از «بهبهان» تا «ماناسلو»، امدادگرم

مرضیه موسوی- شهروند آنلاین؛ کوهنوردی حرفه‌ای برای علیرضا عابدنژاد از سال 1392 آغاز شد؛ وقتی به تازگی 20 سالگی را پشت سر گذاشته و تصمیم گرفته بود سنگ‌نورد شود. آشنایی‌اش با هیأت کوهنوردی استان، حضور در اردوهای انتخابی کوهنوردی برای تیم ملی و سختکوشی‌اش در آن ایام، درست 2 سال بعد از آغاز فعالیت‌های حرفه‌ای عابدنژاد را راهی تیم ملی کوهنوردی کرد.

حضور در اردوهای تیم ملی و شرکت در صعودهای گروهی این تیم تا سال 1398 و آغاز پاندمی همچنان ادامه داشت، اما در این میان اتفاقی مهم برای او رخ داد؛ آشنایی‌اش با هلال‌احمر و علاقه‌مندی او برای گذراندن دوره‌های عمومی و تخصصی امداد کوهستان. او می‌گوید: «قبل از اینکه امدادگر هلال‌احمر بهبهان شوم، به عنوان عضوی از هیأت کوهنوردی خوزستان، در برخی ماموریت‌های کوهستان حضور داشتم. به دلیل علاقه‌ای که به امداد داشتم و نیازی که در استان وجود داشت، تصمیم گرفتم به عنوان امدادگر کوهستان به هلال‌احمر بپیوندم.»

امداد در هیأت کوهنوردی و امداد کوهستان هلال‌احمر، فرق‌هایی هم با هم داشتند.



عابدنژاد می‌گوید: «مدت کوتاهی که به درخواست هیأت کوهنوردی در ماموریت‌های کوهستان شرکت می‌کردم، هنوز آموزش‌های تخصصی امداد را طی نکرده بودم. برای همین وقتی بالای سر مصدوم می‌رسیدم، نمی‌دانستم که باید چه اقداماتی انجام دهم. بسکت کردن و کارهای تخصصی دیگر برای انتقال مصدوم را هم بلد نبودیم. از طرفی امکانات لازم برای امداد را هم در اختیار نداشتیم، اما پیوستن به تیم تخصصی امداد، باعث شد تا دوره‌های تخصصی را از سر بگذرانیم و همچنین تجهیزات لازم برای رسیدگی به مصدوم و انتقال او را در اختیار داشته باشیم.»

 

سخت‌ترین عملیات

خاطره علیرضا از امداد کوهستان در استان خوزستان، اغلب از سختی‌هایی است که برای رسیدن به محل حادثه باید پشت سر می‌گذاشتند؛ مسیر صعب‌العبور و دست به سنگ شدن یک طرف، تیغ آفتابی که درست بالای سر او و تیم عملیات می‌تابید و ذخیره آب بدن‌شان را کم می‌کرد هم یک طرف.

او می‌گوید: «در ماموریت‌های زیادی در خود استان یا استان‌های دیگر حضور داشتم. از حادثه علم‌کوه گرفته تا دیگر حوادث مهمی که در کوهستان رخ می‌دهد، اما سخت‌ترین ماموریت‌هایم اغلب در خود خوزستان رخ داده‌اند. دلیلش هم علاوه بر بحث فنی عملیات، گرمای شدید و کوهنوردی زیر تیغ آفتاب بود. یکی از این ماموریت‌ها، آتش‌سوزی منطقه‌ای جنگلی در ارتفاعات خوزستان بود. ساعت 12 ظهر یک روز تابستانی، درست در نزدیکی منطقه حریق، فردی دچار مصدومیت شده بود که باید به پایین منتقل می‌کردیم. هیچ وقت یادم نمی‌رود که تحمل گرما، سخت‌تر از انجام عملیات به صورت فنی و حتی رسیدن به محل حادثه بود.»

 

پیش از رسیدن امداد

تابستان 1401 بود که به قله 7 هزار متری لنین در قرقیزستان صعود کرد. بعد از آن هم، صعود به قله 8 هزار متری ماناسلو، یکی از قله‌های مرتفع هیمالیا را در کارنامه خود به ثبت رساند.

