طارمی با نمرات مسی گونه، آقای حکایتی در مهمونی و ابتکار پاییزی دکتر شیخ


 
 
 


پرتغال در قرق شاهزاده پارسی 
طارمی بازیکنی که «نمرات مسی گونه»  می گیرد! 
 
تیم پورتو در هفته هشتم لیگ برتر پرتغال، مقابل براگا به برتری 4 بر یک دست یافت و با 19 امتیاز، جایگاه سوم جدول مسابقات را از آن خود کرد.مهدی طارمی با این که تنها یک پاس‌گل به هم‌تیمی‌های خود داد، مورد تمجید رسانه‌های پرتغالی قرار گرفت و رسانه تحلیلی «Goal Point» با نمره 5/8، وی را به‌عنوان بهترین بازیکن مسابقه برگزید.این سایت درباره طارمی نوشت: «عملکرد فوق‌العاده مهدی طارمی ثابت کرد این فقط مسی نیست که تنها با یک پاس‌گل، «نمرات مسی‌گونه» بگیرد، شبی هیجان‌انگیز برای کسانی که می‌خواهند الگوریتم‌ها را با هم مقایسه کنند.با این که په‌په بیشترین نمرات را همیشه می‌گیرد، طارمی از این بازیکن برزیلی هم سبقت گرفت. این بازیکن برای کسب نمره خوب به گلزنی نیاز نداشت تا سطح بالای خود را نشان بدهد و یک پاس‌گل داد. وی سه فرصت خطرناک گل به وجود آورد و عملکرد بسیار خوبی در محوطه جریمه حریف ارائه کرد. طارمی بیشترین حرکت با توپ را داشت و در سه نبرد از پنج نبرد هوایی موفق بود». طارمی بعد از پایان این بازی گفته بود: ما بهترین موقعیت‌ها را داشتیم و کار را به خوبی انجام دادیم. خوشبختانه بردیم. بازی در دراگائو (ورزشگاه خانگی پورتو) همیشه فوق العاده است، هواداران ما شگفت انگیز و عالی هستند. آن ها انگیزه ما محسوب می‌شوند. درخشش ستاره بوشهری فوتبال ایران از زمان پیوستن به پورتو نه تنها کم نشده، بلکه طارمی با گلزنی‌های متوالی برای پورتو و گل‌های زیبایش در لیگ قهرمانان اروپا که گل سر سبد آن‌ها گل قیچی برگردان به تیم چلسی بود، توانست در قلب هواداران متعصب پورتو جایی برای خود باز کند و لقب شاهزاده پارسی را به وی دادند . اکنون طارمی با وجود تمام انتقادها از سوی رسانه‌های تیم‌های رقیب مانند اسپورتینگ لیسبون و بنفیکا مرد شماره یک کنسیسائو در خط حمله پورتو است  از همین رو باشگاه پورتو با انتشار توییتی از مهاجم ایرانی خود به تمجید از عملکرد طارمی پرداخت.طبق توییت باشگاه پورتو، طارمی تاکنون ۱۰۶ بازی برای پورتو انجام داده و موفق به زدن ۵۶ گل برای این تیم شده است. همچنین طارمی آمار درخشان ۳۱ پاس گل را ثبت کرده است. باشگاه پورتو پرتغال اعلام کرد ستاره تیم ملی ایران به عنوان بهترین بازیکن ماه این باشگاه از سوی هواداران انتخاب شد.طارمی ماه گذشته هم به عنوان بازیکن ماه باشگاه پورتو از سوی هواداران انتخاب شده بود. ستاره ایرانی در دیدار تیمش مقابل براگا با تاثیرگذاری به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب شد.
 
