روزنامه اعتماد
1401/07/07
مديريت بحران
اين روزها كشور ما با اجتماعات و تظاهرات مردمي مواجه است. اين تجمعات در دانشگاهها و خيابانها و با حضور جوانان در اعتراض به درگذشت خانم مهسا اميني دختر 22ساله سقزي در مقر پليس امنيت اخلاقي برگذار ميشود. در برخي از اين اجتماعات شاهد رفتاري هستيم كه ميتوان آن را انحراف از مطالبات اصلي دانست. مطالبات مردم عبارتست از: «اعتراض به مرگ مشكوك مهسا اميني»، «اعتراض به رفتار گشت ارشاد»، «اعتراض به مداخلات افراطي نهادهاي حاكميتي در زندگي خصوصي جامعه به ويژه زنان.» اما در اين ميان گفته ميشود «مهسا بهانه است» و در ادامه هر كس شعار و رفتاري را به آن اضافه ميكند. و در مواردي اعمالي از قبيل هتك حرمت زنان چادري، هتك حرمت و جسارت نسبت به مقدسات ديني و ملي، اهانت و ضرب و شتم نيروهاي پليس و حافظان امنيت حاضر در محيط، تخريب اموال عمومي و... مشاهده شده است. به نظر ميرسد براي مديريت بحران جاري توجه به چند نكته لازم است:1- تقليل صورت مساله به موضوع درگذشت مهسا اميني نوعي خودفريبي است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنايي گفته شود قابل توجه است، اينكه دشمنان اسلام و ايران با هر هدفي در پي دنباله اين شعار باشند بسيار طبيعي است چرا كه آنان به اقتضاي دشمني به وظيفه خود عمل ميكنند، كار دشمن، دشمني است. نيش عقرب نه از ره كين است/ اقتضاي طبيعتش اين است. بنا بر اين از دولت امريكا و رسانههاي آن و از شبكههاي فارسي زبان بيگانه و از تروريستهاي منافق و وطنفروشان خائن انتظار ديگري نميتوان داشت. اما آيا جوانان معترض كه در مواردي از سر عصبانيت دست به اقدامات خشن ميزنند عوامل اين بيگانگان و بيگانهپرست هستند؟ هيهات كه چنين نسبتي در شأن جوانان ايراني باشد! مردم ايران به ويژه جوانان اين مرز و بوم از سوء مديريت مدعيان به ستوه آمدهاند. از خلف وعدهها، از گرانيهاي كمرشكن، از تورم جانكاه، از بيكاري، از حذف نيروهاي توانمند از چرخه اداره كشور، از هزينه كردن ارزشهاي ديني و ملي براي اهداف جناحي، از محدوديتها در استفاده از اينترنت، از تفسير به راي اصول قانون اساسي، از اختلاسها و سوءاستفاده از بيتالمال و بسياري از مسائلي كه از سوي نهادهاي حكومتي يا بهنام حاكميت بر مردم تحميل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت كرده است. اگر دنبال خواستهها و مطالبات واقعي مردم هستيد نگاهي به اين فهرست كه مشتي نمونه خروار است بيندازيد و عقل را قاضي قرار دهيد كه در چنين شرايطي به مو و لباس دختران گير دادن و از درون اين گير دادنها جنازه دختري را به پدر و مادرش تحويل دادن در آتش خشم مردم دميدن نيست؛ پس چيست؟ آري مردم براي نشان دادن نارضايتي خويش كه گوش شنوايي براي آن نيافتند از مرگ اين دختر جوان فرصتي ساختند تا عدم رضايت خويش را اعلام كنند.
