روزنامه آرمان ملی
1401/07/02
آموزش؛ صف معترض با اغتشاشگر را از هم جدا میکند
آرمان ملی : دختری به نام مهسا امینی بعد از اینکه توسط گشت ارشاد در نزدیکی پارک طالقانی جلب میشود، به یکباره در سالن پلیس امنیت اخلاقی بعد از صحبت با یکی از بانوان مسئول حاضر در سالن سر خود را دو دستی میگیرد و به زمین میخورد. بعد از انتقال مهسا به بیمارستان کادر درمان اقداماتی برای احیای وی را انجام میدهند، اما گویا تلاشها بیفایده بوده و مهسا امینی فوت میکند. رئیسجمهور با خانواده مرحومه امینی تماس میگیرد و ضمن تسلیت به اعضای خانواده، قول پیگیری دقیق حادثهای که برای فرزند آنها ایجاد شده را میدهد. از سوی دیگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز ضمن محکومیت این واقعه قول پیگیری ابعاد آن را میدهند و دستگاه قضا نیز تاکید موکدی برای روشن شدن حادثهای دارد که به افکار عمومی آسیب وارد کرده است اما سوی دیگر ماجرا در کف خیابان است. طی چند روز بر تعداد معترضان افزوده میشود و پلیس پیشگیری با تاکید بر متفرق شدن معترضین از آنها درخواست میکند که صحنه را ترک کنند. از سوی دیگر برخی درگیریها بین نیروهای پلیس و شهروندان مشاهده میشود که به هیچ وجه قابل توجیه نیست و مشخصه آن اینگونه است که پلیس با خویشتنداری بعد از اینکه مردم را متفرق میکند مجبور میشود از گاز اشکآور و.. استفاده کند، با واکنش برخی تظاهرکنندگان روبهرو میشود. آمارهای رسمی از کشته شدن چند نفر در تظاهراتهایی که دیگر از حالت اعتراض خالی شده است، به گوش میرسد. از سوی دیگر چند نفر از نیروهای پلیس و بسیجی شهید میشوند و زد و خورد بین معترضین که دیگر معترض نیستند و خشم در رفتار آنها قابل مشاهده است با نیروهای پلیس مشاهده میشود. به بهانه بررسی شرایط به وجود آمده برای کشور در پی فوت مرحوم مهسا امینی«آرمان ملی» با ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید. حادثهای برای خانم مهسا امینی به وجود آمد که با سرعت زیاد با واکنش از سوی شهروندان روبهرو شد و مردم فارغ از (اغتشاشگران) بهشدت نگران شدند. چرا ابعاد این حادثه وسیع شد؟واقعیت این است که در حال حاضر بخشی از جامعه که در چند روزگذشته اقدام به برپایی تظاهرات کردند، به صحبتهای مسئولان ذیربط که اعلام کردند، این حادثه کاملا طبیعی بوده، اعتماد نکردند. اینکه دلایل این عدم اعتماد چیست بحث دیگری است بنابراین نظراین عده این است که این خانم با برخوردهای فیزیکی کشته شده است. درحالی که براساس گزارشهایی که تا به حال از سوی مقامات مختلف اعم از مقامات پزشکی یا غیر پزشکی منتشر شده که البته هنوز گزارش نهایی این حادثه از سوی پزشکی قانونی منتشر نشده، این حادثه را کاملا طبیعی اعلام شده و نهایتا بهخاطر استرس محیطی که به این خانم وارد شده؛ او دچار شوک قلبی شده است. دلایل دیگری هم میتوان برای این اعتراضات برشمرد. این دلایل به انباشت اعتراضات و مطالباتی که بخشهایی از جامعه دارد، باز میگردد. این بخش از جامعه نتوانستند پاسخ خود را در طول زمان دریافت کنند. دولتها هم نسبت به آنها کم توجهی کرده در نتیجه این انباشت مطالبات، بعد از یک حادثه که طبیعی است، اعتراضات مردمی به وجود آمد.
