا می‌شود سلطنت، نهادی تشریفاتی است و پادشاه یا ملکه در امور سیاسی دخالت ندارند، اما درست دو ماه بعد از تاج‌گذاری ملکه انگلیس، کودتای 28 مرداد رخ داد. شواهد تاریخی نیز نشانگر نقش مستقیم سرویس مخفی انگلیس در این کودتا است. 
از دیگر اقدامات انگلیس علیه دولت ایران جدایی بحرین از ایران در سال ۱۹۷۱ و انهدام هواپیمای مسافربری ایران بود که پرونده‌هایی که به تازگی از طبقه‌بندی محرمانه لندن خارج شده‌اند، نشان می‌دهند دولت مارگارت تاچر نخست‌وزیر سابق انگلیس بلافاصله از این جنایت امریکا حمایت کرده و حتی در پنهان‌کاری آن نیز همکاری داشته است.
بحران سوئز نیز که طی آن کانال سوئز به مدت چند ماه بسته شد و دو هزار سرباز مصری کشته شدند، دیگر رویداد مهم سلطنت ملکه الیزابت دوم بود. اقدام بعدی انگلیس در این دوره جنایت علیه مبارزان جنوب یمن بود که با اشغالگری انگلیس در این منطقه می‌جنگیدند. این مبارزان در سال ۱۹۶۳ قیام بزرگی را علیه استعمار انگلیس کلید زدند که ۶ سال به طول انجامید و در نهایت حکومت استعماری انگلیس در جنوب این کشور برچیده شد. 
اسناد تاریخی نشان می‌دهد نظامیان انگلیسی در طول این سال‌ها شکنجه‌های هولناکی را علیه یمنی‌های اسیر شده به کار می‌گرفتند. جنگ فالکلند هم از دیگر رویدادهای مهم تاریخی در دوران سلطنت ملکه انگلیس است. در سال ۱۹۸۲ انگلیس و آرژانتین بر سر مالکیت جزایر فالکلند واقع در جنوب اقیانوس اطلس وارد جنگ شدند. در این جنگ که در زمان نخست‌وزیری تاچر رخ داد، صدها تن از نیروهای دو طرف کشته شدند و این جزایر از آرژانتین پس گرفته شد. نقش انگلیس در جنگ اول خلیج‌فارس و  جنگ‌های افغانستان و عراق و بحران سوریه نیز قابل کتمان نیست. ضمن اینکه انگلیس در 7 سال اخیر حمایت مالی و تسلیحاتی از دولت ائتلاف عربستان در جنگ یمن کرده است.
​​​​​​​گروه سیاست/ حضور 70 ساله ملکه انگلیس در رأس هرم قدرت این کشور را شاید بتوان نمادی از سالخوردگی و فرتوتی ساختار سیاسی در انگلستان دانست. در دوره سلطنت الیزابت دوم، بریتانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ جنگ‌های متعدد، ناآرامی‌های مداوم در ایرلند شمالی، جهش‌های فناوری، بحران‌های اقتصادی، برگزیت، ظهور سیاست‌های ناسیونالیستی راست افراطی، بیماری‌های همه‌گیر و... که تمام آنها را باید در بستر زوال امپراطوری استعماری انگلیس و نیز زوال نهاد سلطنت به حساب آورد. از هر پنج نفری که در حال حاضر در بریتانیا زندگی می‌کنند، چهار نفر در دوران الیزابت به دنیا آمده‌اند. درست چند سال قبل از تولد الیزابت، امپراطوری بریتانیا تقریباً یک چهارم کل اراضی روی زمین را در اختیار داشت. استعمارگران اروپایی - از جمله، بازرگانان و سرمایه گذاران، و نیز اعضای خانواده سلطنتی - از طریق بردگی مردم آفریقا و بومیان و تصاحب و بهره‌برداری از منابع مستعمرات، خود را غنی کردند. امپراطوری اجداد الیزابت در حال فروپاشی بود و ملکه خود را وقف حفظ آن کرد؛ این بار با کلید واژه‌ای جدیدتر و موجه‌تر: کشورهای مشترک المنافع! ملکه پرمسافرت‌ترین پادشاه انگلیس در تمام دوران‌ها بود