سلام 7 مرد اعدامی به آزادی
ساعت 9 صبح دیروز، در دادسرای جنایی پایتخت لحظه خاص و عجیبی بود. هفت مجرم با لباس راهراه و دستبند به دست وارد سالن کنفرانس دادسرای جنایی شدند. سرپرست دادسرا، خیران و مجری و کارگردان معروف هم حضور داشتند. قرار بود که زندگی دوباره به این هفت مجرم بخشیده شود. خانوادههای آنها پشت درها انتظارشان را میکشیدند. در میان اشکهای شوقی که متهمان میریختند، دستبندها یکبهیک باز شدند. خانوادههای زندانیان وارد سالن شدند. هر کس عزیز خود را در آغوش کشید. کابوسها تمام شده بود، میلهها کنار میرفت و زندانیان زندگی جدیدی را بعد از سالهای طولانی تجربه میکردند. این مجرمان با کمک خیرین و در کل با پرداخت یکمیلیارد و 300میلیون تومان آزاد شدند.
تلاشهایمان ادامه دارددر این جلسه قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران درباره جزئیات این مراسم گفت: «با کمک خیرین و جمعی از هنرمندان و تلاش تیم صلح و سازش هفت نفر از محکومان به قصاص از زندان آزاد شدند. در این سالها همیشه، از زمانی که پرونده یک محکوم به قصاص به دادسرا میرسد تا زمان اجرای حکم، تلاشها ادامه دارد. تلاش برای نجات اعدامیها؛
با این حال، سالها قبل این تلاشها نمود بیرونی نداشت که ما بتوانیم خیری را قانع به کمک کنیم. معمولا دیدگاهها نسبت به کمک به قاتلان منفی بود. اما از حدود سه سال قبل واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تشکیل شد. از آن زمان به بعد گروههای مختلفی که در بیرون از دادسرا برای آزادی زندانیان تلاش میکردند، جذب کردیم. از طرفی هم با اخذ ابلاغ ویژه تحت عنوان صلحیار از سوی معاون قوه قضائیه فعالیتهای خود را گسترش دادیم. واحد صلح و سازش سازمانی نیست که دولتی باشد، به همین دلیل، درِ آن به روی همه خیرین و هنرمندان و ورزشکاران برای کمک باز است.»
با تمام توان کمک میکنمعلی ضیا، مجری برنامه فرمول یک است. او بهواسطه کمک خیری که در برنامهاش انجام شده و جام قاضی را فروخته بودند، باعث آزادی دو زندانی شدند. علی ضیا در اینباره گفت: «احساس میکنم برای افرادی که سالها دور از خانواده هستند، آزادی خیلی دلچسب است. در برنامه فرمول یک، یکی از خیران بازپرس حسینپور بود. او به من گفت جامی را که برای نماد مردمی به من هدیه دادید، میخواهم برای کمک به زندانی اعدامی به فروش بگذارم. ما هم به او کمک کردیم.
حدودا 250میلیون تومان فروخته و باعث آزادی دو اعدامی شد. به نظر من نجات یک انسان، نجات یک جامعه است. ما خوشحالیم که این افراد آزاد شدند. دوست دارم زودتر آنها پیش خانوادههایشان بروند. تعدادی از آنها سالهای طولانی در زندان و دور از خانواده بودند. امیدوارم این بخششها تداوم داشته باشد و خانوادهها بخشش را سرلوحه خود قرار دهند. من هم بهعنوان یک مجری تا آنجا که بتوانم کمک میکنم در این رویه قدم مثبتی بردارم.»