آقای ایمانی شما فعال رسانهای هستید. چرا هر بار در این کشور اعتراضی به هر چیزی به وقوع میپیوندد و ابعاد آن گسترش مییابد، در ابتدا کاملا مدنی است اما در نهایت اینترنشنال و بیبی سی است این اعتراضات را از حالت مدنی خارج و به خشونت میکشانند؟
باید افسوس خورد که چرا نتوانستیم طی سالهای گذشته یک اعتراض مدنی آرام و در چارچوبهای تعریف شده بینالمللی و حتی قوانین داخل خود داشته باشیم. در این معنا که در ایران یکسری محرومیتها داریم از جمله این محرومیتها تحریم و مشکلات اقتصادی است. یکی از این محرومیتها، محرومیت از اعتراض منطقی و مدنی و آرام است. اعتراضات در کشور ما بلافاصله در همان روزهای اول یا حتی برخی در ساعتهای اول رنگ خشونتهایی را به خود میگیرد که شاید کم سابقه باشد. اعتراضات به سرعت رنگ تخریب میگیرد. همین موضوع باعث میشود که اعتراضات ابتر بماند. بهطور طبیعی با این اعتراضات هم افکار عمومی برخورد میکند و هم حاکمیت با این اعتراضات برخورد میکند. در نتیجه حرفها نشنیده باقی میماند و یک مشت اغتشاشگر و نه تعدادی مردم معترض در صحنه باقی میمانند. علت نیز ورود رسانههای خارجی است. رسانههای خارجی آنقدر در ماجرای خانم مهسا امینی به سرعت وارد ماجرا شدند. چند ساعت بعد از حادثه و در شرایطی که ایشان هنوز از دنیا نرفته بود رسانههای خارجی وارد ماجرا شده و در حجم وسیع تبلیغات کردند که باورکردنی نبود. رسانهها حتی ساعت و محل تجمع را اعلام میکنند و نوع اعتراضات را هم اعلام میکنند. آنها نفت که هیچ الکل به آتش میریزند و فکر میکنند که این آخرین اقدام برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است. سالهاست که این رسانهها از چنین خیالهای خامی داشتهاند اما آنچنان این رسانهها دستپاچه میشوند و به میدان میآیند که عجیب است. شما ببینید حتی بیبیسی که رسانه رسمی حکومت انگلستان است، در مورد هیچ کشوری در طول تاریخ چند دهه ساله تشکیل خود اقدام به مداخله رسانهای نمیکرد اما در مورد ایران آنچنان گستاخانه وارد میدان شده که دیگر اخبار نمیگوید بلکه فرماندهی اعتراضات را در دست دارد. همین طور صدای آمریکا و رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی. این حجم از ورود آنها واقعا تعجب برانگیز است. چه اتفاقی افتاده است. تعدادی مردم معترض به خیابان آمدهاند و حق اعتراض دارند و البته بدون خشونت و حقشان را بیان کنند. ورود آنها به ماجرا ورود صرف نیست، بلکه به خشونت تشویق میکنند یعنی رسما تشویق میکنند که مردم اعتراضات آرام نداشته باشند و بیایند و تخریب کنند و بیایند و بکشند. هیچگاه در چنین شرایطی رسانههای خارج از کشور، مردم را به آرامش دعوت نکرده و نمیکنند. اگر آنها قصد داشته باشند که صدای مردم ایران به گوش مسئولان جمهوری اسلامی برسد قاعدتا باید مردم را تشویق کنند که آرام تظاهرات کنند که اما چرا تشویق به خشونت میکنند. این مورد خود خیلی نکته عجیبی است که فعالان رسانه باید این مورد را مورد تحقیق قرار دهند که چرا آن رسانهها تشویق به خشونت میکنند. در مورد هیچ کشوری در دنیا این مورد مسبوق به سابقه نبوده است. یکی از دلایلی که باید در این تظاهراتها شک کرد که آیا مردمی است یا نه باید نگاهی به حجم دخالتهای خارجی انداخت که آیا اعتراضات واقعا ملی است؟ اگر اعتراضات ملی باشد این حجم از دخالتهای خارجی نباید در آن وجود داشته باشد.
جناحهای میانهرو اصلاحطلب در ایران همواره به حقوق اعتراضی مردم تاکید دارند و به رفتار مدنی در اعتراضات میاندیشند، چرا با وجود درخواست برای اعتراضات که اگر هم برگزار شود، مدنی باشد باز هم اعتراضات در ایران رنگ خشونت به خود میگیرد؟
یکی از دلایل آن دخالت رسانههای بیگانه و سرویسهای خارجی است و آنها رسما اعتراضات در ایران را به خشونت میکشند. دلیل بعدی این است که ما هنوز فرهنگ اعتراض و اعتراضات را در کشور نهادینه نکردهایم. اعتراض کردن فرهنگی میخواهد که مردم چگونه و در چه چارچوبی اعتراض کنند که حرف آنها مسموع واقع شود.