و از مستعمرات سابق بریتانیا با قایق، قطار، ماشین و هواپیما دیدن می‌کرد. او سعی می‌کرد از قدرت جایگاهی که دارد، استفاده کرده و خود را نماد هویت انگلیس معرفی کند و از این طریق بر اتحاد میان مستعمرات سابق (بخوانید تداوم قدرت استعمارگری انگلیس) تأکید نماید. او معتقد بود که این امپراطوری بریتانیا است که جهان را نجات داده است و ما باید سعی کنیم از این مشترک المنافع دیرین، حتی چیزی بزرگ‌تر و بهتر از آنچه در گذشته بوده‌اند، بسازیم! اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟

بار سنگین سلطنتبر دوش مردم

جالب است بدانیم که اکنون سرنوشت کشورهای مشترک‌المنافع که ملکه آینده‌اش را چنان توصیف کرده بود، به کجا رسیده است؟ حالا، 75 سال بعد از آن زمان، مشترک‌المنافع دارای 54 کشور عضو است که به گفته بروک نیومن (مورخ بریتانیا که علاقه خاصی به تاریخ برده‌داری و مطالعه خاندان سلطنتی بریتانیا دارد) این کشورها به عنوان «بقایای بازمانده امپراطوری بریتانیا» عمل می‌کنند. اگرچه ملکه‌، در زمان حیاتش به فهرست بلندبالایی از جنایات امپراطوری بریتانیا در قرن‌های گذشته اذعان کرد، اما هیچ گاه بابت آنها عذرخواهی نکرد.
ملکه در زمان حیاتش بسیار سعی می‌کرد از شایستگی ویکتوریایی اجدادش دفاع کند؛ موضعی که او را به طور فزاینده‌ای در تضاد با بقیه خانواده سلطنتی قرار می‌داد؛ با وجود این اموری همچون عادات خرج کردن و منازعات درون خاندانی آنها در آغاز قرن بیست و یکم به خوراکی بی‌پایان برای ستون‌های جنجالی افراد مشهور در رسانه‌ها تبدیل شد؛ به اندازه‌ای که حتی الیزابت هم نتوانست از انتقادها مصون بماند. مسائل مالی ملکه در سال 1992 توجه عموم را به خود جلب کرد، زمانی که آتش سوزی در قلعه ویندزور رخ داد و بیش از ۱۰۰ اتاق کاخ را ویران کرد. ملکه الیزابت در سخنرانی‌ای که به مناسبت چهلمین سالگرد جانشینی خود ایراد کرد، این سال را «Annus Horribilis» نامید که به زبان لاتین به معنای «یک سال وحشتناک» است. در همین زمان بود که تحلیلگران انگلیسی با این تصمیم دولت که مالیات دهندگان بار 90 میلیون دلاری هزینه‌های بازسازی را به دوش بگیرند، مخالفت کردند.
آتش سوزی سال 1992 مصادف شد با گردابی از موج‌های منفی مطبوعات برای خانواده سلطنتی؛ روزنامه‌ها بر سر اینکه اخبار طلاق‌های سلطنتی و رسوایی‌های خاندان سلطنت را پوشش دهند، جنون داشتند و هرکدام می‌خواستند از دیگری سبقت بگیرند. سریال «تاج» نتفلیکس بسیاری از این حوادث، از جمله درگیری با نخست‌وزیران، گزارش‌های خیانت فیلیپ و حمله به کاخ باکینگهام را نمایش می‌دهد.
در سال 1997، ملکه به دلیل واکنش‌های دور از انتظار به مرگ عروسش، پرنسس دایانا مورد انتقاد قرار گرفت و بیش از دو دهه بعد، پسر دایانا، شاهزاده هری و همسرش مگان مارکل، در مصاحبه‌ای توضیح دادند که چگونه فرهنگ نژادپرستی در خانواده سلطنتی منجر به خروج نهایی آنها از این دایره شد. ملکه همچنین به دلیل حمایت بی‌سر و صدا از پسر دومش، شاهزاده اندرو که متهم به تجاوز جنسی به یک نوجوان در سال 2001 بود، مورد انتقاد شدید رسانه‌ها بود.

آینده مبهم و زوال خاندان سلطنتی
یک نظرسنجی اخیر نشان می‌دهد که 41 درصد از بریتانیایی‌های 18 تا 24 ساله خواهان جایگزینی سلطنت با یک رئیس دولت منتخب مردم هستند. بنا بر گزارش‌های منتشره، در دهه گذشته، عمده حامیان مقام سلطنت در انگلیس، افراد بالای 65 سال بوده اند؛ شاید به همین خاطر باشد که برخی معتقدند اگر الیزابت در میان گروه‌هایی از مردم محبوب بود، بیشتر به خاطر حس نوستالژیکشان به استعمار بوده است.
جنبش‌های ملی‌گرا و ضدمهاجر انگلیس سعی دارند روایتی پاکسازی شده از تاریخ انگلیس را ترویج کنند که در آن برده‌داری در تاریخ این کشور نادیده گرفته می‌شود؛ اما اعتراضات سال 2020 نشان داد که همچنان رویکردهای نژادپرستانه در این کشور وجود دارد و مهم‌ترین نهاد ترویج کننده این نژادپرستی نیز خاندان سلطنت هستند. در این سال، تظاهراتی هم برای همراهی با سیاه پوستان و همچنین مخالفت با تبعیض نژادی در لندن، پایتخت بریتانیا برگزار شد. در این تظاهرات مخالفان نژادپرستی در میدان ترافلگار لندن تجمع کردند و شعارهایی چون «جان سیاهپوستان ارزش دارد»، «سیاهی پوست جرم نیست» و همچنین «بریتانیا بی‌گناه نیست» سر دادند. در واقع این تظاهرات به بهانه اعتراض به کشته شدن «آدام ترائوره» شهروند سیاه‌پوست فرانسوی که در سال ۲۰۱۶ از سوی نیروهای پلیس فرانسه به قتل رسید، سازماندهی شده بود، اما در حقیقت دلیل اصلی آن تداوم کلان مسأله مهاجرستیزی و سیاست‌های نژادپرستانه میان سفیدپوستان و سیاه پوستان در کشورهای اروپایی بویژه انگلیس بود.
ملکه در داخل کشور محبوب برخی گروه‌ها بود، اما در مقابل، جانشین او چارلز سوم یک چهره عمومی نسبتاً نفرت انگیز است. جانشین، 70 سال منتظر ماند تا به تخت سلطنت برسد و چنین سابقه‌ای باعث شده تا چندان محبوب نباشد.
از نظر قانونی این‌گونه نیست که با روی کار آمدن جانشین ملکه، موقعیت ریاست کشورهای مشترک‌المنافع نیز به وی برسد. اما رهبران کشورهای مشترک المنافع به طور غیررسمی با انتخاب چارلز به عنوان رئیس خود در سال 2018 موافقت کردند. اما بروک نیومن معتقد است که ممکن است اوضاع بر همان اساس پیش نرود. کشورهای عضو می‌توانند از آن رویه پیروی نکنند و یکبار برای همیشه سلطنت را کنار بگذارند و در عوض از کشور باربادوس پیروی کنند. نخست‌وزیر باربادوس، میا آمور موتلی درباره این تصمیم نوشته بود: «زمان آن فرا رسیده است که گذشته استعماری خود را به طور کامل پشت سر بگذاریم» و گفت که «باربادوسی‌ها خواهان یک رئیس باربادوسی هستند». در حال حاضر 14 کشور همچنان مقام اول سلطنت در انگلیس را به عنوان رئیس رسمی کشور خود به رسمیت می‌شناسند؛ این کشورها عبارتند از: استرالیا، کانادا، نیوزلند، تووالو، آنتیگوا و باربودا، باهاما، بلیز، گرانادا، جامائیکا، پاپوآ گینه نو، سنت لوسیا، جزایر سلیمان، سنت کیتس و نویس، و سنت وینسنت و گرنادین‌ها. باید دید که آیا این کشورها وفاداری خود را به چارلز پیر حفظ می‌کنند یا با مرگ ملکه، راه باربادوس را که خارج شده بود، در پیش می‌گیرند. نیومن معتقد است پایان سلطنت الیزابت دوم می‌تواند موج دیگری از تلاش‌های ضد استعماری را در مستعمرات دور و نزدیک بریتانیای سابق آغاز کند. او همچنین معتقد است که «اکنون مشترک المنافع می‌تواند کاملاً از هم بپاشد.»