بعد از آزادی کار خیر را ادامه میدهمحالا دیگر زندانیان خوشحال هستند. قرار نیست دوباره به سلولهایشان بازگردند. آنها از آرزوها و هدفهای بزرگشان بعد از آزادی میگویند. یکی از آنها از 14 سال پیش به جرم قتل در زندان بود. این مرد 48 ساله به «شهروند» میگوید: «خواهرم ازدواج کرده بود. بعد از سه سال با شوهرش به اختلاف خوردند و طلاق گرفتند. من آن زمان دو دختر کوچک داشتم. همسرم فوت شده بود. برای همین به کمک مادرم، دخترانم را بزرگ میکردم.
از وقتی خواهرم طلاق گرفت، شوهرش دست از سر او برنمیداشت. مرتب مزاحمش میشد. تا اینکه یک روز عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. من هم ناخواسته او را با چاقو کشتم. در همه این سالها زندان خیلی به من سخت گذشت. کسی بالای سر دخترانم نبود. مادرم با سختی و مشقت بسیاری آنها را بزرگ کرد. الان دیگر دختربچه نیستند. من هم در این مدت خیلی ناامید بودم. اگر اعدامم میکردند، بچههایم بیپدر میشدند. مادرشان که مُرد من را هم از دست میدادند. تا اینکه سال 97 مرا پای چوبه دار بردند.
آن روز خیلی ترسیدم. مادر مقتول همان پای چوبه دار رضایت داد. ولی پدرش رضایت نداد. مرا به زندان برگرداندند. تا اینکه پدر مقتول فوت شد و آنها درخواست دیه دادند. از وقتی مرا پای چوبه دار بردند، تلاشهای من برای آزادی زندانیان آغاز شد. من در زندان برای نجات چند زندانی خیلی تلاش کردم. از زندان تلفن میزدم و التماس میکردم تا خانوادههای مقتول رضایت دهند. به چند نفر زندگی بخشیدم. چراکه خیلیها جلوی چشم من میرفتند و دیگر برنمیگشتند. وقتی نوبت من هم رسید خیلی ترسیدم. از آن زمان به بعد زندگی من دگرگون شد و تصمیم گرفتم که برای آزادی زندانیان تلاش کنم. حالا هم که معجزه شده و آزاد میشوم، به دنبال همان کار قبلیام یعنی آرایشگری میروم. اما حتما در کار خیر و آزادی زندانیان تلاش خواهم کرد.»
باورم نمیشود که طعم آزادی را میچشمزندانی دیگر، مردی 52ساله است که 12سال قبل دست به قتل زد. او همسرش را در یکی از محلههای تهران کشته بود. حالا او باورش نمیشود که از کابوس اعدام رهایی یافته است: «من سال 89 همسرم را با چاقو کشتم. دو دختر و یک پسر دارم. دخترم مرا بخشید، ولی پسرم نمیبخشید و قصاص میخواست. من و همسرم با هم اختلاف پیدا کرده بودیم. یک روز با هم درگیر شدیم و ناخواسته دست به قتل زدم. هرچه از زندان به پسرم زنگ میزدم، جوابنمیداد. درنهایت برایش یک واسطه فرستادم و گفتم پشیمانم. نمیخواستم مادرت را بکشم. او هم میگفت که چرا من را بیمادر کردی. اما درنهایت رضایت داد. الان باورم نمیشود که میخواهم طعم آزادی را بچشم.»
16 سال سخت در زندانمجرم بعدی نیز یک میانسال است. او در جاده تلو دست به قتل زد. او نیز در اینباره به «شهروند» میگوید: «اختلاف و درگیری من و مقتول، بر سر پسرعمویم بود. پسرعمویم با او اختلاف داشت. درگیر شدند. من هم در درگیری، به هواخواهی پسرعمویم، ناخواسته دست به قتل زدم. من آن زمان متاهل بودم. وقتی دستگیر شدم، همسرم جدا شد و رفت. من یک بار پای چوبه دار رفتم. در زندان شرایط خیلی بد بود. هیچ امیدی نداشتم. همسرم رفت. فقط مادرم به ملاقاتم میآمد که او هم فوت کرد و دیگر کسی را نداشتم. 16سال در زندان ماندم. این سالها خیلی به من سخت گذشت. دوست ندارم برای هیچکس تکرار شود. چون ممکن است همه آنقدر خوشبخت نباشند که فرصت زندگی دوباره به آنها داده شود. حالا هم باورم نمیشود.»