 
 
 
میزبانی جذاب « آقای مجری » از «آقای حکایتی»
بهرام شاه ‌محمدلو چهره خاطره‌ساز مخاطبان  در قسمت 29 مجموعه «مهمونی» حضوری دیدنی داشت
مائده کاشیان
 
پنج شنبه هفته گذشته، در قسمت بیست‌ونهم مجموعه «مهمونی»، بهرام شاه ‌محمدلو یا همان «آقای حکایتی» معروف به «مهمونی» آمد و با ایرج طهماسب به گفت‌وگو نشست. چهره بهرام شاه ‌محمدلو در برنامه پرطرفدار «زیر گنبد کبود» و صدای گرم او در این برنامه، در یاد و خاطر متولدان دهه 60 حک و نام «آقای حکایتی» تا همیشه در ذهن مخاطبان برنامه ماندگار شد. بهرام شاه ‌محمدلو نیز مانند ایرج طهماسب، حمید جبلی و مرضیه برومند جزو چهره‌های خاطره‌ساز در دهه 60 و 70 است، بنابراین حضور او در مهمانی آقای مجری باعث شد قسمت 29 آن جزو یکی از بهترین برنامه‌های «مهمونی» باشد. گفت‌وگوی شنیدنی با ایرج طهماسب بهرام شاه ‌محمدلو معمولا در برنامه‌های گفت‌وگومحور حضور پیدا نمی‌کند و چهره‌ای تکراری برای مخاطبان نیست، به همین دلیل دعوت از او در برنامه‌ای با ساختار خاص و متفاوت «مهمونی»، اتفاق خوبی بود. آقای حکایتی در پاسخ به درخواست ایرج طهماسب برای روایت موضوعی با استفاده از پنج کلمه دوست ‌داشتنی خود، با همان لحن شیرینش پند و اندرزهایی به مخاطبان داد و با تسلط کامل توانست احساسات مختلف مانند شادی، خشم و ناراحتی را از یکدیگر تفکیک و نصیحت‌هایش را با حس متفاوتی بیان کند. بخش تعریف یک خاطره از دوران کودکی نیز با روایت گیرای بهرام شاه ‌محمدلو، جذاب از آب درآمد. قصه‌گویی با «روحی» آقای حکایتی با واکنش‌های طبیعی و خوب خود با شخصیت‌های عروسکی «مهمونی» نیز، با آن‌ها ارتباط جالب و صمیمانه‌ای برقرار کرد. با توجه به پیشینه ذهنی مخاطبان از خاطره‌گویی شاه ‌محمدلو، نویسندگان برنامه متناسب با شخصیت این هنرمند، سناریوی جالبی را برای او تدارک دیده بودند. شخصیت دوست‌داشتنی «روح» هنگام مواجهه با بهرام شاه ‌محمدلو، از او می‌خواهد قصه شنگول و منگول را برایش تعریف کند، اما قصه آقای حکایتی را متوقف و با همان لحن خاص و واژه‌های من درآوردی خودش، بیشتر کلمات را با واژه «روح» ترکیب و روایت بامزه‌ و جدیدی از این داستان مطرح می‌کند.           ابتکار پاییزی دکتر شیخ برای خدمت به مشهدی ها بازخوانی فرازهایی از تاریخ شفاهی درباره دکتر مرتضی شیخ که دلایل تبدیل شدن اورا به محبوب ترین پزشک تاریخ مشهد توضیح می دهد   جواد نوائیان رودسری – آن‌قدر درباره او داستان‌های شگفت‌انگیز نقل می‌کنند که بعضی وقت‌ها آدم باورش نمی‌شود چنین کسی اصلاً وجود داشته‌است. قبول دارم که گاهی محبوبیت یک انسان، باعث می‌شود درباره‌اش روایت‌هایی را بازگو کنند که خیلی واقعی نیست؛ اما همان روایت‌ها هم، می‌شود سند و مدرکی برای روایت یک محبوبیت تمام نشدنی و ماندنی. دکتر مرتضی شیخ از آن آدم‌هایی است که محبوبیت‌شان هیچ وقت تمام نمی‌شود؛ یک آدم خاص با