زبان فارسی  مسلمان است و شعر فارسی دعوت به وحدت می‌کند

شعر همانند انسان‌ها آیین و مذهب دارد یا به قول استاد «م. مؤید» شعر فارسی مسلمان است، به همین علت است که وحدت و دعوت به یکپارچگی در جزئیات اشعار شعرا جلوه و خودنمایی می‌کند. این مقوله در لابه‌لای اشعار شاعران کشورمان از شعرای متقدم مانند فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و بیدل تا شاعران معاصری مثل اقبال لاهوری و شهریار نمود برجسته‌ای دارد. در واقع آغازگر بسیاری از دیوان‌های شعرای فارسی‌زبان از قدیم‌الایام تا دوران معاصر پس از حمد و ستایش پروردگار متعال، از وجود پربرکت حضرت رسول اکرم (ص) به عنوان اسوه حسنه و رحمه‌للعالمین یاد شده است که همواره منادی و سلسله‌جنبان مسئله وحدت بوده‌اند و این رویه از نگرانی برای امتداد یکپارچگی و همبستگی امت اسلام در ذهن و فکر این بزرگان حکایت دارد. آغاز هفته وحدت و همچنین تلاش‌هایی که دشمن طی چند وقت اخیر به منظور راه انداختن دعوا‌های مذهبی و قومیتی در بین مردم کشورمان انجام داده، بهانه‌ای شد تا «جوان» در گفتگو با استاد مصطفی محدثی‌خراسانی به بررسی و واکاوی علل و ریشه‌های شکل‌گیری نگاه وحدت‌آفرین در بین اشعار شاعران و همچنین برنامه‌ریزی و کنش‌هایی که می‌تواند منجر به تقویت این مقوله بسیار مهم در لایه‌های مختلف جامعه شود، بپردازد.    تعداد زیادی از شعرای کشورمان فارغ از قومیت و مذهب در بحث وحدت و لزوم تقویت این نگاه بین مسلمانان اشعار زیبایی سروده‌اند که از فردوسی و بیدل و عطار تا سعدی و مولوی و شهریار و اقبال لاهوری و ادبای زیاد دیگری در این گستره قرار می‌گیرند. عمده کنش و کاربستی که باعث جوشش چنین اشعاری شده و می‌شود، چیست؟ اثر هنری و حالا خصوصاً شعر اصلاً مولود وحدت وجودی شاعر است، یعنی تا وقتی شاعر در درون خودش به یکپارچگی، وحدت و انسجام نرسیده باشد. بر اساس کشفیات علمی ظاهراً بدن انسان‌ها متشکل از ۱۲۴ میلیون سلول است، تا همه این‌ها دست به دست هم ندهند اثر هنری خلق نمی‌شود.    تعبیر دقیق و عمیقی گفتید، به نظر خیلی جامع و کامل است! بله، علت آن هم این است که خاستگاه هنر وحدت است، بنابراین وحدت‌آفرین هم است و دعوت‌کننده به مهر و مسالمت و همزیستی و رشد و اعتلاست. اگر ما از این منظر نگاه کنیم، اساساً ادبیات و شعر فارسی مشخصه‌اش همین وحدت‌آفرینی است. شما غزل عاشقانه هم که می‌خوانید به مهرورزی و بشریت و هستی و انسان و خدا دعوت می‌شوید. این یک وجه کلی است و به نظر من اصلاً کارنامه کلی شعر فارسی کارنامه وحدت و دعوت به یکپارچگی است. حال اینکه اختصاصاً در سنت ادبی ما اینگونه بوده که دواوین شعرا با تحمیدیه شروع می‌شود و سپس با نعت پیامبر (ص) که جزو سنت شعر و شعرای فارسی بوده و به همین علت است که بسیاری از دواوین شعرای ما اینگونه‌اند، مثلاً در مخزن‌الاسرار نظامی هم که به اسم خمسه نظامی می‌شناسیم، مثنوی بلند «شمسه نُه مَسند هفت اختران/ختم رسل خاتم پیغمبران/احمد مرسل که خرد خاک