امتیاز خبر اول را به رسانه‌های داخلی بدهیم

آرمان ملی- احسان انصاری: «اگر ما به تاریخ معاصر جامعه ایران نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که علما همواره یکی از گروه‌های واسط بین مردم و حکومت‌ها بوده‌اند. این وضعیت به خصوص از دوران مشروطه و پس از آن پررنگ‌تر بوده است. در چنین شرایطی علما نقش میانجی را بین حکومت و مردم ایفا می‌کردند. این در حالی است که در شرایط کنونی به نظر می‌رسد نقش گروه‌های میانجی کمرنگ شده است .» جملات ذکرشده اظهارات زهرا نژاد بهرام فعال سیاسی در گفت‌وگو با «آرمان ملی» است. نژادبهرام در این گفت‌وگو به مهم‌ترین چالش‌های امروز جامعه ایران می‌پردازد و نسل جدید را نسلی می‌داند که بدون پرده‌پوشی دیدگاه‌های خود را مطرح خواهد کرد. در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.   نسل جديد داراي چه ويژگي‌هايي است که آنها را از نسل‌هاي گذشته متمايز مي‌کند؟
نسل جديد آشنا به مسائل ارتباط جمعي است و در عين حال شجاع است. اين نسل حق دانستن و زندگي را مي‌شناسد و براي آن تلاش مي‌کند. نسل جديد فکر مي‌کند و تلاش مي‌کند براي زندگي خود تصميم بگيرد و اجازه نمي‌دهد ديگران براي او تصميم بگيرند. زنان و مردان اين نسل آينده سازان کشور هستند که قرار است در مسير آزادي، ايستادگي و شجاعت حرکت کند. اگر ما اين نسل را بشناسيم و باور کنيم متوجه اين نکته مي‌شويم که اين نسل قابل اتکا و احترام است. ما بايد از دانش، درس آموخته‌ها و تجارب زندگي اجتماعي و دانش ارتباطي که اين نسل در اختيار دارد استفاده کنيم. نسل جديد به دنبال اين است که ديدگاه‌هاي خود را بيان کند و در روند تصميم‌سازي و تصميم گيري جامعه نقش داشته باشد. اين نسل تعريفي از خودپوشاني و اينکه خود واقعي‌اش را در لايه‌هاي ديگر پنهان کند ندارد. نسل جديد خودشکوفا و خود آشکارکننده‌اي است. به همين دليل است که بايد به نسل جديد احترام گذاشت و فرصت را براي تعالي آنها فراهم کرد. ما بايد روي اين نسل سرمايه‌گذاري کنيم و خوشحال باشيم که اين نسل قرار است آينده کشور را به دست بگيرد. نسل جديد باهوش است و در عين حال هوشمند و هوشمندانه رفتار مي‌کند. با اين نگاه به اين نسل و توانايي‌ها و ويژگي‌هاي منحصر به‌فردي که در اختيار دارند بايد به سخنان آنها گوش داد که چه مطالباتي دارند و قرار است در چه مسيري حرکت کنند. در چنين شرايطي اين سوال مطرح است که آيا حرف‌هاي اين نسل شنيده مي‌شود؟آيا حرفي براي گفتن نيست يا اينکه کسي نمي‌خواهد حرف‌هاي نسل جديد را بشنود.
آيا بستري براي شنيدن صداي نسل جديد فراهم شده است؟
نسل جديد تمايل دارد حرف‌هاي خود را بزند و مطالباتي که دارد را عنوان کند. نسل جديد در بيان مطالبات خود صريح شده است. اين در حالي است که اين نسل به خوبي با ديگران ارتباط برقرار مي‌کنند و داراي ارتباطات اجتماعي قوي هستند. ما چه زماني از نسل جديد خواستيم که مطالبات خود را بيان کنند؟ چه زماني اجازه داديم که مطالبات و ديدگاه‌هاي خود را بدون ملاحظه بيان کنند؟ما بايد باور کنيم که نسل جديد فرزندان اين کشور هستند و در همين آب و خاک رشد کرده‌اند. مطالباتي که امروز نسل جديد دارد مطالبات واقعي خودش است و به همين دليل بايد به اين مطالبات گوش داد و به آنها احترام گذاشت. آيا ما در سال‌هاي اخير مکاني را براي نسل جديد در نظر گرفته‌ايم که ديدگاه‌هاي خود را به صورت صريح بيان کنند؟ واقعيت اين است که ما فرصت بيان مطالبات را به نسل جديد نداده‌ايم. اگر ما به نسل جديد اجازه مي‌داديم تحت انتظام نيروي انتظامي در يک فضاي آزاد ديدگاه‌هاي خود را مطرح کنند و راه‌حل‌هاي خود را براي مشکلات کنوني کشور مطرح کنند شايد کار به اينجا نمي‌رسيد و راحت‌تر با هم گفت‌وگو مي‌کرديم. به دليل اينکه ما شرايط بيان مطالبات نسل جديد را فراهم نکرديم خيابان‌ها به مکاني براي بيان مطالبات اين نسل تبديل شده و نسل جديد تلاش مي‌کند مطالبات خود را در خيابان بيان کند. آيا يکي از شبکه‌هاي تلويزيون مطالبات نسل جديد را بيان کرده و يا اينکه فرصت مناظره درباره دغدغه‌هاي نسل جديد به آنها داده شده است؟ فارغ از اينکه ديدگاه‌هاي نسل جديد را قبول داشته باشيم يا نه بايد در ابتدا اين دغدغه‌ها را شنيد. به نظر مي‌رسد ما بين خود و اين نسل فاصله ايجاد کرده‌ايم. به همين دليل نيز وقتي که ما حرف مي‌زنيم آنها گوش‌هاي خود را مي‌گيرند. به همين دليل من معتقدم ما در اين زمينه با چالش‌هاي جدي مواجه هستيم و بايد براي آنها راه حل پيدا کنيم.