«مشترک‌المنافع» 
یا استعمارگری مدرن؟!

از نظر تاریخی، کشورهای مشترک‌المنافع بتدریج با حمایت امپراطوری انگلیس به وجود آمده‌اند. با توجه به پیشینه تاریخی انگلیس مبنی بر تحت سلطه درآوردن کشورهای دیگر و افزایش قلمرو مستعمرات خود در قرن نوزدهم، چند کشور وابسته به بریتانیا توسط اروپایی‌ها به شکل پارلمانی درآمدند و تا حد زیادی حاکمیت کشور خود را به دست گرفتند. با وجود اساسنامه وست مینستر که مفاد آن به طور خاص به «مشترک‌المنافع انگلستان» می‌پردازد، بریتانیا تا سال ۱۹۳۱ موقعیت ویژه‌ای در امپراطوری‌ای که خود گسترده بود داشت، اما ناسیونالیسم که از دهه ۱۹۲۰ آغاز شده بود، با رشد سریع آن در بخش‌های مختلف امپراطوری، مسیر استقلال این کشورها آغاز و این ماجرا از هند و در سال ۱۹۴۷ شروع شد. از اینجا بود که لزوم تعریف مجدد اتحادیه مشترک‌المنافع دیده شد. در سال ۱۹۴۷ اولین کشورها با جمعیت غیراروپایی که به عضویت کشورهای مشترک‌المنافع درآمدند، هند و پاکستان بودند. در سال ۱۹۴۸ برمه (میانمار) مستقل شد و عضویت در اتحادیه را رد کرد. در سال ۱۹۴۹ برای اولین‌بار کلمه انگلیس از این اعلامیه حذف شد و پس از آن نام رسمی سازمان به اتحادیه ملل یا به سادگی به مشترک‌المنافع تبدیل شد. الیزابت دوم، اولین سال‌های سلطنت خود را به‌عنوان ملکه در چنین دورانی گذراند تا بتواند جایگاه نمادین کشورش را در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، تضمین کند. پس از تاجگذاری، او و همسرش فیلیپ، دوک ادینبرو سفری 6 ماهه را آغاز کردند که سیزده کشور در کشورهای مشترک‌المنافع را دربرگرفت؛ انجمنی که عمدتاً از مستعمرات سابق بریتانیا تشکیل شده بود. اگرچه ملکه در مراسم افتتاحیه برنامه کریسمس خود در سال 1953 گفت: «مشترک‌المنافع هیچ شباهتی به امپراطوری‌های گذشته ندارد و این یک مفهوم کاملاً جدید است که بر اساس عالی‌ترین ویژگی‌های روح انسان ساخته شده است؛ به این مفهوم جدید از مشارکت برابر ملت‌ها و نژادها، هر روز از زندگی‌ام قلب و روح خود را خواهم بخشید.» اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و به نظر می‌رسید تشکیل چنین اتحادیه‌ای عمدتاً در راستای نگرانی انگلیس برای از دست رفتن جایگاهش به‌عنوان یک کشور استعمارگر بود. کشورهای مشترک‌المنافع با مشکلات دیگری نیز روبه‌رو بودند و شاید هم به همین خاطر بود که برخی از اعضای آن ترجیح دادند از سازمان خارج شوند، همان‌طور که ایرلند (۱۹۴۹)، آفریقای‌جنوبی (۱۹۶۱) و پاکستان (۱۹۷۲) این کار را انجام دادند، اگرچه سرانجام آفریقای‌جنوبی و پاکستان دوباره به اتحادیه پیوستند.

