محمدعلی نویدی زندگی و کانون های تفکر

در آغاز این نوشتار کوتاه، به مسئولیت های بنیادین و اصیل و انسانی کانون‌های تفکر و اندیشه ورزی، و مراکز علمی، پژوهشی و آموزشی می پردازم که بدون ایفای این مسئولیت‌ها، فلسفه وجودی و اثری کانون های تفکر و پژوهش و مراکز علمی نیاز به نقد و اصلاح دارند. به تصور راقم این سطور رسالت و مسئولیت اصلی مراکز اندیشه ورزی و علمی را می‌توان به پنج قسم منقسم کرد:
۱- مسئولیت آموزشی؛ یعنی انتقال اندیشه و دانش و یافته های علمی از دوران و مردمان گذشته به دوران کنونی و آینده. کاری که بنیاد تاسیس و پایه گذاری اغلب مراکز آموزشی و تعلیمی است. و کم و بیش انجام می‌شود و استمرار دارد. البته در دوران متاخر عمق و اصالت این مسئولیت کاهش یافته است. سیر تاسیس و تاریخ دانشگاه ها، موید و گواه این مطلب است.
۲- مسئولیت پژوهشی؛ یعنی تفکر و تلاش برای تعمیق و گسترش و فراخمندی مرزهای اندیشگی و علمی و برکشیدن قد و قامت فکری و قوت دانشی. خلاقیت و نوآوری های جدید فکری و علمی، در این عرصه ظهور و بروز می کنند. تکنولوژی و ابداع و ابتکار انواع فناوری ها، حاصل همین جنبه از اندیشه ورزی و علم کاوی است.
۳- جنبه و وجه پرورشی کانون‌های تفکر و مراکز علمی؛ یعنی، دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و کانون‌های آموزشی و تعلیمی، مسئولیت دارند تا دانش آموزان و دانشجویان و پژوهشگران و دانش آموختگان فرهیخته و ادب‌مند تربیت کنند که شوون انسانی در رفتار و گفتار آنان آشکار باشد. آگاهی و آموزش صرف کافی نیست. علم به تنهایی نمی تواند انسان و انسانیت و زندگی بشری را پاس دارد و یاری نماید. به فرهیختگی و فرزانگی محتاج هستیم. فرق توحش و تمدن در همین علم و ادب و فقدان آن دو نهفته است. بنابراین، دانش آموخته فرهیخته می تواند به زندگی سازی کمک کند و انسانیت را حفظ نماید.


۴- مسئولیت اجتماعی؛ یعنی مراکز علمی و کانون های اندیشگی، ضرورت دارد در خدمت اجتماع و بررسی و تحلیل و یاریگری موضوعات و مسائل اجتماعی باشند. کارکرد و اثرمندی جامعه شناختی مراکز علمی منظور است. مثل، شغل، معیشت و بهداشت و نظایر آن. مراکز اندیشگی و علمی بدون خدمت به اجتماع و گره گشایی معضلات اجتماعی ریشه و تبار خود را از دست می‌هند و به جزیره «‌بی اثری‌» تبدیل می‌شوند. کانون تفکر و اندیشه ورزی اثربخش کجا، و کانون تفکر انتزاعی و ادعایی کجا!
۵- کانون های تفکر و اندیشه ورزی و مراکز علمی در اصل و اساس خود برای زندگی سازی تاسیس و راه اندازی می شوند. زندگی، جان و گوهر حیات و تنها امکان و موهبت الهی و انسانی است که میدان بی بدیل اثرگذاری و نقش آفرینی آدمی ست. زندگی صفت بی بدیل و غیر قابل تقلیل نحوه‌ی زیست بنی نوع بشر است که سایر مقولات حیات در ذیل آن قرار می‌گیرند. مثل اجتماع، اقتصاد، سیاست و فرهنگ و حکومت و غیر ذالک. زندگی اصیل ترین، شریف‌ترین و بنیادی ترین، داشته انسان است که، با احساس، عشق، فعالیت، آگاهی، آزادی، معنویت و حقیقت، حق و حقوق، انسانیت و مدنیت، فضیلت و فرزانگی، و اثر و اثرمندی، در نسبت وثیق و رابطه عمیق است. زندگی، همان جسم و جان اندیشه ورز و آگاه و آزاد و ادب مند است. به همین جهت، کانون های تفکر و اندیشه ورزی، زندگی ساز اند نه زندگی سوز. پرسش اصلی این است که کانون های تفکر، چه مدد‌‌ی می توانند به زندگی بکنند؟ زندگی حضور و اثرمندی آدمی‌ست در صحنه حیات. چگونه به حضور موثر و مفید بشر در حیات می توان یاری کرد؟ مراکز اندیشه گری و مجال های اندیشیدن چه کمکی به انسان و زندگی و انسانیت می کنند؟ آیا فکر کردیم، ریشه و بنیان تمام حقوق و مسئولیت انسان، در بقا و نشاط زندگی است؟ انسان بدون زندگی معنی و مصداق و اسم و مسمای میان تهی است. زندگی، نقیض مرگ است. ( رجوع کنید به کتاب دو جلدی، اندیشه و زندگی ).
مرگ جهل است و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان. (ناصر خسرو)
زندگی ساختنی ست نه سوختنی، زیرا، زندگی آغازها و زایش‌ها و رویش‌ها و زنده اندیشی هاست نه پایان ها و مرده اندیشی‌ها. زندگی با آزادی و آبادی در نسبت وثیق است نه با اسارت و ابتری. زندگی به مثابه اصل و بنیاد سایر مقومات و مقولات حیات بشری است. زندگی فرصت بی نظیر و حق بی بدیل و برابر برای بشریت است و این حق، نژاد و نقاب نمی شناسد . کانون های تفکر، می توانند در ساختن زندگی پویا و بالنده به بشر یاری کنند و راه های زیست بهتر را نشان دهند و افق آینده را روشن سازند. بنابراین، انسان، زندگی و انسانیت، با اندیشه، علم و آگاهی، معنویت و حقیقت، نسبت دارد و ضرورت تاسیس کانون های تفکر و اندیشه ورزی از همینجا ناشی می شود.