«سیاست فرهنگی» و نیروهای اجتماعی شبکه ای

هوشمند سفیدی
یک- «کیت نش» جامعه شناس سیاسی معاصر، بر این باور است که سیاست با ظهور مولفه هایش مثل سیاست هویت، سیاست تفاوت و سیاست جنبش های اجتماعی جدید، «فرهنگی» شده است. در این میان، یکی از مفاهیم کلیدی، «سیاست هویت» است؛ این سیاست، کنش هایی را در بر می گیرد که کنشگران در آن با تأکید بر هویت، از طریق معنادار ساختن خود، به مقابله با دیگرانی می پردازند که ارزش ها و هنجارهای آنان را به چالش کشیده یا آنان را به حاشیه رانده اند؛ به عبارت دیگر، «سیاست فرهنگی» عبارت است از تغییر معانی اجتماعی که تعاریف، دیدگاه ها و هویت های بازیگران اجتماعی را به نفع بعضی دیگر در دولت و جامعه حمایت می کند، به چالش می کشد یا تغییر می دهد (نش، 1399 : 53 – 52)
دو-در نظریه های فرهنگی، عرصه اصلی مبارزات جنبش های اجتماعی جدید، عرصه «سیاست فرهنگی» است؛ عرصه ای که در آن، مفاهیم جدید، مفاهیم سنتی را به چالش می کشند و چارچوب های جدید معنایی را شکل می دهند، در این عرصه، چالش بر سر نمادها، معناها و سبک زندگی، آن هم در همه زمینه های اجتماعی شکل می گیرد.
سه-بازیگران اصلی در سیاست هویت، نیروهای اجتماعی هستند، عناصری از جامعه که به ایجاد تغییر فرهنگی کمک می کنند؛ درواقع، نیروهای اجتماعی، توافقی نانوشته از سوی تعداد کافی از اعضای جامعه برای ایجاد کنش اجتماعی یا ایجاد نوعی تغییر اجتماعی، در جمع هستند و یا به قول دکتر حسین بشیریه، مجموعه طبقات و گروهایی که بر زندگی سیاسی تأثیر می گذارند و در فعل و انفعالات سیاسی مشارکت دارند.


چهار-در گذشته و در قالب پارادایم مدرن، برای لایه بندی گروههای اجتماعی، مرزها و ثبات مشخص، فرض می شد، در حالی که در پارادایم پست مدرن، این مرزبندی های ثابت از بین می رود انعطاف و سیاست‌ جای آن را می‌گیرد و بنابراین نمی توان ویژگی های فرهنگی ثابت و پایداری برای نیروهای اجتماعی در نظر گرفت، امروز باید به صورت شبکه ای به بررسی نیروهای اجتماعی همیشه در حال تغییر جامعه ایران پرداخت و لذا بررسی مبتنی بر قشربندی و تفکیک (طبقه، گروه، حزب، شأن و غیره) و تقطیع نمی تواند راهگشا باشد. ( توحیدفام، 1390: 154)
پنجم-توجه به «امر سیاسی» به جای سیاست؛ یعنی امروزه همه چیز در ذیل پدیده های سیاسی بررسی می شود، و مفهومی خارج از حوزه سیاسی وجود ندارد. با چنین دیدگاهی، نیروهای اجتماعی، هرگونه پتانسیل هویتی در هر سطح از آگاهی را در بر می گیرند که آگاهانه یا ناآگاهانه، اراده خود را در راستای افزایش قدرت از طریق تقاعد و تحمیل اراده در هر نوع رابطه اجتماعی به کار می بندد. در اینجاست که نمی توان به جست و جوی مرزها و گروه بندی پرداخت، زیرا قدرت در تمامی سلول های اجتماعی، جریانی مداوم دارد و به همین دلیل، شبکه ای از نیروهای اجتماعی، همواره فعال هستند و درخواست های خود را پیگیری و منافع خود را تأمین می کنند. (همان: 172)
ششم-پس در دوره معاصر با عبور از پارادایم مدرن به پسامدرن و ظهور مفهوم مهمی مثل سیاست فرهنگی که در آن بر «سیاست هویت» تأکید می شود بازیگران در پی اثبات خود و ورود به متن سیاست هستند، و این را از طریق تغییر اجتماعی جست و جو می کنند، لذا، شاهد ظهور نیروهای اجتماعی جدیدی هستیم که فاقد مرزبندی مشخصی بوده و به عبارت دیگر، از «قدرت شبکه ای» برخوردارند و شبکه ای از نیروهای اجتماعی را می سازند که در آن می توان از هر طبقه، گروه، حزب و جریان، عناصری را یافت. در این دیدگاه، همه چیز سیاسی است و به قدرت به مثابه امر سیاسی، نگریسته می شود و به عبارت رساتر، با «سیاست فرهنگی شده»مواجه هستیم که در آن سیاست هویت بر سایر عناصر غالب می شود. پس، « نیروهای اجتماعی شبکه ای» ظهور می یابند که به دنبال تغییرات سیاسی فرهنگی شده هستند.