«ریگان» مجوز صدور بمب‌های خوشه‌ای به عراق داده بود

در برخی از تقویم‌های دفاع مقدس می‌خوانیم که وزیر خارجه وقت امریکا روز ۲۷ شهریورماه ۱۳۵۹ با صدام ملاقات می‌کند. این ملاقات که تنها چهار روز قبل از شروع رسمی جنگ است، می‌تواند معانی زیادی داشته باشد، اما در خصوص ارتباط امریکایی‌ها با صدام و خصوصاً شروع جنگ علیه ایران، بحث‌های زیادی وجود دارد. تا به آنجا که برخی کارشناسان اصل ملاقات صدام با وزیرخارجه امریکا یا افرادی از دستگاه دیپلماسی ایالات متحده را زیر سؤال می‌برند. در گفتگو با سیدحسین حسینی از راوی‌های دفاع مقدس نگاهی به ارتباط امریکا با حزب بعث عراق در جنگ تحمیلی می‌اندازیم.

در برخی از تقویم‌ها دفاع مقدس نوشته شده است که وزیرخارجه وقت امریکا روز ۲۷ شهریورماه ۱۳۵۹ با صدام دیدار کرده است. اما برخی از منابع چنین دیداری را رد می‌کنند. نظر شما چیست؟
در شروع جنگ تحمیلی توسط صدام بعثی، عراق و امریکا رابطه دیپلماتیک نداشتند، حتی رژیم عراق به واسطه یک هواپیماربایی که صورت گرفته بود و عراق در آن متهم بود، از سوی امریکا در لیست دولت‌های تروریستی قرار داشت. همان طور که نویسندگان امریکایی یا حتی عراقی به آن اذعان دارند، ارتباط این دو دولت حداقل یک سال بعد از شروع جنگ و زمانی صورت گرفت که جبهه ایران قوی شده و شکست‌هایی را به عراق وارد کرده بود. در اینجا امریکا احساس خطر و در سال ۱۳۶۰ عراق را از لیست کشور‌های حامی تروریسم حذف می‌کند و زمینه‌های ارتباط دو کشور فراهم می‌شود. پس نتیجه می‌گیریم امریکایی‌ها نقشی در شروع جنگ عراق علیه ایران نداشتند؟‌


