با اين نسل شوخي نكنيد!

حميدرضا  خالدي
در چند هفته اخير و همزمان با برپايي ناآرامي‌هاي كه رخ داد؛ اين حركت‌هاي اعتراضي از زواياي مختلفي بارها مورد نقد و تحليل كارشناسان قرار گرفته است. ناآرامي‌هايي كه يكي از مهم‌ترين اركان آن مواجهه نيروهاي انتظامي و امنيتي با اين اعتراض‌ها بود. اينكه آيا برخوردهاي سلبي با معترضاني كه اتفاقا اكثر قريب به اتفاق آنها را جوانان تشكيل مي‌دهند راهكار مناسبي براي مواجهه با اعتراض‌هايي اين‌چنيني است يا خير؟ و از آن مهم‌تر اينكه، اصولا حاكميت در برخورد با چنين اعتراض‌هايي بايد چگونه وارد عرصه درگيري‌ها شود؟ سوالي كه روانشناسان و جامعه‌شناسان در پاسخ به آن مدعي شده‌اند كه نه تنها برخوردهاي سلبي نمي‌تواند راه‌حل مناسبي براي پايان دادن به اين اعتراض‌ها باشد كه خود جرقه‌اي است بر آتش زير خاكستر شهروندان منتقدي كه به دنبال آينده‌اي بهتر به خيابان‌ها آمده‌اند تا شايد به اين طريق بتوانند صداي اعتراض‌شان را به گوش مسوولان ارشد كشور برسانند. در همين راستا تعدادي از روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در گفت‌وگو با «اعتماد» به تحليل رفتار ماموران انتظامي و امنيتي در حوادث اخير پرداخته‌اند. 
گفت‌وگو  به  جاي  برخوردهاي  «سلبي»
سيامك زند رضوي، جامعه‌شناس با تاكيد بر اينكه برخوردهاي سلبي دولتمردان نمي‌تواند راهگشاي حل بحران‌ها و اعتراض‌هاي عمومي در جامعه باشد. گفت اصولا موضوع نحوه مواجهه اصولي حكومت‌ها با ناآرامي‌ها در مقياس اجتماعي، در جهان چيز جديدي نيست و تاريخچه آن به دستاوردهاي حاصل از انقلاب كبير فرانسه برمي‌گردد و اولين شرط آن پذيرش اين مساله از طرف حاكميت است، كه شهروندان رعيت نيستند، حق زندگي همراه با كرامت را دارند، در برابر قانون از حقوق برابري برخوردارند. اين حقيقت پايه در جامعه ما نيز پس از انقلاب مشروط در ميان شهروندان به شكل همگاني مورد پذيرش است كه پايه حقوق شهروندي در جامعه مدني است. وي افزود: ازسويي براي اينكه معترضان بتوانند با حاكميت صحبت كنند بايد بپذيريم نمايندگاني را انتخاب كنند تا بتوانند درخواست‌هاي‌شان را با حاكميت مطرح كنند. وقتي بسياري از گروه‌ها، اقشار و طبقات اجتماعي در طول چهار دهه از داشتن تشكل‌هاي مستقل (صنفي، حرفه‌اي، سياسي و...) خود محروم مانده‌اند. اين گفت‌وگو دشوار خواهد شد. 
بنابراين جامعه مدني چيزي نيست جز شهرونداني مساوي‌الحقوقي كه گرچه در عقيده و ديدگاه باهم اختلاف‌نظر دارند اما با ورود نمايندگان گروه‌هاي درگير موفق شده‌اند مشكلات‌شان را بين خودشان و با حاكميت حل كنند.  وي سپس به ذكر مثالي از تجارب شخصي خود پرداخته و گفت: در سال 57 در 23 سالگي دانشجوي سال سوم جامعه‌شناسي دانشگاه تهران بودم. در آن سال دانشجويان تلاش مي‌كردند تا گروه‌هايي را در عرصه‌هاي مختلف مورد علاقه‌شان مانند كوهنوردي، عكاسي، نقاشي و... تشكيل بدهند اما مقامات دانشگاه زير بار اين مساله نمي‌رفتند و مي‌گفتند از بالا دستور آمده كه نبايد چنين گروه‌هايي شكل بگيرد. اين منع با يك مقاومت گسترده از سوي دانشجويان مواجه شد. 