چرا بين نسل جديد و گذشته فاصله ايجاد شده است؟ چه گروه‌هايي مي‌توانند اين فاصله را کاهش بدهند يا از بين ببرند؟
اگر ما به تاريخ معاصر جامعه ايران نگاه کنيم به اين نتيجه مي‌رسيم که علما و انديشمندان همواره يکي از گروه‌هاي واسط بين مردم و حکومت بوده‌اند. اين وضعيت به خصوص از دوران مشروطه و پس از آن پررنگ‌تر بوده است. در چنين شرايطي اين طيف نقش ميانجي را ايفا مي‌کردند. اين در حالي است که در شرايط کنوني به نظر مي‌رسد نقش گروه‌هاي ميانجي در ايران کمررنگ شده است. در عصر مدرن و در کشورهاي توسعه يافته نقش گروه‌هاي ميانجي بين مردم و حکومت را احزاب و تشکل‌هاي سياسي برعهده مي‌گيرند. در چنين شرايطي احزاب سياسي ديدگاه‌هاي مردم را به حکومت اعلام مي‌کنند و تلاش مي‌کنند بين مردم و حکومت نوعي مصالحه ايجاد کنند. در برخي کشورها نيز گروه‌هاي غيردولتي و سنديکاها اين رسالت را برعهده دارند و دغدغه‌هاي مردم را به حکومت‌ها انتقال مي‌دهند. موضوع مهم در اين زمينه اين است که گروه‌هاي ميانجي دولت را وادار به شنيدن مطالبات بخش‌هايي از جامعه مي‌کنند. اين در حالي است که امروز مشخص نيست کدام گروه قرار است حرف‌هاي مردم را به حاکميت انتقال بدهد و از سوي ديگر حرف‌هاي حاکميت را نيز به مردم برساند تا يک تفاهم عمومي در جامعه شکل بگيرد. در اين زمينه رسانه تلاش مي‌کند نقش اين گروه‌هاي ميانجي را برعهده بگيرد که رسانه‌ها نيز با محدوديت‌هايي مواجه هستند.
گم شدن و فقدان نهادهاي واسط چه پيامدهايي داشته است؟
گم شدن نهادهاي واسط موجب اين شده که طرفين هر کدام حرف خود را بزنند و روي مواضع خود پافشاري کنند. در چنين شرايطي طرفي که قدرت را در اختيار دارد از ابزارهايي استفاده مي‌کند که با رويکرد گفت‌وگو و تفاهم همسان نيست. از سوي ديگر طرف مقابل براي بيان مطالبات خود خيابان را انتخاب مي‌کند و تلاش مي‌کند دغدغه‌هاي خود را به اين صورت به گوش حاکميت برساند. حاکميت بايد شرايطي را فراهم کند که احزاب و تشکل‌هاي سياسي نقش گروه‌هاي واسط را ايجاد کنند و تلاش کنند بين حاکميت و معترضان مفاهمه ايجاد کنند. نکته ديگر اينکه نسل جديد به همان صورت که به دنبال بيان مطالبات خود است به همان صورت نيز راه حل دارد و براي چالش‌هاي پيش‌رو راه حل ارائه مي‌کند. در نتيجه حاکميت نيز بايد راه حل‌هاي نسل جديد را بشنود و آنها را در دستور کار خود قرار بدهد. با تهديد و تنبيه نمي‌توان مشکلات نسل جديد را حل کرد. آيا پدر و مادر در محيط خانواده مي‌توانند با تهديد و تنبيه فرزندان خود را تربيت کنند و يا اينکه بايد رويکردي تشويقي در دستور کار قرار داشته باشد و در مواقع لزوم از رويکرد تنبيهي استفاده کرد. اتفاقي که امروز در خانواده‌ها رخ مي‌دهد اين است که والدين با رويکرد تفاهم و درک مشترک با فرزندان خود تعامل مي‌کنند که اين يک اتفاق خوب است که در جامعه رخ داده است. نکته ديگري که در مديريت بحران اخير در کشور وجود داشت رويکرد متناقضي بود که در پيش گرفته شده بود.
در چه زمينه‌هايي تناقض وجود داشت؟
ما نياز به نهادهاي واسط داريم که به ما کمک کند. اگر اين فرصت به احزاب و تشکل‌هاي سياسي داده نمي‌شود اين فرصت به رسانه‌هاي داخلي داده شود که امتياز خبر اول در اختيار آنها قرار داشته باشد و نه رسانه‌هاي خارجي. رسانه‌هاي داخلي بايد اخبار کشور را در اختيار مردم قرار بدهند و نه اينکه اخبار کشور خودمان را از رسانه کشور ديگري بشنويم. در شرايط کنوني مرجعيت نهادهاي واسط و مرجعيت خبري کشور با چالش مواجه شده است. همه جوامع با چالش‌هاي مختلفي مواجه هستند و تنها ايران نيست که با چنين وضعيتي مواجه است. همه کشورها نيز براي چالش‌هاي خود راهکار ارائه کرده‌اند. چرا ما فکر مي‌کنيم اولين کشوري هستيم که با چالش مواجه شده‌ايم و چرا ما براي چالش‌هاي خود راهکار تعريف نمي‌کنيم؟در گذشته علما نقش نهادهاي واسط را ايفا مي‌کردند و در دولت مدرن نيز اين رسالت برعهده احزاب و گروه‌هاي سياسي قرار داشت.