نمی‌شود چنین نتیجه‌ای گرفت. خب امریکا با عراق ارتباط رسمی نداشت، اما ارتباط غیررسمی چطور؟ اینکه شما بخواهی به یک کشور بزرگ مثل ایران حمله بکنی و روی معادلات منطقه‌ای و حتی جهانی تأثیر بگذاری، مسئله‌ای نیست که بشود بدون نظر قدرت‌های بزرگ انجام داد. درست است که عراق در بلوک شرق قرار داشت، اما نمی‌توانست بدون جلب رضایت امریکا دست به یک حمله علیه ایران بزند. تقریباً ماه‌های اول شروع جنگ بود که روزنامه انقلاب اسلامی از قول روزنامه لوموند فرانسه نوشت که طارق عزیز در پاریس با مقامات امریکایی دیدار کرده و چراغ سبز برای حمله به ایران را به دست آورده است، البته امریکایی‌ها همین دیدار را هم تکذیب کردند یا همان مسئله دیدار وزیر خارجه امریکا با صدام چند روز قبل از شروع جنگ که شما بیان کردید، این را خود امریکایی‌ها رد می‌کنند، البته من به جای وزیر خارجه، شنیده‌ام که مشاور رئیس‌جمهور وقت امریکا «برژینسکی» با صدام یا یکی از فرستادگانش گفتگو کرده است. برژینسکی مقارن با شروع جنگ سفری به خاورمیانه داشت. چند سال پیش که سایت تاریخ ایرانی با یکی از همراهان برژینسکی در این سفر گفتگو کرده بود، ایشان می‌گفت که من یاد ندارم برژینسکی چنین دیداری با مقامات عراق داشته باشد. به هر حال در بین این تکذیب‌ها باز هم نمی‌توان نتیجه گرفت که امریکایی‌ها هیچ نقشی در شروع جنگ نداشته‌اند. رفتار‌های بعدی آن‌ها نشان می‌داد موافق تهاجم عراق به ایران بوده‌اند. منظورتان چه رفتار‌هایی است؟
با حمله عراق به ایران در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ و نفوذ آن‌ها به عمق خاک ایران، شورای امنیت که امریکا عضو فعالش است، صرفاً روز ششم جنگ یک قطعنامه کاملاً خنثی صادر کرد که تنها دعوت به آرامش کرده بود، بدون اینکه اشاره کند عراق تا آن زمان (پنجم مهرماه ۱۳۵۹) کیلومتر‌ها از خاک ایران را اشغال کرده است. اما زمانی که ایران می‌خواست طی عملیات رمضان به داخل خاک عراق برود، ناگهان شورای امنیت از خواب تقریباً ۲۰ ماهه بیدار می‌شود و قطعنامه دیگری به این مضمون صادر می‌کند که باید به مرز‌های بین‌المللی احترام گذاشته شود. خب این احترام به مرز‌ها زمانی که عراق ۱۴ الی ۱۷ هزار کیلومتر از خاک ما را در اشغال داشت، کجا بود؟ یا سال‌ها پس از جنگ که اسنادی منتشر شد، نشان می‌داد امریکایی‌ها می‌خواستند عراق را برای تصرف جزایر سه‌گانه ایران که امارات روی آن‌ها ادعا دارد، تشویق کنند. امریکایی که می‌خواست عراق و ایران را وارد یک جنگ در خلیج‌فارس کند، پس غیر‌مستقیم آنقدر ارتباط با عراق داشت که او را تشویق به حمله به ایران کند. جالب است که خود کارتر، رئیس‌جمهور وقت امریکا هم ادعا دارد او هیچ نقشی در شروع جنگ نداشت، ولی نه کارتر و نه هیچ کدام از مقامات وقت امریکا نمی‌توانند حمایت‌شان را از عراق در طول جنگ کتمان کنند.
تقریباً بعد از عملیات طریق‌القدس که شهر بستان آزاد و نشانه‌های شکست در ارتش عراق ظاهر شد، امریکایی‌ها سعی کردند با صدام ملاقات کنند. در اینجا هم نویسندگان امریکایی و هم نویسندگان عراقی اذعان کرده‌اند ملاقاتی بین رئیس وقت سازمان سیا و یکی از مقامات عراقی در اردن صورت می‌گیرد. از آن زمان به بعد امریکایی‌ها اطلاعاتی از وضعیت نیرو‌های ایرانی در اختیار عراق قرار می‌دهند. بعد ریگان، رئیس‌جمهور امریکا پس از کارتر، اجازه صدور برخی تسلیحات ممنوعه مثل بمب‌های خوشه‌ای به عراق را صادر می‌کند، سپس از سال ۱۳۶۶ خود امریکا مستقیم وارد عرصه نبرد و با ایران در خلیج‌فارس درگیر می‌شود. اسکله‌های نفتی ما را مقارن با حمله عراق به فاو در خلیج‌فارس می‌زنند و چشم به روی بمباران شیمیایی عراق می‌بندند و... وقتی خود امریکایی‌ها اعتراف به حمایت از عراق دارند، در داخل کشورمان یک عده سنگ آن‌ها را به سینه می‌زنند و می‌گویند که امریکا در جریان جنگ عراق علیه ایران بی‌طرف بود.
ما ضرب‌المثلی داریم که خفته را می‌شود بیدار کرد، ولی کسی که خودش را به خواب زده، نه. پاسخ این افراد دلایل منطقی آوردن نیست، وگرنه همین برژینسکی که حرفش آمد، خودش قبل از مرگ، از حمایت‌های امریکا از عراق در طول جنگ ایران و عراق به صراحت گفته بود یا برخی از نظامی‌های امریکایی که پس از سقوط فاو به این شبه‌جزیره رفته بودند، در خاطرات‌شان می‌آورند که عراق آنجا از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده بود.
شما صرفاً قطعنامه‌های شورای امنیت در جنگ را مرور کنید، می‌بینید که تا چه میزان از عراق جانبداری می‌کنند. اگر همان قطعنامه ۵۹۸ اول جنگ تصویب می‌شد، شاید جنگ تا هشت سال ادامه پیدا نمی‌کرد. به هر حال ایران اسلامی نه برای بلوک شرق و نه برای بلوک غرب مطلوب نبود و آن‌ها دیوانه‌ای مثل صدام را پیدا کرده بودند که پیه جنگ با یک کشور بزرگ و انقلابی مثل ایران را به تن بمالد و به آن ضربه بزند؛ حرکتی که خود صدام بعد‌ها گفت یکی از دو اشتباه بزرگ زندگی‌اش بود.