اين جامعه‌شناس ادامه داد: الان هم بعد از 40 سال دوباره من در 66 سالگي دوباره شاهد تكرار همان تجربه هستم. هم اينك نيز حاكميت در پيش‌نويس قانون تشكل‌ها مي‌گويد هيچ گروه مستقلي اجازه ايجاد تشكل را ندارد مگر آنكه ما آن را تاييد كرده باشيم. در واقع حاكميت به هر تشكلي رسميت نمي‌دهد. درنتيجه بسياري از تشكل‌هاي امروز مانند تشكل‌هاي كاركنان اتوبوسراني يا كانون نويسندگان يا تشكل شوراي هماهنگي معلمان و... هنوز نتوانسته‌اند مجوز رسمي فعاليت  بگيرند.
مهم‌ترين راهكار مواجهه با شهروندان معترض، «گفت‌وگو» است قبل از آنكه دير شود. آن‌هم در شرايطي برابر و بي‌طرف در عرصه‌هاي عمومي و در حالي كه مردم شاهد آن باشند. اين امر نيز ميسر نمي‌شود مگر با حضور تشكل‌ها و نهادهاي مختلف و اينكه بپذيرند تشكل‌هاي موجود رسميت دارند. ضمن آنكه اين گفت‌وگو‌ها بايد در يك فضاي عمومي انجام شود نه در يك فضاي دربسته چرا كه اصولا شهروندان برپايه شواهد تاريخي گفت‌وگو پشت درهاي بسته را بي‌نتيجه  مي‌دانند.
 وي تصريح كرد: شايد بهترين تريبون براي اين گزينه، راديو و تلويزيون باشد. صداوسيما بايد بستري را فراهم كند تا نهادهاي مختلف مانند تشكل‌هاي كارگري، معلم‌ها، زنان، دانش‌آموزان، دانشجويان، شوراهاي محله‌ها و... مسائل و دغدغه‌هاي‌شان را مطرح كنند. آن‌هم بدون محدوديت و ملاحظه‌كاري. مثلا آنجا ممكن است كارگران سوال كنند كه چطور و با چه استدلالي كارخانه عظيم هفت تپه به دو، سه جوان واگذار مي‌شود ولي به شوراي كارگران مجوز داده نمي‌شود؟! حاكميت هم  آنها  را  واقعا  «بشنود».
زند رضوي با اشاره به دلايل حضور جوانان و حتي نوجوانان در جريان ناآرامي‌هاي اخير گفت: جوان و نوجوان امروزي عملا در آموزش وپرورش انكار مي‌شوند، وقتي به بيم و اميدهاي پيش روي خود در آينده نگاه مي‌كند، با خودش فكر مي‌كند كه راه ديگري غير از آنكه به خيابان بيايد و اعتراضش را به گوش مسوولان برساند، ندارد. 
اين جامعه‌شناس با تاكيد براينكه راهكار برخورد با اعتراض‌هاي اين‌چنيني برخوردهاي سلبي در كف خيابان‌ها نيست، گفت: مسلما برخوردهاي سلبي در مورد اعتراض‌هاي خياباني جواب نمي‌دهد. كمااينكه هيچ‌وقت اين گونه برخوردها در مورد اعتراض‌هاي سال‌هاي گذشته نيز جواب نداده‌اند و بر حجم پرسش‌هاي بدون پاسخ افزوده است. از سويي يك بررسي اجمالي نشان مي‌دهد كه فاصله زماني رخ دادن اعتراض‌هاي خياباني در طول 4 دهه گذشته اندك اندك كمتر و كمتر شده است. به عنوان مثال اعتراض‌هاي مشهد در سال 1370، دوباره در سال 1376 تكرار شدند. بعد از آن هم اين اعتراض‌ها هركدام در فاصله چند سال در يكي از شهرهاي ديگر ايران و حتي تهران تكرار شدند. اين نشان مي‌دهد كه چقدر بازه زماني رخ دادن اين اعتراض‌ها كم شده‌اند. چرا؟ دليلش واضح است. چون در اعتراض‌هايي كه داشتند نه تنها به خواسته‌هايي كه داشتند، نرسيدند كه به جاي پاسخ به آنها فقط با  برخوردهاي قهري مواجه  شده‌اند.
