محمدعلی وکیلی در پس هفتاد سال سلطنت‌؟

هفته گذشته ملکه انگلیس درگذشت. او چندین دهه بر‌ انگلستان و کشورهای تابعه حکومت کرد. مطابق قانون غیرمدونِ انگلیس، ملکه از اختیارات زیادی در حوزه قضا، تقنین، نیروهای مسلح، سیاست خارجی و... برخوردار است. او حق الغا و یا توشیح بر همه قوانین را دارد. مسئولان عالی قضایی و نظامی با فرمان او عزل و نصب می شوند. تصمیمات استراتژیک خصوصاً در حوزه سیاست خارجی توسط این جایگاه اخذ می شود و….
با این حال نهادسازی‌ها طوری شکل گرفته که با وجود چنین جایگاه مادام العمر و اختیاراتی ،کسی آن را در تضاد با دموکراسی تلقی نمی کند. حتی جالب است که با وجود اینکه انگلیس و کشورهای مشترک المنافع باید برای اداره امور سلطنت درصدی مالیات از جیب ملت هایشان پرداخت کنند اما هیچ کدام از این قواعد موجب خرده گیری روشنفکران نشده است. بررسی دقیق این ساختار و شیوه های حل تعارض در آن مجال مفصل تری می طلبد تا به فهم آن نزدیک شویم اما اجمالاً چند نکته از همین دور قابل رویت است.
۱- دموکراسی غایت همه نظام های سیاسی غرب نیست.
۲- تجدد به معنای انحلال همه نهادهای سنت نیست.


۳- استانداردهایی که غرب برای دموکراسی پیشنهاد می دهد با آنچه برای خود مطلوب می داند یکی نیست.
۴-‌ غرب برخلاف آرای فانتزی فیلسوفان، حل تعارضات ساختار و ارتقای کارکرد دولتش را همه جا بر عهده دموکراسی نگذاشته است.
۵- مهمترین کارکرد نهاد سلطنت انسجام بخشی و حفظ وحدت ملّی در بریتانیا است که ظاهراً از پس آن هم برآمده است.
۶-‌ برغم تفاوت دیدگاه‌ها درخصوص نظام سلطنت ولی همگان به تکیه گاه ومحوریکپارچکی کشوراحترام میگذارند بعبارتی بحثها و اماواگرها زیر سقف سلطنت انجام می‌‌پذیرد
۷-‌ اکنون همه ما شاهدیم که نه فقط سلطنت مادام العمر مورد اعتراض نیست بلکه موروثی کردن نهاد سلطنت هم اعتراض کسی را برنمی‌انگیزد در چرایی اینهمه تعارض یک اصل وجود دارد و آنهم اینکه از نماد سلطنت به نهاد سلطنت رسیده‌اند و این نهاد با کارکرد انسجام بخشی مورد احترام است و در کمال تعجب به ما که می‌‌رسند اجازه نهادسازی براساس قانون اساسی نمی‌‌دهند و تلاش می‌‌کنند که کارکرد نهاد رهبری را منحصر به نمادها کنند.