یک دوجین ویژگی‌های اخلاقی خاص، طوری که هر چه درباره‌اش بنویسی، باز هم مطلب کم نمی‌آوری. کاریزمای شخصیت او خیلی‌ها را به دنبال پژوهش درباره‌اش کشاند؛ نمونه‌اش جمشید قشنگ و کتابی که درباره دکتر شیخ به رشته تحریر درآورد و در آن، به اصطلاح، مو را از ماست بیرون کشید و تصویر جذاب دکتر را، مقابل دیدگان مخاطبان گذاشت. این‌که چرا قصه دکتر شیخ، با وجود افسانه‌هایی که دور و برش وجود دارد، این‌طور جاودانه شده‌است، بر می‌گردد به این‌که آدم‌هایی مثل او، یک جورهایی دست نیافتنی هستند؛ نه این‌که دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند مثل آن ها باشد، نه! منظورم این است که خاص بودنشان در دسترس همه نیست، یعنی همه نمی‌توانند مثل آن ها خاص باشند. این‌ها را گفتم، تا بروم سراغ دلیل پرداختن به دکتر شیخ. پزشکی با اطلاعات هواشناسی! معلمی داشتیم در دوره راهنمایی (حالا می‌گویند دوره اول متوسطه!) به نام آقای «فرمانبر»؛ دبیر زبان انگلیسی ما بود و از آن آدم‌های دوست داشتنی. عادت داشت همیشه در کلاس، برای جلوگیری از خستگی بچه‌ها، خاطره تعریف کند. آقای فرمانبر، از آن مشهدی‌های اصیل بود. یادم هست یک بار، وقتی همه کلاس به نوعی درگیر سرماخوردگی پاییزی شده‌بودند، حدوداً اواسط مهر، شروع کرد برایمان از خاطرات نوجوانی‌اش حرف زدن و تشریح کردن وضعیت درمان بیماری‌های شایع پاییزی در آن دوران. آقای فرمانبر می‌گفت: پزشک باید قدرت پیش‌بینی وضعیت هوا را هم داشته ‌باشد؛ باید بتواند پیش‌بینی کند که در این وضعیت آب و هوایی، چه امراضی بیشتر شایع است تا بعد بتواند کار مردم را زودتر راه بیندازد! خب، برای همه ما حرف عجیبی بود؛ آخر پزشک را چه به هواشناسی؟! اما آقای فرمانبر برای این ادعایش، یک شاهد غیر قابل انکار داشت؛ دکتر مرتضی شیخ. آقا معلم می‌گفت: همین دکتر شیخ خودمان، فصل پاییز که می‌شد، می‌دانست در هوای مشهد خیلی‌ها به سرماخوردگی و گریپ مبتلا می‌شوند؛ برای همین، تعدادی نسخه مخصوص این بیماری را می‌نوشت و می‌گذاشت داخل کشوی میزش. هر مریضی که وارد می‌شد و علایم گریپ یا سرماخوردگی داشت، بلافاصله یکی از نسخه‌ها را می‌داد به دست بیمار. او هم داروها را مصرف می‌کرد، خوب می‌شد و حیران می‌ماند که چطور وقتی هنوز وارد مطب دکتر شیخ نشده، او نسخه‌اش را نوشته‌است! بعدها از مرحوم پدرم نیز، شنیدم که دکتر شیخ به این روش عمل می‌کرد. حالا چهل و ششمین پاییزِ بعد از دکتر شیخ آغاز شده‌است و هنوز هم مردم مشهد، نام نیک او را در خاطر دارند؛ حتی افرادی مثل من که فرصت دیدن او را پیدا نکرده‌اند. یک مددکار اجتماعی واقعی روایت آگاهی‌ها و مهارت‌های دکتر شیخ در عرصه‌های مختلف، برای بهبود کیفیت درمان و کمتر کردن هزینه‌های آن، از آن قصه‌های خواندنی و پر فراز و نشیب است. او به واقع یک مددکار اجتماعی زبردست بود. سبزی‌فروش نزدیک یکی از مطب‌هایش، نقل