2- اصل بيست و هفتم قانون اساسي هر گونه تجمع و راهپيمايي را به شرط آنكه مخل مباني اسلام و مسلحانه نباشد آزاد اعلام كرده و براي برگزاري چنين تجمعي اجازه را لازم ندانسته اما پس از 44 سال از پيروزي انقلاب اسلامي و تصويب قانون اساسي هر بار كه اين خواسته قانوني و حق طبيعي مردم مطرح شد به بهانه برهه حساس كنوني مانع تحقق آن شدند و تلاش ما در مجلس دهم كه مورد حمايت همه نهادهاي كشوري، لشكري و امنيتي براي اجراي اين اصل بود به همين بهانه ناكام ماند! پرسش مردم اين است: اين برهه حساس كنوني كي به پايان ميرسد تا مردم بتوانند به صورت قانوني و آرام و با حمايت نيروهاي انتظامي و امنيتي راهپيمايي و تجمع برگزار كنند و مطالباتشان را بدون ترس از مداخله بيگانهپرستان و سوءتدبير مسوولان فرياد كنند؟
3- يكي از نكتههاي مهم در اين بحران مراقبت بر حفظ اقتدار پليس و جلوگيري از تضييع حق نيروهاي خدوم فراجا است. اما اعتراض مردم به درگذشت مهسا اميني در يكي از مراكز پليس ميتوانست با عذرخواهي و احيانا استعفاي مقام مربوط تا حدودي كنترل شود، اما ادبيات حاكم بر گفتار برخي فرماندهان حاكي از درك حساسيت اين حادثه نيست. اين كه انتقادات مردم ولو از سر عصبانيت را به پل صراط احاله ميدهند حاكي از درك بالاي متناسب با اين جايگاه نيست! و از آن بدتر برنامههاي صدا و سيما است كه در دفاع از خدمتگزاران پليس گزارشهايي از خدمات اين نهاد زحمتكش و حافظ امنيت تهيه و پخش ميكند! چه كسي است كه نداند نيروهاي فراجا در آنجا كه بايد ظاهر شوند به شايستگي انجام وظيفه كردند و در اين راه شهدا و ايثارگران بسياري را تقديم كردهاند، اما وقتي پليس را براي انجام كاري كه ديگر نهادها در انجام وظيفه خويش كوتاهي كردهاند در مقابل مردم قرار ميدهند جاي به رخ كشيدن آن خدمات نيست بلكه جاي پذيرفتن مسووليت و عذرخواهي است، پس تا دير نشده اين رويه را اصلاح كنيد.
4- نكته جالب توجه ديگر ايناست كه بهجاي ايجاد فرصت براي طرح مطالبات مردم از طريق فضاي مجازي و رسانههاي عمومي و بهجاي طرح مشكلات مردم از طريق رسانه ملي برخي گناه اين حوادث را به گردن فضاي مجازي مياندازند! لابد فكر ميكنند با بستن شبكههاي اجتماعي در فضاي مجازي مردم مينشينند پايگيرندههاي تلويزيون جمهوري اسلامي و از اين رسانه دلسوز و مردمي تشكر ميكنند كه آنان را از فريب خوردن و افتادن در دام شبكههاي منحرف و گروههاي ضاله در فضاي مجازي نجات دادهاند، غافل از اينكه بر اساس قاعده « الانسان حريص علي ما منع» مردم به رسانههاي بيگانه پناه ميبرند تا بفهمند شما چه چيزي را از آنها پنهان كردهايد؟ و در نهايت نهتنها اعتماد مردم را به نظام افزايش نميدهد بلكه موجب كاهش بيشتر اعتماد عمومي ميشود و اين سلب اعتماد به نقطهاي ميرسد كه آن وقت ديگر براي اصلاح امور خيلي دير ميشود! اگر ميخواهيد فضاي مجازي و اينترنت را كنترل كنيد ابتدا مجوز ايجاد شبكههاي راديويي و تلويزيوني مستقل را صادر كنيد و به احزاب، صنوف و گروههاي مختلف اجازه راهاندازي راديو و تلويزيون خصوصي بدهيد و البته فكري هم براي توسعه سريع دانش و فناوري اينترنت بكنيد تا با وضع قانون و ايجاد محدوديت براي اينترنت به سرنوشت ويدئو و ماهواره دچار نشويد بعد هر كاري ميخواهيد بكنيد. پس نگوييد همه كشورها براي كنترل و نظارت بر اينترنت قانون محدودكننده دارند، بله آن كشورها آزادي بيان و پس از بيانشان را از طريق رسانههاي آزاد تضمين كردهاند. راستي يك نگاهي به صدا و سيما بكنيد؛ كجايش به رسانهاي در طراز جامعه آزاد با پيشينه تاريخ، فرهنگ و تمدن كهن و فراگيرترين انقلاب قرون و اعصار شبيه است؟ بنا بر اين راهحل ريشهاي بحران در ايجاد فضاي امن و آزاد براي گفتوگو و تضارب آرا است نه بستن. اگر از بستن ويدئو و ماهواره نتيجه گرفتيد از اين روشها هم نتيجه خواهيد گرفت.
5- بارها بر اين نكته تاكيد كردهام كه حقوق زنان و از جمله مساله حجاب مانند تيغ دو دم است. تاريخ ايران پر است از وقايع و حوادث مربوط به دفاع مردان و زنان مسلمان از پوشش اسلامي كه نمونههاي آن را در غائله مسجد گوهرشاد و تقابل مردم با رفتار خشن پهلوي اول با حجاب اسلامي است. انقلاب اسلامي سال 1357 نيز بيش از هر چيز مديون زنان محجبه در دفاع از حقوق زنان و مقابله با بيبند و باري جنسي بهنام ترقي و توسعه كشور است.
