روزنامه جوان
1401/07/18
یک یادداشت معمولی در یک رسانه معمولی!
هفته نامه صدا در صفحه آخر شماره این هفته خود به مدح و ثنای ترانهای پرداخته که یک خواننده جوان در هفتههای اخیر برای اعتراض و آشوبهای اخیر خواند. این ترانه بر مبنای توئیتهایی خوانده شد که کاربران ضدانقلاب و اصلاحطلب با عنوان «برای...» در ماجرای وقایع پس از فوت مهسا امینی نوشتند.نویسنده مطلب که با عنوان «ویراستار و منتقد ادبی» معرفی شده، چنان علقه سیاسی به ترانه یاد شده دارد که جز مدح غلوآمیز در مورد آن، هیچ ندارد. او متن این ترانه را با ترانهای از احمد شاملو، شاعر رؤیایی روشنفکران ایرانی قیاس و سعی میکند به مدح خود رنگ و لعاب نقد ادبی بدهد. نویسنده هفته نامه صدا در ذیل عنوان مطلب از این توصیف برای ترانه مذکور استفاده کرده است: «صدای جمعی زیبای این روزهای ما» و سراسر متن هم مدح و ثنای ترانه است و البته همصدایی با ترانه، وقتی متن آن را «حسرتها و آمال ایرانیان» توصیف میکند؛ و البته نگاه سیاسی غالب است، وقتی برای سال تولد خواننده میگوید: «جوان غیرمرکزنشینی که در سال اصلاحات ۱۳۷۶ زاده شده...»پس ماجرا یک نقد ادبی نیست. البته اگر بحث نقد ادبی بود، ایرادات و ضعفها هم بیان میشد. در تمام متن هم اشاره نمیشود که خواننده مورد نظر از استعدادهای مطرح شده در برنامه عصر جدید شبکه سوم سیماست و حضور در آن برنامه برایش شهرت نسبی آفرید. چون اصلاحطلبان صداوسیما را و خصوصاً شبکه ۳ را دوست ندارند، پس اینجا دیگر دانستن حق مردم نیست و منتقد ادبی میتواند میل سیاسیاش را ملاک مدح و تحسینش کند.
نویسنده متن ترانه را حسرت و آمال ایرانیان وصف میکند و بعد متن ترانه را میآورد: «برای توی کوچه رقصیدن، برای ترسیدن به وقت بوسیدن... برای حسرت یک زندگی معمولی و...». آیا نویسنده حسرت رقصیدن در کوچه دارد؟ آیا نویسنده از بوسیدن ترسیده است؟
او یک مثلاً منتقد ادبی است که متنی را در مدح ترانهای که نماد مبارزه با جمهوری اسلامی و سیاهنمایی از ایران است، در رسانهای که مجوز از جمهوری اسلامی دارد، منتشر میکند و بعد از حسرت یک زندگی معمولی در ایران میگوید! البته اینکه او میتواند اینگونه آزادانه در مدح ترانهای مخالف بنویسد، روال غلطی نیست و باید باشد؛ اما اینکه در چنین فضای آزادی، حاکمیت متهم به اعمال دیکتاتوری شود و بگوییم آزادی نیست، نهایت بی انصافی و دروغ است.
جملات پایانی و طعنهآلود خانم منتقد ادبی هم جالب توجه است و نشان میدهد این متن حقدی فروریخته ریخته بوده که عیان شده و نسبتی با نقد ادبی ندارد: «ترانه شروین ما بچهها را، ما خس و خاشاکها را، ما اراذل و اوباش و الواط را، ما ضعیفهها و ناشزهها و عجوزهها را، ما امردان و مخنثان و منحرفان را، ما گدایان از گرسنگی صبحگاهی برخاسته را، ناگاه پادشاه کرده است.»
آن مطلب یک یادداشت معمولی سیاسی در یک هفته نامه معمولی است؛ آنچه نامعمول است ادعای نداشتن یک زندگی معمولی در ایران است.
سایر اخبار این روزنامه
یک یادداشت معمولی در یک رسانه معمولی!
حزبالله مدافع منافع لبنان
ایران دوقطبی در ذات جامعه ما نیست
قانون سلامت روان ۱۵ سال در پیچ و خم تصویب
وقتی صداوسیما چند بار از یک سوراخ گزیده میشود
کارگردان عنکبوت اینبار دلقک سیرک شد
عقبنشینی دوم تلآویو مقابل حزبالله در کاریش
تیمی که همه را به تحسین واداشت
موافقت مجلس با افزایش ۲ میلیون تومانی حقوق کارمندان
امان از ما و امان از گلر ژاپن!
منِ خبرنگار داشتم اعدام خیابانی میشدم!
وقتی گروهک تروریستی شعار حقوق بشری میدهد!
تخلیه زرادخانههای امریکا در ماه هشتم جنگ اوکراین