اوست/هر دو جهان بسته فتراک اوست» یا اشعار سعدی که در قصیده معروفش سروده است «سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمد (ص) بس است و آل محمد (ص)» و دیگران و دیگران، یک سنت بوده است. کمتر شاعری را داریم که چه به صورت مستقیم، به شکلی که عرض کردم و چه غیرمستقیم سراغ این مضمون و ستایش پیامبر (ص) نرفته باشد و عمدتاً هم در اشعار نبوی وجه مهربانی و پیامبر (ص) رحمت و رحمه‌للعالمین بودن ایشان همواره برجسته است. اصلاً رحمه‌للعاملین یعنی همین عبایی که ایشان بر سر جهان گسترده است، فارغ از دین و مذهب، هر دو جهان مشمول رحمت حضرتش شده و همین خودش عین وحدت است (جمع کردن همه در زیر عبای پیامبر (ص)) یا مثلاً در شعری که مرحوم فرهاد مهراد هم خواندند با عنوان «والا پیامدار محمد (ص)» جایی که اشاره می‌کند «کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار» از جمله این اشعار است که بارزترین وجه نبوی ما همین دعوت به گردآمدن زیر یک سایبان و همدلی و همراهی محبت داشتن به همدیگر است.     وجه بارز دیگری در بین اشعار شعرای متقدم و متأخر (هم شاعران سنی مذهب و هم شیعی مذهب) وجود دارد و آن این بوده که همیشه در امتداد حمد خداوند و نعت حضرت رسول اعظم (ص) به تکریم و تعظیم آل‌الله و اهل بیت رسول اکرم (ص) به خصوص خمسه آل طا‌ها پرداخته‌اند که دقیقاً در مسیر نگاه وحدت‌آفرینی و یکپارچگی بین مذاهب اسلامی است.  دقیقاً همینطور بوده که اشاره کردید. مثلاً در ابیاتی منسوب به فردوسی که در مقدمه شاهنامه بخش ستایش پیامبر اعظم (ص) سروده، آمده است: «که من شهر علمم علیم در است/درست این سخن قول پیغمبر است/گواهی دهم کاین سخن‌ها ز اوست/تو گویی دو گوشم پر آواز اوست/علی را چنین گفت و دیگر همین/کز ایشان قوی شد به هر گونه دین»، ایشان بعد از ستایش پیامبر (ص)، با استناد به احادیث معتبر گریزی به جایگاه حضرت علی (ع) می‌زند. هر چند می‌شود شعر نبوی را به شکل مستقیم هم مورد بررسی قرار داد که به هیچ عنوان بحث شیعه و سنی در این زمینه وجود نداشته است. مثلاً همان گرایشی که در این زمینه نزد مولوی و اشعارش قابل احصاست در شعرای شیعه نیز چنین ابیات وحدت‌گرایانه و همگرایی‌خواهانه‌ای وجود داشته و دارد.     علت چنین گرایش‌هایی در بین شعرا چیست و این محمل و نگاه بلندنظرانه که ماحصل آن اشعاری در رثای وحدت و یکپارچگی مسلمین است، چگونه شکل می‌گیرد؟ واقعیت این است که هنگام سرودن شعر هویت و ماهیت ذات پیامبر (ص) شاعر را به سمت همراهان و ادامه‌دهندگان راه او و نهایتاً اهل بیت (ع) که مظهر وحدت و همبستگی هستند، می‌برد.   