برای حل مسئله حجاب چه کار ایجابی کرده‌ایم؟

محمدمنان رئیسی
طی چند ماه اخیر، چندبار موضوع حجاب و التهابات حاصل از آن در صدر اخبار رسانه های داخلی قرار گرفته است. نزاع دو بانو هموطن در اتوبوس بی آر تی، هتک حرمت همسر و دختر شهید خادم صادق در شیراز و اخیراً هم فوت مرحومه مهسا امینی و با روند فعلی، قطعا چنین چالش هایی ادامه خواهد شد. معمولا نقطه عطف همه اینها نیز نحوه عملکرد پلیس در مدیریت این چالش ها است اما آیا انتظار از پلیس برای حل و فصل مسئله حجاب در وضعیت فعلی، انتظار به جایی است؟ البته با توجه به تحولات دو هفته اخیر، نگارنده اعتقاد دارد که اکنون برای افراد منصف، مبرهن است که در خصوص آشوبهای اخیر، مسئله حجاب مسئله اصلی معترضان نبوده است و پشت پرده این آشوبها، جنگ تمدنها، ارزش ها و اعتقادات است که امروز در مسئله حجاب ظهور یافته است و ممکن است فردا در سایر مسائل بروز یابد. اما در خصوص همین مسئله حجاب، به عنوان محل نزاع فعلی تمدنهای الحادی و الهی در جغرافیای ایران، آیا نقش زمینهها و علل وضعیت فعلی فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه معاصر ایرانی را به درستی دیده ایم؟
وضعیت فعلی حجاب در جامعه ما، معلول سلسله عللی است که مقدم بر این معلول هستند. از مهمترین این علل، نحوه عملکرد ما در موضوعاتی نظیر رسانه، البسه و ابنیه ایرانی طی چند دهه اخیر بوده است. متاسفانه ما از عمده این سلسله علل غافل بوده ایم و بدون آنکه پیرامون این علل، عملکرد ایجابی و فعالی داشته باشیم غالبا از پلیس خواسته ایم که با رویکردی سلبی، به مقابله با بدحجابی بپردازد. از آنجا که پرداختن به همه علل در یک یادداشت کوتاه میسر نیست در ادامه صرفا به نقش یک از این علل (وضعیت ابنیه ایرانی) می پردازیم تا مشخص شود که چرا عرض می شود که عملکرد ما از بُعد ایجابی، کاملا منفعلانه بوده است. سیر تحولات ابنیه ایرانی (که تغییرات جدی آن از دوره پهلوی اول شروع شد و تاکنون نیز تداوم داشته است) به نحوی بوده است که دائماً در راستای فرهنگ حریم زدایی و حجاب زدایی عمل شده است و بدیهی است که با چنان مدیریتی بر تحولات ابنیه، چنین وضعیت حجابی نیز دور از ذهن نیست.  اما آنچه جای تاسف دارد این است که اکنون بعد از چند دهه از انقلاب اسلامی، هنوز در زمینه ابنیه، شاهد سیاستگذاری فرهنگی موثری نیستیم و معماری و شهرسازی را در ابعاد فرهنگی، عملا به حال خود رها کرده‌ایم. نتیجه این رهاشدگی فرهنگی آن است که روز به روز با معماری عریان تری مواجه شده‌ایم که برخلاف معماری حریم مند و پوشاننده ایرانی، نه در فضای بیرونی دارای حریم قابل قبولی است (نظیر انواع بلوکهای آپارتمانی که به فاصله کمی روبروی هم و کاملا مشرِف به هم ساخته می شوند) و نه در فضای درونی اش حریم ها رعایت می شود (نظیر انواع فضاهای فاقد حریم همچون انواع آشپزخانه های اپن و کاملا مشرِف به پذیرایی و غیره)؛ بدیهی است که چنین معماری عریان و حریم زدایی در شهرسازی به چنان حجاب  زدایی در عرصه عفاف و حجاب می انجامد. حال در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ آیا منطقی است که بدون هر نوع راهکار ایجابی، علل شکل دهنده به وضعیت فعلی حجاب را رها کنیم و صرفاً در مرحله آخر از پلیس که ماهیتاً در همه جای دنیا جنس کارش از نوع سخت و سلبی است بخواهیم که بدحجابی را به صورت نرم تدبیر کند؟ آیا بهتر نیست بخشی از بودجه و انرژی فراوانی که توسط ارکان مختلفی نظیر پلیس و ستاد امر به معروف و وزارت فرهنگ و غیره صرف رویکردهای سلبی کرده ایم را صرف ساماندهی علل بروز بدحجابی از منظر ایجابی کنیم تا با ساماندهی عللی همچون وضعیت ابنیه، زمینه های تضعیف فرهنگ حجاب را رفع نماییم؟ البته که ساماندهی عللی نظیر وضعیت ابنیه، ابعاد مهم دیگری خصوصا در حوزه اقتصاد (به ویژه اقتصاد مسکن) دارد اما هرچه دیرتر به اصلاح همه جانبه علل اقدام نماییم، کنترل معلول (یعنی فرهنگ بدحجابی) ابعاد پیچیده تری خواهد یافت و هزینه های بیشتری بایستی بپردازیم. هزینه هایی که امروزه در انواع التهابات اجتماعی و چند دستگی بین اقشار مختلف مردم شاهد آن هستیم.
رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران