روزنامه جوان
1401/07/23
درس اغتشاشات بازگشت به آموزشوپرورش است
۱۲ سال از بهترین زمانهای عمر هر ایرانی در اختیار آموزشوپرورش است. خروجی این سالها، اما مطلوب نیست. اگر معلم و کتاب آموزشی را دو رکن مهم در تعلیم و تربیت دانشآموزان بدانیم، در هر دو مورد دچار ضعفهای اساسیای هستیم. اتفاقات اخیر اشکالات اساسی آموزشوپرورش را بیش از هر زمان دیگری نمایاند. حتی جوان ۳۰ سالهای هم که فرق اعتراض از آشوب را نمیداند و در خیابان با سلاح سرد و گرم به جان و مال شهروندانش تعرض میکند، نشان میدهد در دوران مدرسه با بدیهیات هنجارهای جامعه ایرانی جامعهپذیر نشدهاست. همه اینها تدبیر اساسی را در آموزش و پرورش ضروریتر از هر زمان دیگری گوشزد میکند. درباره این موضوعات با محمود فرشیدی، وزیر اسبق آموزش و پرورش گفتگو کرده ایم. براساس آمار منتشرشده بخشی از بدنه اغتشاشگران را نسل جوان و حتی نوجوانان دانشآموز تشکیل میدهند، این افراد چه میزانی از دانش آموزان ما هستند؟ در مجموع آن اتفاقی که در کل جامعه یا در مجموعه آموزشوپرورش در زمینه اغتشاشات انجام میشود، درصد قابلتوجهی نیست، یعنی واقعاً میتوان گفت افرادی که اقدامات خشن و آشوبگرایانه را انجام میدهند درصد خیلی اندکی از کل جامعه هستند. همه اینها یعنی بدنه کلی اجتماع و همینطور به تبع آن دانش آموزان ما ریشه در همان فرهنگ اسلامی و ایرانی دارند، اما، چون رویکرد افرادی که وارد این رفتار میشوند، خیلی خشن و تخریبی است، طبعاً برای جامعه با فرهنگ ایران با پیشینه چندین هزار ساله ناگوار و شگفت آور است که چطور ممکن است افرادی برای رساندن پیام اعتراض خودشان اینگونه خشن عمل کنند. سابقه نداشته حتی در تظاهراتهای اخیر جز برخی از اراذل و اوباش که مأموریت داشتند اینگونه خشن رفتار کنند. پیش از این گروههای مختلفی بارها اعتراض داشتند و هنوز هم دارند از جمله اعتراضات کارگران، در زمینه آب، معلم ها، بازنشستگان و دیگر گروهها یک نوع اعتراضات آرامی را نشان دادند، ولی اینکه به اموال عمومی صدمه بزنند یا دست به کشتار بزنند، اصلاً جنسش با جنس فرهنگ مردم ایران سنخیت ندارد. دولتمردان در اعتراضات قبلی رفته اند و رسیدگی کردند مثلاً یک مطالبهای طی دو دوره دولت قبل، بارها به معلمها وعده دادهشد، ولی در آخر یک وعده ۵ هزار میلیاردی دولت قبل که در نهایت هم انجام ندادند توسط این دولت با ۳۸ هزار میلیارد تومان با وجود همه مشکلات و فشارهایی که وجود داشت، تخصیص دادهشد. از یک طرف وظیفه دولتمردان است که خدمتگزار مردم باشند و از طرف دیگر مردم ما به خاطر پیشینه فرهنگی اصیلی که دارند با وجود مشکلاتی که در طول تاریخ چهل ساله انقلاب پیش آمد، صبر کردند و اگر مردم کشور دیگری بودند اینگونه تحمل نمیکردند، ولی پشتوانه ایرانی و اسلامی مردم ماست که موجب میشود صبر کنند و بحمدالله مشکلات برطرف میشود. باید به این نکته توجه داشت که هر چند اتفاقات خیلی ناگوار است، ولی اینگونه نیست که فکر کنیم اغتشاشگران تعداد کثیری از جامعه یا مخاطب نسل جوان و نوجوان هستند، ولی به هر حال حتی یک نفر هم رنج آور است؛ او هم فرزند ملت ایران و فرزند همین آب و خاک است و باید فرصتهایی ایجاد میشد و ایجاد شود تا زمینه قهرمان بودن او در زمینه مثبت برای کشور و همینطور در عرصه بینالمللی وجود داشتهباشد. با توجه به سابقه شما در آموزش و پرورش حضور برخی دانش آموزان در اغتشاشات را چگونه تحلیل میکنید؟ وظیفه آموزش و پرورش در این خصوص چیست؟ ما به عنوان معلم و آموزش وپرورش نگاه تربیتی به این اتفاق داریم. سیاسیون تحلیل خودشان را دارند، ولی ما باید رویکرد تربیتی داشته باشیم و ببینیم چرا نتوانستیم آنگونه که باید نسل جوان و نوجوان خود را نسبت به یکسری اصول و ارزشها آشنا کنیم و اگر این نسل حرف یا اعتراضی دارند باید بتوانند این حرف را با یک زبان منطقی بیان کنند، زبانی که همیشه هم نظام موافق آن بودهاست. مقام معظم رهبری همیشه به جوانان فرصت میدهند تا صحبت کنند، البته همیشه هم میگویند مواظب باشید حتی از مطالبات بحق شما نیز دشمن سوءاستفاده نکند. اینکه ما نتوانستیم امکان یک تربیت منطقی و معقول برای پایبندی به ارزشها را در معدودی از نسلهای نوجوان و جوان گذشته فراهم کنیم، نقص بزرگی است و شاید بزرگترین درسی که باید از مسائل امروز بگیریم، این است که همانطور که در کلام امام و رهبری همواره تأکید شدهاست اساس و اصل آموزش و پرورش است و بزرگترین سرمایه ما این نسل کودک و نوجوان هستند، ولی در خیلی از دولتهای گذشته این نگاه را به آموزش و پرورش نداشتند، بلکه به آن نگاه ابزاری داشتند، همیشه گفته شده آموزش وپرورش بودجه زیادی دارد، چه خبر است؟ و این بودجه را کم میکردند و به بخشهای دیگری میدادند در نتیجه دست و پای آموزشوپرورش بسته میشد، از یک طرف دیگر مثلاً دوران اصلاحات یا سازندگی کسانی سالهای سال روی کار بودند که نگاهی از جنس انقلاب اسلامی به عنوان وزیر نداشتند و به همین دلیل مثلاً نهادهایی را که در آموزش و پرورش تأثیرگذاری زیادی داشتند و در رأس آن نیز تربیت معلم بود، تقریباً تعطیل کردند؛ در نتیجه کسانی ورود پیدا کردند که هیچ دوره تربیتی برای کار با بچهها ندیدهبودند و خب خیلی به این دلیل ضربه خوردیم. تربیت معلم، میراث شهید رجایی و باهنر بود که البته بحمدالله دوباره دارد احیا میشود یا مثلاً معاونت پرورشی را که میتوانست با بچهها خیلی صمیمانه وارد گفتگو شود و امکان داشت بچهها حرفی را که ممکن بود به پدر و مادر خودشان نزنند، به اینها بگویند؛ عامل شکوفایی استعدادهای بچهها، میدان دادن و شخصیت دادن به آنها را منحل کردند. تبعات اینگونه مسائل را ما امروز شاهد هستیم که امیدواریم درس عبرتی شود، البته این کار در رأس و توسط رئیسجمهور و دیگر رؤسای قوا باید مورد توجه باشد و بهترین راهکار نیز پیشگیری است؛ اگر ما نسبت به بعضی از افراد در نسلهای دهه ۸۰ و کمکاریهایی کردیم، حداقل از این به بعد هوشیار باشیم، باید نسبت به نسلهای جدید همه تلاش و سرمایه گذاری خود را انجام دهیم، در همه دنیا هم اینگونه است و نمیبینید که نظام آموزشی آنها اجازه دهد افراد با تربیتی غیر از اصول و ارز شهای آن کشور تربیت شوند؛ البته همه این راهکارها برای شرایط درازمدت است. برای شرایط فعلی چه راهکار کوتاهمدتی وجود دارد؟ در مورد کوتاهمدت نیز باید فرصتهایی در مدارس ایجاد شود برای اینکه دانش آموزان در جلسات پرسش و پاسخ با راحتی بتوانند سؤالات خود را مطرح کنند، بالاخره مسائل سیاسی که از مباحث توحیدی بالاتر نیست؛ باید فرصتهایی فراهم شود تا از مسائل توحیدی گرفته تا مسائل روز کشور مطرح شود که هم موجب رشد و شکوفایی بچهها شود و هم اگر حرف یا صحبتی دارند، در این نوع جلسات مطرح و راهکاری برای آنها مطرح شود؛ این قبیل کارها موجب میشود نوجوانان و جوانانی که آینده کشور ما متعلق به آنهاست، با واقعیات آشنا شوند و تجربیاتی را که پیشکسوتان، پدران و شهدا داشته اند، بیاموزند. فرمودید که شاید کم کاریهایی انجام شدهباشد، ولی شاید از برخی کارهای انجامشده نیز هنوز پاسخ مناسبی نگرفته ایم، مثلاً خیلی معروف است در درس هدیههای آسمانی یا دیگر درسهای تعلیمات دینی معمولاً دانش آموزان نمرات بالایی میگیرند، ولی این نوجوانان اغتشاشگری که دستگیر میشوند شاید حتی بدیهیات و اولیات احکام و مبانی دینی خود را هم نمیدانند. چرا با وجود اینکه دوره آموزشی زیادی در خصوص این مسائل داریم و بچهها نمرههای خوبی هم از آنها میگیرند، موفق نشده ایم کاری کنیم که بچهها با مبانی دینی خود آشنا شوند؟ در رویکرد قبلی که مقداری رویکرد شکلی در آموزش و پرورش بود، قرار بود همهچیز را به نوعی با آموزش منتقل کنند، آن هم مقدار زیادی به شکل حفظی که این تأمینکننده اهداف تربیتی نبود. تربیت متفاوت از آموزش است و برای اینکه تبدیل به یک باور قلبی، فکری و اندیشهای شود، در سند تحول بنیادین خیلی روی این قضایا تأکید شدهاست. حتی دوستانی که این سند را طراحی کردند، پیشنهادشان این بود که وزارت آموزش و پرورش نامش را به وزارت تربیت تغییر دهد، چون در دوران مدرسه ما میخواهیم بچهها را حتی در زمینه آموزشی هم تربیت کنیم. ما میخواهیم در مدرسه بچهها را حتی در زمینه آموزشی هم تربیت کنیم، مباحث تخصصی مربوط به دانشگاه هاست، ولی در مدرسه میخواهیم بچهها را تربیت کنیم که حتی چگونه درس بخوانند یا علم بیاموزند، تا به مسائل اعتقادی هم برسد؛ در طرح تحول براساس محورها عقل، ایمان و عمل ساختار جدیدی طراحی شد، البته فقط با طراحی یک ساختار مشکل حل نمیشود و یکی از مهمترین عوامل و حتی مهمترین عامل معلم است و این معلم است که میتواند دانش آموز را به نحو درست تربیت کند. معلم یک بار تربیتی در جامعه دارد و او به غیر از استاد است، همه از معلم انتظار دارند که یک رفتار منطقی، معقول و محبت آمیزی داشتهباشد و بچهها را هم همینگونه تربیت کند، ولی متأسفانه صورت مسئله که معلم و جایگاه معلم بوده و هست مورد کملطفی قرار گرفتهاست؛ ما در ساختار جمهوری اسلامی اگر شهید رجایی را به عنوان یک رئیس جمهور الگو داریم که به او افتخار میکنیم، معلم بودهاست؛ شهید باهنر نخست وزیر الگوی ما یا شهید بهشتی رئیس قوه قضائیه الگوی ما همگی معلم آموزش وپرورش بودهاند و مقام معظم رهبری همواره تأکید کرده اند که قدر معلم را بدانید. من در تبریز که بودم آیت الله ملکوتی (ره) میگفت قدر خودتان را خیلی بدانید. این بچه من میآید یک جملهای به من میگوید وقتی میگویم اینگونه نیست، میگوید تو نمیدانی معلم ما گفتهاست، این یعنی قدرت، نفوذ و جایگاه معلم خیلی بالاست ولی همه باید کمک کنند، ولی گاهی میبینیم در رسانهها معلم تحقیر میشود. بحث معلم فقط مسائل مادی آن نیست که البته آنها هم هست، ولی بحث منزلت معلم نیز باید مورد توجه باشد، رهبری عزیز بارها تأکید کردند اصلاً سریالهایی بسازید و معلم قهرمان را معرفی کنید، همه باید کمک کنند معلم یک جایگاه اجتماعی قوی را که در گذشته داشت و الان کمرنگ شدهاست، به دست آورد، ما خیلی نیاز داریم که معلم جایگزینی در کنار خانواده باشد و پایگاه معلم تقویت شود، اعتبار آن افزایش پیدا کند. هر چند همانطور که اشاره کردید آموزش متناسب با تربیت نیست، ولی بحث فضای رسانهای را نیز نباید نادیده گرفت، در این دو سال گذشته عملاً ما آموزشوپرورش نداشتیم و اجباراً با آموزش مجازی عملاً بچهها در فضای مجازی رها بودند و متأسفانه نفهمیدیم که چه کسانی چه چیزی را رسانههای بیگانه به ذهن بچههای ما منتقل میکنند، در همین راستا در بحث سوادرسانه ای، تربیت رسانهای لازم بود که ما آن را آموزش دهیم؛ اگر به والدین بگوییم این دستگاههایی که دست بچه شماست، امکان دارد موجب سرطان او شود هیچ خانوادهای اجازه استفاده از آن نمیدهد، حال اگر بدانند که این دستگاه سرطان فکری