نگاهي به تظاهرات ميليوني مردم ايران در اواخر سال 1356 تا بهمن 1357 شاهد حضور پررنگ و در مواردي ايفاي نقش رهبري توسط بانوان محجبه است، هر چند در جريان انقلاب فراگير ملت ايران همه طبقات و اقشار مردم، از جمله دختران و زنان بيحجاب نيز به ملت پيوستند و شانه به شانه زنان محجبه براي استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي مبارزه كردهاند اما مطالبات تاريخي و اعتقادي مردم ايران همواره در مسير دفاع از حجاب، ناموس و عفت زنان بوده است. بنا بر اين از رهبران متدين جناحهاي سياسي و شخصيتهاي تاثيرگذار اجتماعي انتظار ميرود مراقب اين پوست خربزه جلوي پايشان باشند و دميدن در معضل حجاب اجباري و آزادي پوشش زنان را با رعايت حساسيت متدينين و بانوان محجبه مطرح كنند. مسالهاي كه متاسفانه توسط برخي چهرههاي برجسته اصلاحطلب و فعالان اجتماعي متدين چنان مطرح شد كه به اين حساسيت مردان و زنان ايراني از جمله خانوادههاي معزز شهدا و ايثارگران توجهي نشده و زمينه سوءاستفاده مدعيان دين و ارزشها را فراهم ساخته و چهرههاي اصيل و دلسوز اصلاحطلب را در رديف مزدبگيران فاسد خارجنشين قرار دادهاند. بنا بر اين ما به تمام ارزشهاي اسلامي از جمله عفاف و حجاب اعتقاد داريم و بر التزام عملي به اين ارزشها نيز تاكيد داريم. اما به هيچوجه تحقق اين ارزشها را با روشهاي غيراصولي نميپسنديم و به قول پرويز پرستويي در نقش مارمولك «اينقدر براي فرستادن مردم به بهشت فشار ميآوريد كه سر از جهنم در ميآورند!»
6- يكي از روشهاي مقابله با مطالبات مردم برگزاري اجتماعات و راهپيماييهاي مردمي، معمولا بعد از نماز جمعه و نسبت دادن تجمعات مردمي به امريكا، انگليس و اسراييل است. هر چند دشمنان اسلام و ايران از هر حركت مردمي سوءاستفاده ميكنند اما راهحل كنترل بحران اين نيست كه مردم را به دو دسته يا دو قطب مخالف تقسيم كنيم و تجمعات يك قطب را با حمايتهاي رسانهاي و بسيج امكانات به حاميان نظام نسبت دهيم و بقيه را غير خودي و فريب خوردگان استكبار بدانيم. درست اين است كه رهبران نظام سياسي بايد خود را پدر دلسوز همه قشرها بدانند، چنان كه جناب آقاي رييسي در تماس تلفني با خانواده مهسا اميني از او چون دختر خودش ياد كرد. گويا در ادامه اجتماعات نماز جمعهها يكي از سوالات گزينشها اين خواهد بود كه در اجتماعات اول مهر 1401 كجا بوديد؟ چنين روشهايي عملا جامعه را به دو قطب موافق و مخالف نظام تقسيم ميكند و زمينه را براي رياكاري و دروغگويي مساعد ميسازد.
مسوولان و مقامات ارشد پدر و خادم همه مردمند نه فقط افراد نزديك به مواضع خود. اين پيام مولا علي(ع) است كه «اي مالك؛ دلت را از محبت و رحمت نسبت به مردم مالامال كن؛ چرا كه آنان يا در دين با تو شريكند يا در خلقت همانند تو انسانند» بديهي است براي مديريت بحران بايد از صاحبنظران رشتههاي مرتبط كمك بگيريد و در يك فرآيند گفتوگو محور در جهت فهم و ادراك صحيح مطالبات مردم اقدام كنيد و از بين راهحلهاي ممكن، بهترين راهحل را كه به نظر اكثريت مردم و تامين حقوق اقليت نزديك است را با ياري مردم پياده كنيد. و در گام نخست براي نشان دادن حسن نيت گشت ارشاد را منحل كنيد. اينها نكتههايي بود كه براي حل مشكلات جاري و شايد در مواردي براي حل مشكلات ديگر مفيد باشد.
ان اريد الا الاصلاح ماستطعت...
سایر اخبار این روزنامه