چرا فرهنگ اعتراضات در ایران نهادینه نشده است؟
علت این است که مسئولان دولتی و خصوصا وزارت کشور در طول سال در مورد مجوز به تجمعات کوتاهی میکنند. باید اجازه داد تجمعات قانونی برگزار شود. در طول سال و به مناسبتهای مختلف باید اصناف و یا جریانهای سیاسی و حتی احزاب مجوز بگیرند و سر موضوعات مختلف در چارچوب مشخص و با شعارهای مشخصتر و مسیرهای معلوم و با افرادی که مسئولیت آن را بپذیرند؛ باید مجوز برپایی اعتراض دارد. این مجوزها از نظر روانی مردم را تخلیه میکند و درثانی به مردم آموزش میدهند که اعتراض یعنی این و باید اینگونه اعتراض کرد. وزارت کشور باید در طول سال اجازه تظاهرات دهد و هر سال آمار بدهد که امسال چند مجوز برگزاری تظاهرات و اجتماعات را به احزاب و گروهها و اصناف داده است. در این صورت صف اغتشاشگر با تظاهرکننده به سرعت جدا و اغتشاشگر به سرعت شناسایی میشود.
آیا تنها با این روشها میتوان از بروز خشونت در اعتراضات جلوگیری کرد؟
واقعیت این است که برخی مشکلات اجتماعی در ایران وجود دارد که به آنها از سوی مسئولان کم توجهی میشود. در نتیجه یک حادثه بسیار معمولی باعث اوج گرفتن اعتراضات میشود. مسئولان باید به این موارد توجه کنند و جامعه شناسان، روانشناسان، سیاسیون باید این موارد را در نظر بگیرند. البته تظاهراتهای فعلی تمام خواهد شد. از این رو باید مسئولان تدبیر کنند که چرا بخشی از جامعه سخن مسئولان را درک نمیکند. البته عکس این مورد نیز وجود دارد. چه تدبیری باید برای این موضوع قرار داد؟ مثلا برای نمونه تعریفی که بخشی از جامعه از حجاب دارد با تعریف بخش دیگر جامعه دارد، متفاوت است. این تعاریف باید یکسان سازی شود؟ منظور البته تعریف حجاب است نه اصل حجاب. بنده معتقدم تظاهراتهایی که در چند روز گذشته صورت گرفته اساسا دیگر نامی از خانم مهسا امینی در آن شنیده نمیشود. تظاهراتهای اخیر دیگر در اعتراض به فوت آن مرحوم نیست. دیگر شعاری شنیده نمیشود که چرا آن مرحوم فوت کرده است. حتی در اعتراض به یک نهادی به نام گشت ارشاد هم نیست. اعتراضات و شعارها به سمت مسئولان و هنجار شکنانه پیش رفته است. گویا بخشی در انتظار بهانهای به نام خانم امینی بودند. چرا باید در انتظار بود که حادثهای رخ دهد که برخی اعتراض کنند. اگر نگوییم حجاب چند تعریف دارد حداقل دو تعریف دارد یکی تعریف رسمی است. تعریفی که متناسب با سنتهای ایرانی است و تعریف جدیدی هم به وجود آمده که باید گوش داد. سیاستهای اعمالی و اعلانی را در این باره باید یکی کرد و اجازه داد انرژیهای مردم تخلیه شود. زیرا واقفیم در شرایط فعلی کشور با مشکلات اقتصادی و تحملی که مردم دارند و با وجود فشارهای بینالمللی و مسائلی مانند بیکاری و تورم، برخی معترضاند. باید آنها را به رسمیت شناخت و با زبان آنها آشنا شد و نوعی دیالوگ با معترضان برگزار کرد تا آنها شرایط را بپذیرند و ما هم حرف آنها را قبول کنیم.
سایر اخبار این روزنامه
توپ توافق در زمین آمریکا
هیچ ایرانی ممنوعالورودی نداریم
مقاومت بانکها برای عدم اعطای وام بدون ضامن
آموزش؛ صف معترض با اغتشاشگر را از هم جدا میکند
راهپیمایی مردم شهرهای مختلف علیه ناآرامی های اخیر
آغاز سال تحصیلی همراه بامشکلات اقتصادی
گشایشی در زمینه برجام در اجلاس سازمان ملل به وجود نخواهد آمد
جامعه آشکار به جامعه پنهان تبدیل نشود
راه حل بینابینی
وظیفه دولت و بازماندگان از آموزش
صدای نسل جدید را بهتر بشنویم
به کجا می رویم؟