ایجاد میکند اینگونه به آن بی اعتنا نمیبودند. بنابراین تربیت رسانهای یک رساله عملی دارد و اینکه چگونه باید از آن استفاده کرد. دستورالعملی دارد که باید آموزش دهند. نمیشود هر جایی با آن رفت، ضمن اینکه دوستانی که در رأس هستند و باید فضای مجازی را صیانت کنند، مسئولیتهای خودشان را دارند و کارهای آن نیز تأثیر دارد، ولی از طرف دیگر اگر واقعاً آموزش و پرورش نیز حمایت شود، بزرگترین ظرفیت برای پیشگیری است. شما نگاه کنید در هر زمینهای که میخواهند کاری انجام دهند، مثلاً وقتی میخواهند در زمینه بهداشت چیزی را آموزش دهند، میآیند در مدارس بچهها را آموزش میدهند که مسواک بزنید یا برای مسائل ترافیکی طرح همیار پلیس برای بچهها انجام میدهند که به عنوان الگو در دنیا مطرح میشود و الگوی افتخار آمیز و بی نظیری برای کشور ما بود، اینها زمینههایی است که آموزش وپرورش از ابتدا میتواند پیشگیری کند و بچهها را براساس هنجارهای مطلوب کشور تربیت کند، به خصوص هر چقدر کوچکتر هستند، بیشتر تأثیرپذیرند و هر چقدر اینها را تقویت کنیم، کمتر خطا و برونرفتهای نامطلوب از مجموعه عظیم آموزش وپرورش خود خواهیم داشت. شاهد هستیم نوجوانانی که در اغتشاشات بودند، نوعی توهین و فحاشی انجام میدادند که طبیعتاً از یک نوجوان انتظار چنین گفتار و رفتاری نیست. فرمودید که بخشی از آن مربوط به رسانههای بیگانه و دوری از مدارس در زمان کرونا بوده ولی بالاخره ۱۲ سال دانش آموز در مدارس است. دلیل اینکه ما نتوانسته ایم این نوجوان را جذب کنیم، چیست؟ معلم، آموزش وپرورش یا کتابهای درسی هر کدام چه مقدار باید تأثیر میگذاشتند و هر کدام چه مقدار به وظیفه خود عمل کرده اند؟ اصل قضیه این است که ما جایگاه وزارت آموزش وپرورش را در ساختار دولتی خودمان آنگونه که در ذهن امام و مقام معظم رهبری است به درستی تعریف نکردیم، آموزش وپرورش یک وزارتخانه نیست، وزارتخانههای دیگر همه برای انسان کالا یا خدمات تولید میکنند، حتی وزارت علوم نیز کالای علم را تولید میکند، اما وزارت آموزش وپرورش انسان تولید میکند، یعنی نقطه آغاز است. بقیه بعد از وزارت آموزشوپرورش معنا پیدا میکنند. حالا اینکه چگونه میتوان از نظر ساختاری به این قضیه رسیدگی کرد که همه دستگاهها نسبت به این قضیه مسئول هستند، باید بررسی شود و این دیگر کار یک وزیر نیست. شما ۲۲ وزیر دارید که یکی از آنها وزیر آموزش وپرورش است، این فرد چه مقدار میتواند دولت را با خود همراه کند؟ بهخصوص اینکه برخی از مواقع رؤسای جمهور واقعاً به آموزشوپرورش بیتوجه بودند. شاهد هستید وقتی رئیس جمهور میخواهد مشکلی را حل کند، شخصاً وارد میشود، چه کرونا باشد و چه ۴ میلیون مسکن. وقتی شخص رئیس جمهور وارد میشود قدرت او همه دستگاهها را پشت سرش میآورد و آن دستگاه موفق میشود، ولی در مورد آموزشوپرورش متأسفانه تا الان اینگونه نبودهاست، چون بحثهای اقتصادی یا سیاسی در هیئت دولت وزن داشت رؤسای جمهور برای آموزش وپرورش وقت نمیگذاشتند و به جز همان دورههای اول که حتی شهید رجایی میگفت من این کتم را میفروشم و خرج آموزش و پرورش میکنم یا امام و رهبری اینگونه نگاه میکنند، این نگاه در بقیه نبوده و یک وزیر هم به تنهایی نمیتواند مشکلات را حل کند. همه باید به وزیر کمک کنند، همه نهادها، دستگاهها و رسانهها باید کمک و هر جایی که خطایی هست نیز باید گوشزد کنند، ولی اینکه رها کنیم و بگوییم یک وزیر و دستگاهی مسئول این کار است، واقعاً اینگونه نیست و اگر این اتفاق بیفتد که نکته کلیدی است، بازدهی آموزش وپرورش نیز خیلی خوب میشود و ریشه مشکل هم اینجاست.