رویکرد وحدت‌آفرین در شعر شعرای زیادی وجود داشته است، لکن شعر بیدل و اقبال لاهوری یک وجه تمایزی با دیگران دارند و آن هم پرتکرار بودن چنین اشعاری است که لزوماً در مقدمه و دیپاچه‌سرایی یا اشعار ابتدایی دواوین شعرا، بروز بیشتری دارد. از سوی دیگر شعر در بین مردم جامعه مانند آب سیال و روان است و در این بین اشعار شعرایی که در بحث تهذیب و تزکیه نفس تلاش کرده‌اند و البته قلم توانایی هم دارند، بیشتر از دیگران است، مانند شعر حافظ و سعدی و بزرگان دیگر. شعر در طول تاریخ رسالت خودش را به خوبی انجام داده و به نظر من کارنامه شعر فارسی یک کارنامه بسیار درخشانی است. من یک زمانی با استاد م. مؤید مصاحبه‌ای برای مجله شعر داشتم، ایشان می‌گفت که شعر فارسی مسلمان است. (شرح و بست آن حرف‌ها که اتفاقاً خیلی هم زیبا بود، در آن مصاحبه آمده)، برای همین است که بنده عرض می‌کنم کارنامه شعر فارسی درخشان است و اساساً شعر فارسی در دامان اسلام متولد شده، چون ارتباط ما با شعر قبل از اسلام به لحاظ زبانی قطع شده است. شعر فارسی شروعش در سال ۲۵۱ هجری با آن شعر شکسته بسته ابومحمدبن وصیف‌سگزی (سیستانی) معروف به ابو وصیف سیستانی (نخستین کسی بود که به زبان فارسی، شعر عروضی سروده) در مدح یعقوب لیث صفاری است (شعری با این مطلع‌ای امیری که امیران جهان خاصه و عام/بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام). آنجا مقطع شروع شعر فارسی است و سال ۲۵۱ هجری سالی است که اسلام کاملاً در ایران آمده و مستقر شده و ادبیات دیوان‌سالاری و دربار‌های ما اسلامی شده. به این لحاظ شعر فارسی در دامان آموزه‌های قرآن و اسلام متولد شده و بالیده و رشد کرد. به همین دلیل نقطه اوج شعر فارسی عرفان اسلامی است، یعنی بلندترین قله‌های شعر فارسی ما شاعرانی هستند که عرفان اسلامی را تبلیغ و ترویج می‌کردند.     آیا در دوره معاصر هم می‌توانیم چنین ادعایی بکنیم؟ شعر کار خودش را انجام داده و حالا که به رسانه‌های دیداری و شنیداری و فضای مجازی و ... شاخ و برگ داده‌ایم، کماکان شعر در حال الهام‌بخشی به این عرصه‌هاست و اشعار شعرا برای دیگر هنرمندان مُلهم بوده و است. همین هنرمندان حوزه سینما، تئاتر، نقاشی و ... الهامات اولیه‌شان را از بانک مرکزی شعر می‌گیرند و می‌روند آثار هنری می‌سازند.     آیا واقعیت سطح و جایگاه شعر فارسی با شرایط فعلی آن تناسبی دارد؟ متأسفانه نظام فرهنگی ما در مورد شعر غفلت بزرگی کرده است، به رغم اینکه رهبر معظم انقلاب این دقیقه را خوب متوجه شده‌اند و می‌بینید که ایشان چقدر به شعر و شعرا اهمیت می‌دهند و اینقدر مروج این جریان هستند، در عوض نظام فرهنگی ما متأسفانه چنین اهتمامی ندارد. شما ببینید شعر در دولت‌های ما چه جایگاهی داشته و دارد؟ این یک درد بزرگ است که شعر فارسی با این همه سابقه و اثرگذاری و وحدت‌آفرینی که نقش بانک مرکزی و الهام‌آفرینی به دیگر هنرمندان برای خلق اثر هنری دارد، در وزارت ارشاد یک دفتر مستقل ندارد! سینما یک معاونت سینمایی در حوزه هنری دارد و در وزارت ارشاد یک سازمان بزرگ تحت عنوان سازمان سینمایی وجود دارد که به امورات آن رسیدگی می‌کند. موسیقی جایی به اسم اداره کل موسیقی دارد، قرآن، معاونت قرآنی دارد، اما شعر هیچ چیزی ندارد! دریغ از اینکه حتی بگویند یک نفر متولی شعر این کشور در وزارت ارشاد است!     