 زند رضوي افزود: در واقع الان ما در شرايطي قرار داريم كه ديگر طيف متوسطي وجود ندارد. همه يا كارگراني هستند كه اگر يك ماه حقوق نگيرند زندگي‌شان به‌طور جدي مختل مي‌شود و به آنها يقه سفيد مي‌گويند يا يقه آبي‌هايي هستند كه گرچه در اقليت هستند ولي بخش اعظم ثروت كشور را در اختيار دارند. هم اينك طيفي كه در كف خيابان‌ها مي‌بينيد از نسل همين يقه سفيدهايي هستند كه اتفاقا سرمنشأ پيروزي انقلاب در سال 1357 بودند. اين جامعه‌شناس همچنين به تناقضي در برخوردهاي حاكميت با معترضان اشاره كرده و گفت: از سويي طرفداران حاكميت شعار مي‌دهند كه راهكار حل بحران كنوني، گفت‌وگو است و از سويي ماموران، كف خيابان‌ها تلاش مي‌كنند تا اعتراض‌ها را با برخوردهاي شديد سلبي مهار كنند. خب اين يك تناقض آشكار براي افكار عمومي است. كسي كه مي‌خواهد گفت‌وگو كند به دنبال برخورد سلبي نيست! همين مسائل باعث مي‌شوند تا مردم و به خصوص جوانان به وعده‌هاي مسوولان براي آنكه صداي‌شان را بشنوند و به خواسته ايشان تن دهند، اعتماد نكنند!
وي تصريح كرد: اعتراض‌هاي امروز نيز ادامه همان اعتراض‌هاي گذشته است. با اين تفاوت كه تنها چيزي حدود 15 درصد جمعيتي كه در ناآرامي‌هاي كنوني شركت دارند متعلق به دوره‌هاي قبل هستند و 85 درصد آنها اصلا تجربه‌اي در اين زمينه ندارند! براي همين دليل ذهنيتي از آنچه ممكن است  براي‌شان رخ دهد، ندارند و طبيعتا ترسي هم از حضور در كف خيابان‌ها نخواهند داشت. براي همين معتقدم با اين نسل نمي‌شود شوخي كرد.
اعتراض در قبال آينده مبهم
مسعود غفاري، روانشناس در گفت‌وگو با «اعتماد» درخصوص ريشه‌هاي روانشناختي اعتراض‌هاي اخير گفت: از ديد روانشناسي انسان موجودي است با نيازمندي‌هاي مختلف كه براي رسيدن به آنها، چه درست و چه نادرست، ممكن است دست به هر كاري بزند. بر پايه اين ديدگاه انسان موجودي است با نيازهاي رواني، زيستي، اجتماعي و معنوي. حالا چه در خانه و چه در جامعه اگر اين نيازهاي زيستي و معنوي وي از مسيري درست و خردمندانه برآورده شود، مي‌شود انسان سالم و هر وقت اين نيازها برآورده نشود يا از شيوه‌هاي غيراصولي و نادرست برآورده شود، مي‌شود انسان ناسالم و انساني كه به بن‌بست مي‌رسد يا حتي ممكن است دست به خودكشي بزند.  وي با ذكر اينكه اگر ناهنجاري يا رفتار نامتعارفي را مشاهده مي‌كنيم بايد ببينيم نيازهايي كه باعث به وجود آمدن آنها شده از چه دسته‌اي است، گفت: من به شخصه خانواده‌اي را سالم مي‌دانم كه بستري براي تامين نيازهاي زيستي آن به شكل درست، وجود داشته باشد و نيازهاي آن خانواده به درستي برآورده شود. اين جامعه‌شناس تصريح كرد: معتقدم كه جامعه ما«نشانه‌زدايي» مي‌كند نه «علت‌زدايي». اين رويه مانند آن است كه ما به جاي درمان و ريشه‌يابي علل افزايش آمار اعتياد در جامعه، تمام معتادان را به دريا بريزيم! وي با ذكر اينكه تا وقتي كه يك توسعه اقتصادي سالم ايجاد نشود، «علت‌زدايي» بي‌معناست، گفت: مي‌گويند چرا جوانان وارد دايره ناآرامي‌ها در خيابان‌ها مي‌شوند؟ خب وقتي كه جوان ما، كار نداشته باشد يا نتواند ازدواج كند و آن را آرزويي دست‌نيافتني ببيند، زماني كه چشم‌اندازي براي زندگي خود متصور نباشد، مسلم است كه بايد ناراضي باشد و از آنجايي كه گوش شنوايي هم براي شنيدن حرف‌هايش نيست، از هر مفري براي بيان اعتراضش استفاده كند. مسلم است كه به دنبال يك عصيان و اعتراض عليه وضع موجود خواهد بود. حالا اين راه مي‌تواند بيان ديدگاه‌هاي اعتراضي در يك مراسم دانشجويي باشد يا ناآرامي خياباني. غفاري تاكيد كرد: اما وقتي كه جوان ما باز هم ببيند كه به جاي شنيده شدن اعتراض‌هايش، با وي برخورد سلبي مي‌شود، دوباره سرخورده شده و براي مدت كوتاهي در لاك سكوت و تنهايي خود فرو مي‌رود ولي باز هم چندي بعد طغيان و عصيان مي‌كند و اين سيكل همچنان ادامه دارد. با اين تفاوت كه هر بار فاصله اعتراض‌ها كمتر و كمتر و گستره آن وسيع‌تر مي‌شود. براي همين بهترين پيشنهاد براي خاتمه دادن به اين سيكل تكراري شايد اين است كه حرف جوان شنيده شود و وي اثرات سخنانش را در زندگي و آينده خود مشاهده كند. و مسوولان بدانند كه نبايد اين نسل را دست‌كم بگيرند چرا كه آنها تقريبا چيزي براي از دست دادن ندارند.


تاثيرات منفي اقدامات «مداخله‌اي» 
اصغر مهاجري، جامعه‌شناس، با اشاره به تاثيراقدامات و فرآيندهاي «مداخله‌اي» در جامعه گفت: اصولا هر اقدام مداخله‌اي چه در قالب سياست و چه برنامه‌هاي بلند و كوتاه‌مدت و چه پروژه‌ها، پيامدهايي را دارند. پيامدهايي هم در حوزه مداخله‌هاي بلافصل و هم مداخلات مستقيم و غيرمستقيم و هم انباشتي. حالا اگر اين مداخلات برنامه‌ريزي شده حاكميت يا تحت نظارت آن، درست طراحي نشوند، پيامدهاي منفي فراواني را به همراه خواهند داشت.
وي تصريح كرد: اين پيامدهاي مداخله‌اي اندك اندك جمع مي‌شوند و عرصه را براي ظهور ناآرامي‌هاي سياسي و اجتماعي در جامعه فراهم مي‌كنند.
وي با ذكر اينكه جامعه‌شناسان قادرند اين ناآرامي‌ها را پيش‌بيني كنند، گفت: اما متاسفانه مسوولان اين رخدادها را رصد نمي‌كنند؛ غافل از اينكه جامعه آبستن حوادثي است كه كبريت آن همين ناآگاهي‌هاست. از سويي، اگر اين رخدادها به صورت متوالي اتفاق مي‌افتاد به اين دليل است كه هيزمش به اندازه كافي مي‌سوزد و بعد به‌طور موقت خاموش مي‌شود ولي با انباشت دوباره هيزم‌ها، دوباره اين هيزم‌ها شعله‌ور شده و آتشي مجدد را به پا مي‌كند. اين جامعه‌شناس با مرور مجدد اقدامات مداخله‌اي دولت افزود: واقعيت اين است كه اكثر اقدامات مداخله‌اي دولت، پيامدهاي منفي را به دنبال داشته و دارد. مانند مداخله‌هايي كه در بخش‌هاي حاشيه‌نشيني، بيكاري، و... داشته است. وي تصريح كرد: اين در حالي است كه آستانه تحمل جامعه براي حذف پيامدهاي منفي اين مداخلات بالا نرفته است و همچنان نهادهاي قدرت در بخش‌هاي مختلف مي‌تازند. 
