ازدحام در دو سوي مرز

محمد باقرزاده
اتوبوس از تهران كه خارج مي‌شود و در اولين پمپ‌بنزين بين‌راهي آن‌هم به فاصله چند كيلومتر از پايتخت ايران، فضا كم‌ و بيش رنگ ‌و بوي شرايط رايج اين‌ روزها را به خود مي‌گيرد؛ خروجي پمپ‌بنزين موكبي برقرار است و صفي كوتاه براي چاي. هر چه جلوتر مي‌رويم اما صف‌ها طولاني‌تر و تعداد موكب‌ها بيشتر مي‌شود. نزديك به همدان و در يكي از اين صف‌ها تنوع قوميتي و جغرافيايي هم افزايش مي‌يابد و حالا غير از اتوبوس‌هاي خروجي از تهران، مسافراني از شمال و شمال شرق كشور هم ديده مي‌شود كه بسياري از آنها با خودروي شخصي عازم مرز ايران و عراق هستند. 
حوالي صبح جمعه ۱۸ شهريور خبري كه تا شب گذشته و به ‌طور غيررسمي نقل مي‌شد، به ‌طور گسترده به خروجي خبرگزاري‌ها هم رسيده و همين بسياري از مسافران در راه را دو دل كرده ‌است؛ مرزهاي خروج از ايران به سمت عراق بسته شده و امكان خروج وجود ندارد. مسوولان از مردم مي‌خواهند كه به مرزها مراجعه نكنند و از زائران ساكن در عراق هم درخواست بازگشت سريع‌تر به كشور را دارند. آثار اين اخبار تازه حالا و در حوالي ظهر جمعه، آشكارا در مسير مرز خسروي نمايان مي‌شود. 
در مرزهاي جنوبي، آنها كه مطمئن شده‌اند امكان بازشدن مرز وجود ندارد و دسته‌اي كه از ازدحام و گرماي مسير خسته شده‌اند ولي همچنان اشتياق و اصرار به ادامه مسير خود دارند، عازم غرب كشور و مرز خسروي مي‌شوند؛ اين تغيير مسير را فروشندگان بين‌راهي نزديك به كرمانشاه و در فاصله كرمانشاه تا سرپل‌ذهاب هم به چشم ديده و تاييد مي‌كنند. «حيدر» يكي از اين فروشندگان است كه در نزديكي «اسلام‌آباد غرب» و براي همين روزهاي پررفت‌وآمد، بساط فروش محصولات محلي ايجاد كرده و در اين ‌باره مي‌گويد: «7-6 ساله كه حوالي محرم يا اربعين من دستفروشي مي‌كنم البته غير از دو سال كرونا. باورتان مي‌شود هيچ‌وقت به اندازه اين دو روز اينجا اينقدر شلوغ نبود. خيلي‌ها هم مي‌گويند از مرز مهران و شلمچه برگشته و اين مسير را آمده‌اند.» او مي‌گويد كه تا يكي، دو روز پيش، مسير و ازدحام آن عادي بود اما به‌ناگه شرايط تغيير كرد: «اون مرزها را كه بستند، همه به اين سمت اومدن. البته امسال كلا زاير زياد بود و از ۱2-10 روز پيش همين‌طور زاير مي‌ره عراق.» با لبخندي مي‌گويد براي خودش بد نشده و بلافاصله اظهار اميدواري هم مي‌كند كه در مرز مشكلي پيش نيايد.
ايست و توقف‌هاي چند ساعته در مسير مرز 
اتوبوس كه از كرمانشاه به سمت سرپل‌ذهاب فاصله مي‌گيرد، كم‌كم آثار ترافيك در جاده نمايان مي‌شود. به فاصله چند صدمتر و در وسط جاده، ماشين‌ها چند رديفه خاموش يا متوقف شده‌اند. انتهاي اين ترافيك اما به يك راه‌بندان ختم مي‌شود؛ نيروهاي انتظامي و امدادي جاده را بسته و از مردم مي‌خواهند كه مسير طي ‌شده را برگردند. مي‌گويند مرز خسروي هم بسته شده و رفتن بي‌فايده است. 
اين توضيحات اما چنان هواخواهي بين مردم متوقف‌شده ندارد و بسياري با راهنمايي برنامه‌هاي مسيرياب و كمك مردم محلي، به جاده خاكي و مسيرهاي فرعي مي‌روند و با اين روش از سد ايجاد شده تا مرز گذر مي‌كنند. در همين مسير اما بسياري معترض هستند و از مسوولان انتظامي حاضر در محل مي‌خواهند كه راه را باز كنند. «علي» نام فرد ميانسالي است كه همراه خانواده از اراك تا نزديك سرپل‌ذهاب آمده و نمي‌خواهد اين مسير را برگردد. او وقتي متوجه حضور عكاسان و خبرنگاراني از رسانه‌هاي مختلف مي‌شود، صدايش را بالا مي‌برد و مي‌گويد: «خدا شاهد است از ۸ صبح با خانواده اينجا ايستاديم و هيچ راهي هم نداريم. اول صبح اينجا خيلي خلوت بود و اگر به ما اجازه رفتن مي‌دادند، الان عراق مي‌بوديم. چرا روزهاي قبل و زودتر به ما نگفتند مي‌خواهند مرز را ببندند. اين انصاف است؟ مديريت اينجوري است؟» مسوولان اما مي‌گويند كه به آنها دستور رسيده و هر وقت اجازه حركت صادر شود، حتما راه را باز خواهند كرد. حدود يك ساعت بعد هم اين اتفاق رخ مي‌دهد و جاده باز مي‌شود. پيش از رسيدن به مرز خسروي دو بار ديگر هم اين اتفاق تكرار مي‌شود اما درنهايت افراد زيادي خود را به مرز مي‌رسانند. 


