اصولگرایان در موضع دفاعی قرار گرفته‌اند

آرمان ملی- احسان انصاری: اصولگرایان چگونه می‌توانند با رویکردی که درباره حذف رقبای سیاسی خود در پیش گرفته‌اند سرمایه اجتماعی خود را افزایش بدهند؟آیا عملکرد آنها به شکلی بوده که بتوان با اتکا به آن سرمایه اجتماعی این جریان را افزایش داد؟ این سوالات مهم‌ترین موضوعات محوری گفت‌وگوی«آرمان ملی» با حسن رسولی استاندار در دولت اصلاحات و عضو سابق شورای شهر تهران بوده است. رسولی در این زمینه معتقد است: « اصولگرایان از ابتدا و به خصوص در سال‌های اخیر گمان می‌کردند با تخریب و توهین به رقیب و حذف بزرگان در حوزه شخصیت‌های سیاسی مانند مرحوم هاشمی، رئیس دولت اصلاحات و حتی شخصیت‌های معتدل جریان اصولگرایی مانند ناطق نوری و لاریجانی و استراتژی حذف می‌تواند به اهداف خود دست پیدا کند. این در حالی است که استراتژی حذف برای اصولگرایان سودی نداشته و بلکه وضعیت موجود نتیجه هرس سیاسی است. هنگامی که جریان حاکم دست به هرس سیاسی می‌زند بسیاری از نخبگان و دلسوزان خانه نشین می‌شوند و به همین دلیل توانایی مدیریتی کشور برای حل مشکلات کاهش پیدا می‌کند.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. اصولگرايان با توجه به عملکردي که در دولت و مجلس داشته‌اند در چه وضعيتي از نظر اقبال اجتماعي قرار دارند؟ آيا آنها توانسته‌اند با تحقق وعده‌هايي که به مردم داده‌اند سرمايه اجتماعي خود را ارتقا بدهند؟
سرمايه اجتماعي به معناي ارتباط دو طرفه بين مردم و حاکميت سياسي است. به همين دليل اندازه گيري اين شاخص بسيار مهم در مقبوليت نظام سياسي در هر کشوري و از جمله در ايران تحت تأثير کارآمدي و توانايي نظام سياسي در حل مشکلات کشور و مردم است. در اين زمينه نحوه تأمين مطالبات عمومي جامعه نيز از اهميت بسزايي برخوردار است. اتفاقي که در دولت آقاي رئيسي و حتي آقاي روحاني رخ داد اين است که برخي کارآمدي نظام سياسي را به يک قوه يعني قوه مجريه تقليل دادند. بدون ترديد اين رويکرد ما را در تحليل و بررسي‌ واقعيت‌هاي جامعه دچار مشکل مي‌کند. برخي اصولگرايان در دوران دولت آقاي روحاني و به خصوص در دولت دوم ايشان مبناي کار خود را تخريب وجهه دولت و کارشکني در اجراي سياست‌هاي دولت قرار داده بودند. در مقاطع زيادي کار حتي از تخريب نيز مي‌گذشت و به توهين به دولت و يا دولتمردان مي‌رسيد. با اين وجود در شرايط کنوني اصولگرايان که قدرت در اختيار دارند و به شکل‌هاي مختلف تلاش مي‌کنند از ثمرات اين راهبرد اشتباه استفاده کنند. اين وضعيت در انتخابات رياست‌جمهوري نيز به صورت حذف رقبا وجود داشت و ما شاهد بوديم در شرايطي که اکثريت چهره‌هاي اصلاح‌طلب و معتدل رد صلاحيت شدند و اجازه حضور در انتخابات را پيدا نکردند گزينه اصولگرايان در نهايت در انتخابات به پيروزي دست پيدا کرد. اگر به آراي انتخابات رياست‌جمهوري دقت کنيم متوجه مي‌شويم که ميزان آرا نسبت به دوره‌هاي قبل کمتر بوده است. در نتيجه دولت منتسب به جريان اصولگرايي در چنين وضعيتي از نظر پايگاه اجتماعي شکل گرفته است. اصولگرايان در يک سال گذشته دستگاه اجرايي کشور را در اختيار گرفته‌اند و قبل از آن نيز اکثريت مجلس را به دست گرفته بودند. با اين وجود از نظر حل مشکلات مردم کارنامه قابل قبولي ندارند و به همين دليل امروز در موضع دفاعي قرار گرفته‌اند. در شرايط کنوني فضاي سياسي و در برخي حوزه‌هاي فرهنگي و اجتماعي نگاه جريان حاکم محدودتر شده است. اين وضعيت در حوزه سياست خارجي که امروز يکي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي مردم کشور است، ما با نوعي بلاتکليفي و سرگرداني مواجه هستيم. براساس شاخص‌هايي که بانک مرکزي و مرکز آمار در حوزه گراني کالاهاي مورد نياز مردم منتشر کرده‌اند سياست‌هايي که دولت در زمينه اقتصادي در پيش گرفته نتيجه بخش نبوده و به نظر مي‌رسد از مبناي علمي و منطقي برخوردار نيست.