دموکراسی سلطنتی!
​​​​​​​اغلب اینگونه به نظر می‌رسد که جایگاه سلطنت در انگلیس صرفاً یک جایگاه تشریفاتی است و مقامات این کشور سعی دارند برای رفع اتهام نظام سلطنتی از نظام سیاسی‌شان، اینگونه ابراز کنند که ملکه که اکنون تبدیل به پادشاه شده، چندان اختیاری ندارد و در مسائل سیاسی هم دخالت نمی‌کند! اما حقیقت آن است که امتیازات و ثروت جایگاه سلطنت در انگلیس در برابر اختیاراتی که به شخص آن به ارث رسیده ناچیز هستند! در پاسخ به این سؤال که این مقام تشریفاتی چه اختیاراتی دارد، باید گفت حداقل یک فهرست هجده‌بندی از اختیاراتی که ملکه انگلیس داشت و اکنون به وارثش رسیده، قابل ذکر است؛ مهم‌ترین آنها اختیار انعقاد معاهدات و فسخ ‌قراردادهای‌ بین‌المللی‌ میان انگلستان با سایر کشورها، فرماندهی‌ نیروهای‌ مسلح، انتصاب‌ لُردهای مجلس‌‌ اعیان انگلستان از میان اشراف‌ و شخصیت‌های معروف، عزل‌ و نصب‌ نخست‌‌وزیر، انحلال ‌پارلمان یا دعوت‌ به ‌تشکیل ‌یا تعطیلی موقت‌ پارلمان، تأیید نهایی‌ لوایح‌ و طرح‌های‌ مصوب‌ پارلمان‌ انگلستان، تأیید و تنظیم سیاست‌ خارجی‌ انگلستان، تعیین‌ عالی‌ترین‌ مقام‌ قضایی‌ انگلستان‌ و صدور فرمان‌ عفو است. اختیار عزل و نصب نخست‌وزیر به این معنا است که به‌ طور معمول‌‌ فردی که‌ حزب‌ پیروز در انتخابات‌ مجلس‌‌ عوام‌ این‌ کشور برای نخست‌وزیری معرفی می‌کند، توسط ملکه (یا پادشاه) به این سمت منصوب‌ می‌شود ولی در هنگام بحران‌های سیاسی، پادشاه می‌تواند ‌به‌ عزل ‌نخست‌وزیر این ‌کشور بپردازد. در واقع طبق قانون، صاحب مقام سلطنت، رئیس قوه‌مجریه است و نخست‌وزیر و وزرا زیردست او محسوب می‌شوند. هم الیزابت اختیار تعیین و نصب عالی‌ترین مقام مذهبی انگلیس را داشت و هم وارث جایگاهش؛ چون آنها بالاترین مقام کلیساى انگلستان هستند و لقب «مدافع ایمان» را دارند. نکته دیگر اینکه پادشاه در واقع رئیس قوای ‌مقننه و قضائیه انگلیس نیز هست و برای مثال پارلمان انگلیس از ملکه (یا پادشاه)، مجلس‌عوام و مجلس‌ اعیان تشکیل می‌شود. از همه اینها عجیب‌تر اینکه اغلب اختیارات مهم پادشاه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و حق اعلان‌ جنگ و صلح فقط به انگلستان محدود نیست؛ بلکه ملکه این اختیارات را در 15 کشور دیگر عضو «قلمروهای مشترک‌المنافع» دارد. در واقع الیزابت دوم طبق قانون، ملکه همه این کشورها محسوب می‌شد و پادشاه کنونی نیز همین اختیار را دارد. جالب اینکه اگر خاندان سلطنتی  به هر یک از این کشورها سفر کنند، کل هزینه‌های اقامتشان بر عهده آن کشورها است؛ انگار که ملک اجدادی خودشان است!


​​​​​​​