ضر ورت تأسیس و راه اندازی کانون تفکر

محمدعلینویدی* شاید نخستین بار در ایران در حدود بیست و پنج سال پیش بود که اولین کانون
تفکر آزاد و مردمی را به دأب و شیوه و نگرش و منش فرهنگ و تمدن ایرانی را اینجانب در تهران راه اندازی کردم و به مدت پنج سال بطور منظم استمرار داشت. البته این دغدغه و ذهن مشغولی و مسیٔله بزرگ را من از زمان دانشجویی در دانشگاه تهران داشتم که چگونه می توانیم از فلسفه و تفکر و اندیشه و علم در ساحت عمل و صحنه زندگی و معطوف به انسان و زندگی، استفاده واقعی و اثرمندانه داشته باشیم. بنابراین، شاید، پیشینه کانون های تفکر به صورت منظم و خودجوش و نهادی، به سال های، ۷۶-۷۷، می رسد. و اهداف و ضرورتهای تأسیس کانون تفکر را بعد ها در ماهنامه اندیشه مدیران بطور مختصر قلمی کردم و در آن روزگاران، چاپ و منتشر شد. البته بدیهی است سابقه تشکیل کانونهای تفکر در خارج از کشور با رویکرد و اهداف و فرهنگ متفاوت و شرایط اجتماعی خاص، بسیار دیرینه و قدیم می باشد. عنوان « Think Tank » و نظایر آن همین
پیشینه و تبار را می رساند. چرا به کانون تفکر نیاز داریم و وجود کانون های تفکر یک ضرورت عقلانی و
اثری و عملی است؟ کانون تفکر، یعنی محل و مرکزی برای حضور متفکران و اندیشمندان و اهل


فکر و نظر و طرح پیشنهاد تخصصی و علمی. کانون تفکر، یعنی، مجالی برای اندیشیدن و شناختن و تجزیه و تحلیل. کانون تفکر، یعنی، مرکزی برای مسیٔله شناسی و راه حل یابی. کانون تفکر، یعنی، محلی برای استفاده از مغز و ذهن و ضمیر و خرد و قوه عقل و تجربه بشری. عقل به عنوان شریف ترین و ناب ترین و مستقل ترین موهبت الهی و طبیعی و انسانی، نیازمند خانه و نهاد و مرکزی
به نام کانون تفکر است. خانه عقل کجاست؟ خانه عاقلان کجاست؟ خردمندان چگونه می توانند با هم، هم اندیشی و جمع اندیشی داشته باشند؟ ارتباطات و تعاملات اندیشه ورزان چگونه ممکن است؟ انتقال اندیشه و دانش و تجربه بین اندیشمندان چگونه صورت میگیرد؟ مستند سازی اندیشهها و تجربیات چگونه امکان پذیر است؟ مشاوره های خردمندانه چگونه قابل اجراست؟ اتاق های فکر، چه نقشی و اثری در زندگی حقیقی انسان و جامعه دارد؟ ایده پردازی و نوآوری و خلاقیت چگونه شکل میگیرد؟ نقدهای منطقی و معقول کجا صورت میگیرد؟ اهل اندیشه و علم، چگونه می توانند آزاد اندیشانه با هم گفت و گو و تعامل داشته باشند؟ این پرسش ها و بعدها پرسش ها و مسایٔل و ضرورت های عمیق و دقیق دیگری، از مبانی و مبادی راه اندازی کانون های تفکر در آن زمان بود. البته با تأمل و ژرف نگری در این پرسش ها و موضوعات، می توان به ضرورت تأسیس و راه اندازی کانونهای تفکر پی برد. در برخی از جوامع کانون تفکر، مرکز اجتماع اهل
تفکر و تخصص می باشد که خود از مهاجرت نخبگان به سایر جوامع می کاهد. رویکرد و روش اینجانب در آن زمان در تأسیس کانون تفکر در چند محور
خلاصه می شد: ۱- پایه گذاری رهیافت بین رشتهای در جمع اهل فکر و اندیشه و دانش. یعنی،
در همان اولین کانون تفکر، از تمام رشته ها و گرایش های مختلف اندیشگی و علمی حضور پیدا می کردند. اهل فلسفه بودند، اهل فنی و مهندسی بودند، اهل جامعه شناسی و روانشناسی بودند، اهل علوم اقتصادی و سیاسی بودند و غیره. جمع بین رشتهای بود و هر کس از زاویه تخصص خود نظر می داد و موضوع
جلسه را نقد و بررسی می کرد. ۲- موضوع و مسیٔله محوری، من در تمام مدت فعالیت کانون تفکر و نیز بعدها،
مشتاقانه و مجدانه و در حد وسع ناچیز خود سعی کردم تا تفکر و اندیشیدن را با
مسایٔل و مشکلات واقعی زندگی و انسان، گره بزنم و پیوند دهم و از تفکر انتزاعی به تفکر اثربخش برسم. کانون تفکر، مسیٔله محور و موضوع محور بود. مثلا ً، بیست موضوع کلان پیشنهاد میدادم و پس از تصویب و اجماع در طول سال
روی آنها بحث و بررسی و تحلیل صورت می گرفت.
۳- تلاش کردیم، یک نمونه از فضای آزاداندیشی و اندیشه ورزی اثربخش را در
عمل نشان دهیم و خوشبختانه بعدها هم از همین رویکرد استقبال شد. یعنی، یک کانون تفکر واقعی، فضای آزاداندیشی و تفکر آزاد است.
۴- کانون تفکر، مرکزی برای هم اندیشی و هم کنشی است. معنی تعامل اندیشگی همین است.
۵- کانون تفکر، محل و مجالی برای تمرین صبر و بردباری و علم و حلم است. علم با حلم تکمیل می شود.
۶- یکی از مبانی اساسی در تأسیس کانون تفکر، رواج و رونق ارتباطات و
تعاملات بین اهل خرد و اندیشه است. ً
۷- تولید اندیشه و دانش از مبانی و از رویکرد های دیگر بوده است. مثلا، در
زمینه هویت جامعه ایرانی، استادی سه جلسه و نشست مطلب ارایٔه دادند و بسیار مفید بود.
امروزه نیز ما نیازمند و محتاج کانون های تفکر هستیم تا با دقت و عمق بیشتری به موضوعات و مسایٔل بپردازند. تا انسان هست، نیاز به عقل نیز هست و عقل ها در ارتباط و تعامل با هم تکمیل و تأثیرگذار هستند. بدین دلیل کانون تفکر،
ضرورت همیشگی آدمی است.
*نویسنده و استاد اندیشه ورزی