واگذاری چه به که؟

هادی حسینی‌نژاد روزنامه‌نگار  
 
 در روزهای
 اخیرا، باز نشر یک خبر در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و رسانه‌ها، انتقاد بسیاری از کارشناسان و اهالی فرهنگ و هنر را به‌همراه داشته است: کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور واگذار می‌شود! مطابق با اعلام پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر هیات دولت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هدف کاهش زیان‌دهی شرکت دولتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تأمین بخشی از هزینه‌ها از محل کاهش و صرفه‌جویی در هزینه‌ها با استفاده از ساختار و ظرفیت موجود در نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و نیز به منظور افزایش و همسان‌سازی حقوق کارکنان این کانون، خواستار صدور مجوز برای واگذاری کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور شده است. بعد هم در توجیه این تصمیم، قید کرده‌اند که قرابت ماموریتی بین این دو مرکز، دلیل این پیشنهاد بوده است؛ اما واقعیت این است که اگر قرابت ماموریت، دال بر ادغام و واگذاری باشد، بسیاری از مجموعه‌ها و زیرمجموعه‌های دولت نیز باید در یکدیگر ادغام شوند. به عنوان مثال، آیا ماموریت‌های فرهنگی زیرمجموعه‌های سازمان تبلیغات اسلامی با معاونت‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، قرابتی ندارد؟ آیا شهرداری تهران و سایر شهرها، به غایت صاحب کتابخانه نیستند؟ پس چرا آن‌ها در نهاد کتابخانه‌های عمومی و سایر نهادهای دولتی، ادغام نمی‌شوند؟ طرح توجیه صرفه‌جویی در هزینه نیز جای سوال دارد. عجبا که وزارت آموزش و پرورش که متولی کانون است، از پس پرداخت هزینه نگه‌داری و دستمزد پرسنل کتابدار که عمدتا در هر واحد، از چند تن بیشتر نیستند، برنمی‌آید! خب اگر واقعا چنین است، چرا تدبیری برای گسترش مبادی بودجه‌ای و یا درآمدزایی کانون انجام نمی‌شود؟ گویا تصمیم‌گیران و پیشنهاددهندگان، توجهی به ماهیت کانون، پیشینه و ظرفیت‌های آن ندارند. کانونی که در دهه‌های نخست فعالیت، کانون راستین فرهنگ و هنر بود و چهره‌های سرشناسی چون عباس کیارستمی، امیر نادری و ناصر تقوایی در زمینه فیلمسازی، بهروز غریب‌پور و حمید عبدالملكی در زمینه نمایش، نورالدین زرین‌كلك، فرشید مثقالی، پرویز كلانتری، زمان زمانی، بهمن دادخواه و آلن بایاش در زمینه تصویرگری، احمدرضا احمدی، منوچهر نیستانی، صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی، فریده فرجام، نادر ابراهیمی و سیروس طاهباز سابقه فعالیت و رشد و نمو در آن را داشته‌اند، حالا به وضعیتی دچار شده که به بهانه‌های مختلف، در آستانه تجزیه شدن است. اما سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا کانون به این وضع دچار شده؟ مساله بعدی، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است که در گزارش مورد اشاره، «مؤثرترین متولی امر مهم کتاب و ترویج کتابخوانی» معرفی شده است. خوب است که مدیران مربوطه، فارغ از ارائه آمارها و عدد‌های همیشگی، در تشریح این تاثیرگذاری، به پارامترهای دقیق‌تر و مشخص‌تری اشاره کنند. نهاد کتابخانه‌های عمومی که هر از چندی شاهد اعتراض کتابداران و شکایت از وضعیت معیشتی پرسنل آن هستیم، چطور می‌تواند تولی‌گری کتابخانه‌های کانون را نیز به عهده بگیرد؟ با کدام بودجه؟ اصلا این نهاد عریض و طویل، چقدر در زمینه کتابخانه‌سازی و ارائه خدمات منطبق با استاندارد جهانی موفق بوده است؟ نهادی که به اذعان بسیاری از مدیران در مقاطع مختلف، کتابخانه‌هایش به سطح قرائتخانه‌هایی برای پشت‌کنکوری‌ها تنزل پیدا کرده، چه تضمینی می‌دهد که متولی شایسته‌ای برای کتابخانه‌های نهاد باشد؟ اصلا این نهاد، چقدر در زمینه کتابخانه‌های تخصصی کودک و نوجوان سابقه و توانمندی دارد؟ این‌ها سوالاتی است که باید مدیران و تصمیم‌گیران به تک‌تک آن‌ها پاسخ دهند.