مهاجري ادامه داد: براي همين معتقدم براي ساماندهي اين وضعيت بايد به جاي «گفت‌وگو»، «گفتمان» شكل بگيرد. گفتماني بر پايه خرد جمعي. مانند احزاب و ثمن‌ها و... اما متاسفانه الان خرد جمعي مرجع تصميم‌گيري‌هاي تاثيرگذار حاكميت نيست براي همين جامعه، مدام خروجي رخدادهايش را با التهابات بروز مي‌دهد. حالا اين التهابات به شكل اغتشاش هستند يا به هر شكل ديگر.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با ذكر اينكه نظام بايد تدبيري براي اين اقدامات مداخله‌جويانه بكند، گفت: در وهله اول نظام سياسي و فرهنگي كشور بايد بررسي كند كه نتايج اين مداخلات چيست؟ ضمن اينكه بايد مرجعيت خرد جمعي را بپذيريم. اگر اين دو اتفاق رخ دهد، مسلما كمتر شاهد التهابات كنوني خواهيم بود. وگرنه زماني كه بخواهيم اقدامات مداخله‌اي خودمان را با اعتقادات ايدوئولوژيك و اخم تخم و «همينه كه  هست»  توأم كنيم، نمي‌توانيم اميدوار باشيم كه ديگر شاهد بروز ناآرامي‌ها نخواهيم بود. وي از رويكرد ايجاد گشت ارشاد به عنوان مثالي ديگر از رويكرد مداخله‌جويانه ياد كرده و گفت: واقعيت اين است كه با وجود هزاران ميليارد توماني كه در طول اين سال‌ها براي گشت ارشاد هزينه شده است، به اذعان خود نهادهاي دولتي، عملكرد آنها نتوانسته مانع از گسترش بدحجابي در جامعه شود. به‌طوري‌كه براساس گزارش مركز پژوهش‌هاي مجلس بيش از 50 درصد و براساس اعلام برخي نهادهاي ديگر، بيش از 70 درصد از دختران اين مرزو بوم، خارج از عرف ادبيات تعريف شده براي حجاب عمل مي‌كنند. براي همين معتقدم تا زماني كه تصميم‌هاي خودمان را براساس تصميم‌هاي ايدئولوژيك اتخاذ كنيم، نمي‌توانيم مدعي شويم كه آماده گفتمان هستيم.  مگر آنكه به روش‌هاي كاربستي ايدئولوژي متوسل  شويم. 
اين جامعه‌شناس در مورد برخوردهاي سلبي با معترضان خياباني نيز گفت: براساس يك گزاره ساده، ميزان فرهنگ‌پذيري و كنترل، رابطه معكوسي با هم دارند. يعني هر چقدر فرهنگ‌پذيري بيشتر باشد، كنترل‌ها كمتر مي‌شود. اين همان پاسخي است كه به برخوردهاي سلبي مي‌توان داد. يعني بايد تلاش كرد به جاي «كنترل»، مسائل و دغدغه‌هاي مردم و جامعه را از طريق فرهنگ‌پذيري و گفتمان حل كرد وگرنه اقدامات سلبي شايد در كوتاه‌مدت بتواند ناآرامي‌ها را خاتمه دهد ولي در ادامه و در زماني ديگر دوباره در جايي ديگر، سر باز كرده و مجددا فوران خواهد كرد. به خصوص اينكه پاي اصلي اين اعتراض‌ها جوانان و نوجواناني هستند كه قرار است آينده اين مملكت را بسازند و اتفاقا تلاش بسياري دارند تا شرايط نابسامان زندگي‌هاي كنوني خود را تغيير داده و براي خود آينده‌اي روشن را بسازند.