روزنامه اعتماد
1401/07/18
آيا همچنان هشدارها ناشنيده ميماند؟
از ابتداي استقرار دولت جديد در سال گذشته و يكدست شدن حاكميت، در يادداشتهاي متعددي از اين نوشتم كه نتيجه اين يكدست شدن، نه تنها بحرانهاي موجود كشور را حل نميكند بلكه بر شدت آنها ميافزايد و حتي بحرانهاي جديد و پيچيدهتري هم خواهد آفريد. در يكي از آن يادداشتها كه سال گذشته و پس از گذشت مدتي از آغاز به كار دولت نوشتم، به اين اشاره كردم كه يكي از بزرگترين آسيبهايي كه اين دولت به خود وارد كرده، حذف بدنه كارشناسي كشور است و به اين طريق خود را از داشتن نظرات دقيق و علمي براي اداره كشور محروم كرده است و اين اتفاق به سرعت آثار خود را در اداره كشور نشان خواهد داد، چرا كه بدون تكيه به دانش و نظرات دقيق علمي، مانند آن است كه براي جراحي قلب به جاي رجوع به متخصص جراحي قلب كه حداقل 50 جراحي موفق داشته به يك مهندس برق مراجعه كنيم. در اين وضعيت، هرچقدر هم كه آن مهندس برق در كار خود خبره باشد، اين رجوع، نتيجهاي جز مرگ بيمار در پي نخواهد داشت. در آن يادداشت به تجربه ابتداي انقلاب و انتخاب مهندس بازرگان به نخستوزيري اشاره كرده و گفته بودم كه اين انتخاب ناشي از اين اعتقاد بود كه براي اداره كشور به كساني نياز هست كه دانش اين كار را داشته باشند، هرچند شور انقلابي ابتداي انقلاب از هر طرف چنان بر آن بزرگوار تاختن گرفت كه دولتش مستعجل شد، ولي بسياري از كساني كه آن روز از در مخالفت با دولت مهندس بازرگان برخاسته بودند، امروز كار خود را خطا ميدانند. همچنين به خاطرهاي از دوست گراميام دكتر جلاييپور اشاره كرده بودم كه نقل ميكرد وقتي در ابتداي انقلاب به فرمانداري يكي از شهرهاي استان كردستان منصوب شده بود، وقتي به شهر رسيد مطلع شد كه آب شهر مدتي است قطع شده و در لولههاي شهر آبي جريان ندارد كه بلافاصله مدير آب و فاضلاب پيش از انقلاب شهر را به دفتر فرمانداري خواسته و مسووليت كار را به او سپرده بود و اين انتصاب، با مخالفت همكاران انقلابياش روبرو شده بود كه اين فرد سوابق اخلاقي خوبي ندارد و شرابخواره است كه دكتر جلاييپور جواب داده بود.مساله اخلاقي او، موضوعي است بين او و خداي او، من قرار است به زندگي مردم شهر برسم و مردم شهر به آب احتياج دارند كه وظيفه من حل اين مشكل است و نقل ميكرد كه در مدت كوتاهي، مشكل آب شهر حل شد.
موضوع اين است كه از همان ابتداي يكدست شدن حاكميت در سال گذشته، به نظر نميرسيد كه اولويت اصلي مساله زندگي واقعي امروز مردم باشد. نشان آن هم اول با طرح صيانت آغاز شد و بعد در موضوعات ديگر يك به يك جلو آمد تا رسيد به ماجراي گشت ارشاد و برآورده كردن خواسته آن دو مسوول بلندمرتبه حاكميت كه ملبس به لباس روحانيت بودند و سه سال پيش خواستار ناامن شدن جامعه براي زناني كه حجاب را رعايت نميكنند توسط نيروي انتظامي و بعد كنار گذاشتن كارشناسان از تنظيم لايحه بودجه و مساله مذاكرات برجام و حالا هم برخورد با آنچه در سطح شهرها ميگذرد.
آنطور كه در خبرها ديدم، تاكنون در اين چند هفته كه ناآراميها ادامه داشته، سران سه قوه، دوبار براي يافتن راهحل جلسه برگزار كردهاند. قطعا بايد از برگزاري جلسه و همفكري جهت يافتن راهحل استقبال كرد ولي گويا يك مساله در اين ميان ناديده گرفته شده است. سوال اين است كه آيا بر اين اعتقاديم كه آنچه رخ داده بازتاب اداره كشور توسط همين حاكميت يكدست هست يا خير؟ اگر بر اين اعتقاد نيستيم و عقيده داريم كه كارها و برنامههاي اين مجموعه درست بوده، پس نيازي به همفكري براي يافتن راهحل هم نيست، به آنچه تاكنون انجام دادهاند و آن را درست ميدانند، ادامه دهند تا به نتيجه مطلوب برسند. اما اگر بر اين اعتقاديم كه در كشور با مشكل روبروييم، ناچاريم كه ابتدا دليل مشكل را بيابيم و بعد به دنبال راهحل باشيم. مساله اين است كه نوك پيكان اعتراضات، دقيقا به سوي رفتارهاي همين مجموعه است و حتي اگر بر اين اعتقاديم كه اين مجموعه در كار خود خطايي نكرده، نميتوان انتظار داشت كه خود به داوري در مورد عملكرد خود بنشينند، چون اگر آنها به خطاي خود باور داشتند، در همين يكسال كه بارها و بارها نسبت به پيامد اهداف و برنامهها و نيز حذف بدنه كارشناسي در اداره كشور و نيز برخوردهايي كه بحرانزا بودنشان از قبل معلوم بود و هشدارهاي مكرر داده شده بود توجه ميكردند. بنابراين عقلا نميتوان انتظار يافتن راهحل از اين مجموعه داشت، مگر اينكه همچنان اصرار داشته باشيم كه هشدار دلسوزان را نشنويم.
سایر اخبار این روزنامه
نگاه پدرانه به جاي رويكرد سلبي
هشدار تهران به اربيل
جلسه بينتيجه مديران بورسي
انقلاب كبير فرانسه و شكست در زايندگي تئاتري
با اين نسل شوخي نكنيد!
تحول پارادايمي عظيم در ذهنيت ايراني
دادخواهي مادرانه
شيب تند رشد آمار پريشاني روان
«بيقانوني» مسبب اصلي مرگ «مهسا اميني»
زندگي در تاريكي هنگام سقوط حقيقت
ضرورت التزام به قانون
زنان و كالاي احترام در عرصه شهر
اعتراضات و خودتخريبي نخبگان!
آيا همچنان هشدارها ناشنيده ميماند؟