مهم‌ترين چالش‌هاي دروني جريان اصولگرايي را در شرايط کنوني چه مي‌دانيد؟
اصولگرايان از ابتدا و به خصوص در سال‌هاي اخير گمان مي‌کردند با تخريب و توهين به رقيب و حذف بزرگان در حوزه شخصيت‌هاي سياسي مانند مرحوم هاشمي، سيد محمد خاتمي و حتي شخصيت‌هاي معتدل جريان اصولگرايي مانند ناطق نوري و لاريجاني و استراتژي حذف مي‌تواند به اهداف خود دست پيدا کند. اين در حالي است که استراتژي حذف براي اصولگرايان سودي نداشته و بلکه وضعيت موجود نتيجه هرس سياسي است. هنگامي که جريان حاکم دست به هرس سياسي مي‌زند بسياري از نخبگان و دلسوزان خانه نشين مي‌شوند و به همين دليل توانايي مديريتي کشور براي حل مشکلات کاهش پيدا مي‌کند. من معتقدم جامعه توسعه يافته و نظام سياسي کارآمد مشخصات و ويژگي‌هاي خاصي دارد که يکي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي آن رعايت حقوق شهروندان، رعايت حقوق منتقدان و استفاده از همه ظرفيت‌هاي مديريتي و سياسي کشور براي اداره کارآمد ايران بزرگ است. تئوري هرس و راهبرد حذف نه تنها در عمل و براساس شاخص‌هاي رسمي کشور جريان حاکم را به اهداف خود نرسانده است و بلکه موجب کوچک شدن بنيه و توانايي مديريت کشور شده است. اگر امروز50 نفر ازمديريت کشور را با50 نفر از مديريت ايران در10 سال يا15 سال گذشته مقايسه کنيد متوجه مي‌شويد که توانايي مديريت کشور در شرايط کنوني نسبت به گذشته کاهش داشته است. بر اثر اين اعمال سياست و حذف رقباي سياسي روز به روز توانايي کساني که در حوزه مديريت کشور حضور دارند کاهش پيدا کرده است. اين وضعيت کاملا مشهود است. اگرمديراني که امروز در دولت حضور دارند به‌رغم اينکه از حمايت‌هاي همه نهادهاي قدرت برخوردار هستند را با مديران دولت‌هاي گذشته مقايسه کنيم متوجه ضعف‌ها و نقصان‌هاي قابل توجهي در اين زمينه خواهيم شد.


آيا مديريت کشور اين ضعف‌ها و نقصان‌ها را درک کرده است؟
واقعيت اين است که از زماني که اصولگرايان قدرت را به دست گرفته‌اند نه در هيچ شهري حتي يک شهر کوچک عليه دولت کفن پوشيده شده و نه کسي توافق برجام را آتش زده است. هيچ کدام از اين مخالفت‌ها عليه دولت صورت نگرفته در حالي که در دولت گذشته ما با بحران‌ها و چالش‌هاي زيادي در اين زمينه مواجه بوديم. موضوع مهمي که کارآمدي و توانايي مديريتي کشور را کاهش داده استفاده از تئوري هرس و استراتژي حذف بوده که بسياري از افراد باتجربه و متعهد جامعه را حاشيه نشين کرده است. کساني که اگر امروز در عرصه مديريت کشور حضور داشتند مي‌توانستند منشا خدمات زيادي شوند و در راستاي کاهش مشکلات مردم حرکت کنند. دولت در برخي زمينه‌ها ضعف‌ها و نقصان‌ها را درک وتلاش کرده تغييراتي در اين زمينه صورت بگيرد. با اين وجود هنوز بخش‌هاي مهمي از تصميم گيري کشور از کارآمدي برخوردار نيستند و شرايط نيز به شکلي نيست که بتوان با اين مديران از چالش‌هاي کنوني کشور عبور کرد.