ازدحام و گرما در مرز خسروي
دم‌دماي غروب جمعه است و در مرز خسروي تا چشم كار مي‌كند، انسان‌هاي منتظري هستند كه زير گردوخاك بلندشده و گرماي شديد، بلاتكليف مانده‌اند. هر چه جلوتر مي‌رويم، صداي خواهش و التماس فردي پشت ميكروفون بيشتر مي‌شود: «سروران، بزرگواران، مردم عزيز به خدا مرز تا فردا باز نمي‌شود. برگرديد و استراحت كنيد.» اين درخواست مدام با ادبيات مختلف تكرار مي‌شود اما چندان به گوش مردمي كه خود را تا نقطه صفر مرزي رسانده‌اند، شنيده نمي‌شود. در اين بين مدام صداي آژير آمبولانس‌ها هم بلند مي‌شود و افراد گرمازده با شرايط وخيم به سرپل‌ذهاب منتقل مي‌شوند. يكي از امدادگران هلال‌احمر حاضر در محل، شرايط را دشوار توصيف مي‌كند و مي‌گويد: «از ظهر و در همين سه،چهار ساعت، بيش از صد مراجعه‌كننده داشتيم. برخي با سرم و دارو حال‌شان بهتر مي‌شود اما بسياري را بايد به بيمارستان منتقل كرد. با همه اين شرايط اما كسي حاضر نمي‌شود مرز را ترك كند. البته مديريت هم ضعيف بود و بايد زودتر به مردم اطلاع مي‌دادند.» تاييديه اين سخنان اما به‌وضوح در فضاي اطراف نقطه مرزي مشخص است؛ خانواده‌هاي زيادي كنار هم در حال استراحت هستند و با هر كدام كه وارد صحبت مي‌شويد بلافاصله از شرايط سخت خود سخن مي‌گويند. گرماي هواي، بلاتكليفي و ازدحام فصل مشترك اين سخنان است و جالب اينكه تعدادي از آنها حتي پاسپورت هم همراه خود ندارند. 
ازدحام شب در آن‌سوي مرز
عصر تا اوايل شب جمعه ۱۸ شهريور، مرز خسروي براي مردم عادي بسته است اما پزشكان، امدادگران و تعدادي از خبرنگاران امكان عبور از مرز را مي‌يابند. در چنين شرايطي اما صف‌هاي عبور از مرز هم همچنان طولاني است و افراد زيادي مي‌گويند كه چندين ساعت است انتظار عبور را مي‌كشند. بررسي‌ها و بازرسي‌هاي بدني چندان جدي و پيچيده نيست و پس از آنكه مامور مرزباني عراق مهر كشورش را روي گذرنامه مي‌زند، گذر از دالاني باريك ما را  به فضاي آن سوي مرز مي‌رساند. به فاصله چند متر، تابلوهاي خوش‌آمدگي و تصاويري از سردار «قاسم سليماني» به همراه «ابومهدي المهندس» خودنمايي مي‌كند؛ تصاويري كه البته تا خود نجف و در هر ايست بازرسي و موكبي هم ديده مي‌شوند. اگرچه جمعيت زيادي در نقطه صفر مرزي متوقف شده‌اند اما اين سوي مرز هم ازدحام ديگري برپاست. فضايي كه با نام گاراژ خوانده مي‌شود، پر از جمعيت است و هر چند دقيقه يك‌بار هم اتوبوس يا ميني‌بوسي به سمت نجف، سامرا يا كربلا حركت مي‌كند. هر چه اتوبوس مي‌رود اما انگار جمعيت تغيير چنداني نمي‌كند. ساعت حدود ۱۰ شب است و همچنان تا چشم كار مي‌كند زايران نشسته يا حتي خوابيده ديده مي‌شوند. اينجا هم البته مدام آژير آمبولانس‌ها بلند مي‌شود و افراد آسيب‌ديده از ازدحام يا گرما را با خود به نزديك‌ترين مركز پزشكي مي‌برند. زبان رسمي همچنان فارسي است و از زايران گرفته تا ماموران و حتي راننده‌هاي عراقي، با كلمات فارسي به كار خود مشغول هستند. بي‌نظمي، گرماي هوا، گرد و خاك شديد، انتظارهاي چندين ساعته و حتي بيماري و بدحالي، اگرچه مشهود و خستگي در چهره افراد هم نمايان است اما كمتر كلمه‌اي از اعتراض يا نارضايتي شنيده مي‌شود؛ با هر كسي هم كه سر سخن باز مي‌شود از شعف دروني يا اشتياق براي برنامه‌هاي روزهاي آتي صحبت به ميان مي‌آيد. گويي همه خود را براي اين شيوه از برخورد و شرايط آماده كرده‌ بودند يا اينكه در چنين شرايطي گلايه، اعتراض و ناخشنودي را چندان مهم و بزرگ نمي‌دانند.