او می‌گوید: «آموخته‌ها و تجربه‌هایی که در امداد کوهستان به دست آوردم برایم خیلی ارزشمند بود و در صعودهای سخت به کمک من آمد. با هر موقعیتی که در حوادث شاهدش بودم، به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانم خودم را از قرار گرفتن در چنین وضعیتی دور نگه دارم. یا راه‌حل‌های خروج از بحران‌ها را با خودم مرور می‌کردم تا حضور ذهن و آمادگی ذهنی و بدنی بیشتری داشته باشم.»

صعود به قله‌های بالاتر از 8 هزار متری را مدیون همین تجربه‌ها می‌داند. این روزها هر دوست و همنوردی به جمع هیأت کوهنوردی بهبهان اضافه می‌شود را به آموزش دیدن دوره‌های امداد دعوت می‌کند و این دوره‌ها را لازمه فعالیت هر کوهنورد و سنگ‌نوردی می‌داند.

او می‌گوید: «برای همه ما لازم است تا بلد باشیم وقتی حادثه‌ای رخ داد، خودمان زودتر از هر امدادگری به داد خودمان برسیم. حوادث کوهستان با دیگر حوادث تفاوت زیادی دارند. مهم‌ترین این تفاوت‌ها هم دور از دسترس بودن محل وقوع این حوادث است و تا رسیدن تیم‌های امدادی ممکن است زمان طلایی از دست برود.»

 

صعود نکردن، یک مهارت است

هوای ناپایدار و وقوع طوفان و باد شدید در ماناسلو را به خاطر می‌آورد که درست در چند متری او و همنوردانش، باعث مفقود شدن یک کوهنورد در بهمن شد.

عابدنژاد، امدادگر داوطلب جمعیت هلال‌احمر خوزستان می‌گوید: «همه ما می‌دانیم که با انتخاب ورزش کوهنوردی، ریسک بالایی برای خودمان پذیرفته‌ایم، اما می‌توانیم این ریسک را با مهارت‌آموزی و افزایش توانایی‌مان، کمتر کنیم.

یکی از مهم‌ترین نکاتی که هر کوهنوردی باید بداند، این است که صعود نکردن هم بخشی از مهارت‌های کوهنوردی است. اگر بدانیم وضعیت منطقه خطرناک است، بهترین کار این است که از ادامه صعود منصرف شویم. یادمان باشد این کوه‌ها میلیون‌ها سال است که سر جای خود باقی مانده‌اند و میلیون‌ها سال بعد هم باقی خواهند ماند، پس به جای اینکه خودمان را به خطر بیندازیم بهتر است صعود را به وقت دیگری موکول کنیم. در غیر این‌صورت احتمالش زیاد است که خودمان دچار حادثه شویم و به امداد نیازمند شویم.»

او درباره شرایط صعود به هیمالیا می‌گوید: «در بیش از 10 روزی که ما در مسیر صعود بودیم، هوا ناپایدار و ابری بود. در تمام این مدت شاید فقط دو بار آفتاب را برای ساعاتی کم، دیدم. بقیه مدت صعود، باران می‌بارید و ابر سنگینی فضا را گرفته بود. روز صعود نهایی، آفتاب برای چند ساعت نمایان شد و می‌دانستم همین چند ساعت را برای صعود وقت دارم؛ اگر آن روز و آن ساعت حرکت نمی‌کردم ممکن بود برای همیشه صعود را از دست بدهم. چراکه دوباره هوا نامساعد می‌شد و امکان صعود وجود نداشت. تمام تلاشم را کردم که به قله برسم، اما می‌دانستم اگر هوا دوباره بد شود، قید قله را می‌زنم.» مثل بارها صعودی که به خاطر بد شدن شرایط آب و هوا یا شرایط جسمی یکی از هم‌تیمی‌ها، قید ادامه راه را زده و قبل از رسیدن به قله، از ارتفاع فرود آمده‌اند.

دکتر کولیوند: افتخارم این است که امدادگر داوطلب هستم