البته ظاهراً یک دفتری تحت عنوان دفتر شعر و ادب وجود دارد که کار خودشان را انجام می‌دهند؟! فقط اسمش شعر و ادبیات است. نکته این است که کار خودشان را هم انجام نمی‌دهند! آن‌ها دسترنج شاعران را برمی‌دارند و سالی یک بار یک جشنواره برگزار می‌کنند و همین! شعر نقش مبنایی دارد و مادر هنر‌های دیگر است و زیرساخت فرهنگی ما در جامعه شعر است و هنوز هم شعر جایگاه اصلی‌اش را در مدیریت فرهنگی ما ندارد، نه ارشاد، نه حوزه هنری، نه جای دیگری متولی سیاستگذاری درازمدت در حوزه شعر نیست. همه از حاصل دسترنج شاعران استفاده می‌کنند و خودشان هیچ تکلیفی برای کاشت ندارند و همه اهل برداشت از شعر هستند.     در مورد بخش‌های دیگر چطور؟ در رسانه ملی از وقتی که آقای قزوه آمده است، ما کمی امیدوار شده‌ایم؛ اینکه آن دفتر موسیقی و سرود را به دفتر شعر و موسیقی تبدیل کردند و قرار است یکسری اتفاقات مثبت شکل بگیرد که امیدوارم بیشتر هم بشود ولی این ظرفیت بی‌کران شعر را که می‌تواند هزاران شکل از آن برنامه تولید کند، نه رسانه ملی توانسته خوب از آن استفاده کند و نه نظام فرهنگی ما که نسبت به آن غفلت کرده و نه حتی نظام آموزشی ما آن رسالتی را که در مدارس و دانشگاه‌ها بر عهده داشته است، نتوانسته درست انجام بدهد.     عملکرد سازمان‌ها و دستگاه‌هایی که قرار بود به کمک شعر بیایند، به نوعی سنگ جلوی پای شعر که ایرانی‌ترین هنر این سرزمین است، شده و به شکلی مانع سیالیت و روانی آن هستند. به نظرتان برای حل این مشکلات چه باید کرد؟ برخی از این بخش‌ها و دستگاه‌ها به جای تسهیل‌گری مشغول دخالت کردن هستند و این دخالت‌ها بیش از آنکه کمک‌کننده باشد، مانع است. به نظر من جا دارد برگردیم به این نقطه اشتراک و وحدت‌آفرین (شعر). همانطور که دین اسلام در کشور ما وحدت‌آفرین است، همانطور که پرچم مقدس ایران وحدت‌آفرین است، شعر هم در بین هنر‌ها بیشترین عامل وحدت‌آفرینی می‌تواند باشد، چون همه به زبان فارسی حرف می‌زنند و شاخصه برتر زبان فارسی، شعر است. مفاهیمی که در شعر مطرح می‌شود، مفاهیم مشترکی بین دل‌های همه ایرانیان است، فارغ از مذهب و گرایش‌های دیگر. این است که عرض می‌کنم باید به کیمیای شعر بازگردیم؛ شعری که می‌تواند بسیاری از درد‌ها و آلام و ناهنجاری‌هایی را که امروز با آن‌ها دست به گریبان هستیم، مداوا کند. باید نگاه درست و درمان و هم‌اندازه‌ای برای شعر تعریف شود و آن‌ها بتوانند با دعوت از صاحبنظران و خود اهالی ادبیات و استادان و شعرای این حوزه یک سیاست‌های کلان، درازمدت و فراگیری را طراحی کنند تا بتواند این جزایر پراکنده در سطح کشور را متحد بکند تا در سیاستگذاری فرهنگ عمومی و حوزه‌های آموزشی، رسانه‌ها و مطبوعات ما بتوانند تأثیرگذار باشند. اگر موفق به چنین کاری بشویم، شعر می‌تواند بسیاری از این نگرانی‌هایی را که نظام فرهنگی ما در ارتباط با تربیت و ترویج خوبی‌ها و نکوهش زشتی‌ها دارد، به شکلی غیرمستقیم حل کند و می‌تواند در جامعه به شکلی پررنگ‌تر و قوی‌تر نقش‌آفرینی لازم را انجام دهد.