میخواهم کارآفرین شومیک متهم دیگر نیز درباره این آزادی میگوید: «یک مرد را که با او اختلاف داشتم با چاقو کشتم. هفت سال قبل این اتفاق افتاد. من در زندان قرآن خواندن یاد گرفتم. رویه زندگیام عوض شد. تا الان 801 بار ختم قرآن داشتم. فرزندان مقتول خارج از کشور بودند. او چهار بچه داشت. اما رضایت نمیدادند. در همه این سالها همسرم و بچههایم به پای من ماندند. اصلا امید نداشتم. اما حالا با رضایت انگار درِ دنیای جدیدی رو به من باز شده است. خیلی خوشحالم. باور نمیکنم که این اتفاق افتاده است. من قبل از دستگیری، در کار کودهای شیمیایی بودم. میخواهم بعد از آزادی این کار را ادامه دهم و کارآفرین موفقی شوم. میخواهم به زندانیان دیگر که آزاد میشوند، کار بدهم.»
قتل به خاطر دوقلوهاپنجمین مجرم، مردی است که بهخاطر دخترهای دوقلویش دست به سرقت مرگباری زد. او درباره توضیح این ماجرا میگوید: «من سر پول آدم کشتم. یک خانم میانسال با دوستم آشنا بود. ثروتمند بود. من دو دختر دوقلوی 11ساله داشتم که مشکل معلولیت داشتند. من هم به پول نیاز داشتم آنها را درمان کنم. برای همین وسوسه شدم که برویم و از این خانم سرقت کنیم. ما آن زن را به پارک کشاندیم و در جایی خلوت خفهاس کردیم. 200میلیون تومان از کارتش برداشت کردیم. رمز کارت را دوستم داشت. مقتول 64 ساله بود. نمیدانستم دارم چه کار میکنم، برای همین این کار را کردم. الان خیلی خوشحالم. پشیمانم و امیدوارم خدا هم مرا ببخشد.»
قتل همسرمرد دیگری هم که 17 سال قبل در سرآسیاب کرج همسرش را کشته بود توانست رضایت بگیرد. او نیز دو بار پای چوبه دار رفت. درنهایت با تلاش واحد صلح و سازش و خیران، خانواده مقتول رضایت خود را اعلام کردند و به پرداخت دیه راضی شدند. با کمک خیران دیه پرداخته شد و این مرد در لیست اعدامیهای نجاتیافته قرار گرفت.
آزادی مجرم تحصیلکردهزندانی دیگری که آزاد شده، مرد جوانی است که در زندان درس خواند و رتبه خوبی در کنکور به دست آورد. او 31 شهریور سال 99 در حالی که سه ماه از ازدواجش گذشته بود، در درگیری مرد رستورانداری را در شمال تهران به قتل رساند. این مرد نیز درباره جزئیات ماجرا میگوید: «مقتول برای همسرم مزاحمت ایجاد میکرد و من چند بار به او تذکر دادم. اما فایدهای نداشت تا اینکه قرار ملاقات گذاشتیم. قصد قتل نداشتم، اما در درگیری او به قتل رسید. وقتی به زندان افتادم توبه کردم. تصمیم گرفتم درس بخوانم و ادامه تحصیل دهم. در زندان فوقلیسانس قبول شدم. حالا که به کمک خیرین آزاد شدم، میخواهم به دانشگاه بروم. میخواهم ادامه تحصیل دهم. من تازهداماد بودم که مرتکب قتل شدم. الان خیلی خوشحالم که آزاد شدهام و کنار همسرم هستم. ولی هنوز هم عذاب وجدان دارم.»