دولت عنوان مي‌کند که اقتصاد کشور را به برجام گره نخواهد زد. با اين وجود و به‌رغم اينکه برجام مي‌توانست در دولت حسن روحاني به نتيجه برسد تا اين دولت از مواهب آن بهره ببرد اما اين اتفاق رخ نداد و رويکردي که دولت سيزدهم در برابر برجام در پيش گرفته نيز مذاکرات را فرسايشي کرده و به همين دليل آينده برجام در هاله‌اي از ابهام قرار گرفته است. در چنين شرايطي که وضعيت برجام مشخص نيست دولت چگونه مي‌تواند از چالش‌هاي کشور و به خصوص چالش‌هاي اقتصادي عبور کند؟
يکي از الزامات و بايسته‌هاي جوامع توسعه يافته و نظام‌هاي سياسي کارآمد رعايت اصل اولويت بندي و طبقه بندي چالش‌هاي پيش روي کشور است. بدون ترديد موضوع برجام و مذاکرات هسته‌اي پس از قطعنامه598 يکي از مهم‌ترين پرونده‌هاي حوزه امنيت ملي و سياست خارجي ايران است. در کشورهاي توسعه يافته حکومت‌ها براي تأمين امنيت ملي برنامه‌هاي استراتژيک10 ساله، 15 ساله و20 ساله طراحي مي‌کنند. به همين دليل جابه جايي دولت‌ها در اين کشورها تأثيري در پيگيري و اجراي اين برنامه‌ها ندارد. در چنين جوامعي با ساختارهاي تصميم گيري کارآمد حوزه سياست خارجي و به ويژه آن بخش از سياست خارجي که با امنيت ملي کشور ارتباط دارد تأثيري از مناسبات داخلي کشورها نمي‌پذيرد. به همين دليل نيز تغيير روساي دولت در کشورهاي توسعه يافته بيشتر تأثير خود را در سياست داخلي و اجتماعي مي‌گذارد. به عنوان مثال هنگامي که در انگليس حزب محافظه کار يا حزب کارگر قدرت را به دست مي‌گيرند در استراتژي‌‌هاي امنيت ملي انگليس تغييري ايجاد نمي‌کنند. با اين وجود احزاب با توجه به روش‌ها و مشي که دارند در حوزه اجتماعي و سياسي رفتار مي‌کنند. متأسفانه من بايد عنوان کنم از زماني که اصولگرايان قدرت را در اختيار گرفته‌اند و از تئوري حذف و هرس سياسي استفاده مي‌کنند پرونده هسته‌اي ايران بيش از آنکه تحت تأثير منافع ملي قرار داشته باشد و از رقابت‌هاي جرياني دور باشد بيشتر تحت تأثير رقابت‌هاي جرياني و گروهي قرار گرفته است. بدون ترديد اگر برجام در ماه‌هاي پاياني دولت به نتيجه مي‌رسيد بيشتر از امروز مي‌توانست امنيت و منافع ملي ما را تأمين کند.
چرا رويکردي که اصولگرايان در مورد برجام در پيش گرفته‌اند نتوانسته منافع ملي را تأمين کند؟
برخلاف آقاي ظريف مردان ديپلماتيک دولت سيزدهم اطلاعات لازم را از جنبه‌هاي مختلف اين پرونده مهم ارائه نمي‌کنند. اين در حالي است که نمايندگان کشورهاي اروپايي در مذاکرات و همچنين نماينده روسيه در مذاکرات اطلاع‌رساني‌هاي بيشتري درباره اين پرونده انجام مي‌دهند. آقاي ظريف از ديپلماسي عمومي بيشترين بهره را براي تقويت ديپلماسي رسمي کشور مي‌گرفت و در اين زمينه رويکرد صحيحي در پيش گرفته بود. در شرايط کنوني به دليل عدم اطلاع‌رساني کافي توسط تيم مذاکره کننده نه تنها افکار عمومي جامعه و بلکه نخبگان و صاحب نظران نيز از جزئيات تصميماتي که در زمينه پرونده هسته‌اي گرفته مي‌شود بي‌اطلاع هستند. بنده به عنوان کسي که به منافع ملي کشور علاقه دارم اميدوارم رويکردي که دولت رئيسي در زمينه مذاکرات در پيش گرفته در نهايت بيشترين سود را براي منافع ملي کشور به‌همراه داشته باشد. اگر ما فرض بگيريم که تئوري حذف که اصولگرايان در پيش گرفته‌اند تئوري و روشي صحيح بوده است. در چنين شرايطي يکي از مهم‌ترين مطالبات از حاکميت يکدست اين است که گراني‌ها کاهش پيدا کند، تحريم‌ها کاهش پيدا کند و مصالح و منافع ملي کشور تأمين شود. ما بي‌صبرانه منتظريم که رئيس‌جمهور و يا يکي از مقام‌هاي مسئول در پرونده هسته‌اي گزارشي مبسوط از دلايل ناکامي‌هاي مذاکرات هسته‌اي تاکنون و محتواي مذاکرات و اختلافات في مابين به ملت ايران ارائه کند. در شرايط کنوني تحولات منطقه‌اي و جهاني به صورت پرشتاب و زودگذر است و به همين دليل اين احتمال وجود دارد که فرصت‌هاي پيش روي ملت ايران با توجه به اين تحولات از بين برود.