می‌کرد که دکتر هر روز می‌آمد و قیمت سبزیجات را می‌پرسید، اما خرید نمی‌کرد. یک روز بالاخره سبزی‌فروش کلافه شد و با پرخاش از او پرسید: «تو که نِمِخِی بِخِری، بِرِ چی مُپُرسی؟!» دکتر هم خیلی آرام جواب داده‌بود: باید قیمت سبزی‌ها را بدانم تا ارزان‌ترین آن ها را برای بیمارانم تجویز کنم. او حواسش به همه چیز بود، حتی به دقایق آخر عمر انسان‌ها و این‌که باید در آرامش این دنیا را ترک کنند. جایی خواندم که یک‌بار او را بر بالین پیرزنی حاضر کرده‌بودند که نفس‌های آخر را می‌کشید. دکتر شیخ به پسرِ آن بیمار، بیرون خانه، گفت که مادرش تا صبح دوام نمی‌آورد، اما او باید برود و نسخه‌ای را که برایش نوشته‌است بگیرد و از شربت تقویتی به مادرش بخوراند تا او این شب را با آرامش به صبح برساند و نفهمد که جوابش کرده‌اند. فردا بعد از درگذشت مادر، می‌تواند بقیه داروها را برگرداند به داروخانه تا زیاد ضرر نکند. مریض برایش صندوق پول نبود دکتر شیخ، مریض‌هایش را به شکل صندوق پول نمی‌دید؛ در دردها و نداری‌ها، همراه آن‌ها بود. فکرش را بکنید، شش مطب در نقاط مختلف شهر داشت که از شش صبح تا 12 شب، پذیرای بیماران مختلف بود و تازه، برای بقیه ساعات هم، چراغی را در ورودی خانه‌اش روشن می‌گذاشت تا مردم از حضور او در خانه مطلع شوند و در مواقع اضطراری به سراغش بروند. تأمین هزینه دارو برای بیماران بی‌بضاعت، جزئی از برنامه‌های همیشگی دکتر شیخ بود. حتی گاهی اوقات، کار به تهیه محل اقامت برای بیماران روستایی هم می‌رسید؛ مانند زمانی که تصمیم گرفت آن دختر کوچک روستایی و برادرش را که مادرشان، با هزار امید و آرزو، آن ها را از نزدیکی‌های قوچان به مشهد آورده‌بود، درمان کند؛ بیمارانی که آه نداشتند با ناله سودا کنند. دکتر شیخ که رنج مادر را دید، نه فقط هزینه درمان را برعهده گرفت، بلکه برای آن ها محل اقامت تهیه کرد و 40 روز کرایه اتاق را پرداخت تا حال بچه‌ها خوب شود. همیشه به دنبال راهی می‌گشت که تا حد ممکن، فشار هزینه‌ها از روی دوش بیمار برداشته ‌شود. برای درمان بیماران، روز و شب نمی‌شناخت، حتی وقتی در بستر بیماری افتاد هم، بیماران را ویزیت می‌کرد و به سلامتی خودش نمی‌اندیشید. همین فداکاری‌ها، دکتر شیخ را محبوب کرد؛ آن‌قدر که وقتی بیمار شد، برای سلامتی‌اش مجلس دعا برگزار کردند و هنگامی که درگذشت، همه در سوگ او گریستند. راستی که زنده‌یاد علی‌اصغر میرخدیوی، شاعر خراسانی که اشعارش با لهجه شیرین مشهدی شهره است و محبوب، چه زیبا درباره دکتر مرتضی شیخ سرود که «میونِ دُکتُرا تَک بود و تَک بود / مرتّب کارِ او خیر و کمک بود / هَمَش با خِنده و با مِهرِبونی / هَمَش با شُوخیای سر زِبونی / به ناخوش‌ها مِداد اُمّیدواری / مُگُفت با خِنده تو دردی نداری! / دِواها شارْ مِداد مَجّانی و مُفت / همیشه با محبّت کار او جفت / دعای جملگی او رِ نثاره / الهی نور از قبرش بباره».