تجانس فرهنگی- اجتماعی زندگی 5 میلیون افغان در ایران

علیرضا شریفی یزدی
افغانستاني به ايران در تابستان گذشته با قدرت‌گرفتن طالبان شروع شد و رفته‌رفته از تعداد ورودي‌ها کاسته شده است نه اينکه افزايش يافته. برخي رسانه‌ها رقم هشت‌ميليون و 10ميليون را براي تعداد مهاجران به کار برده‌اند که بدون شک اشتباه است. رقم واقعي چيزي حدود چهار تا پنج ميليون نفر است. اين رقمي است که سفير ايران در افغانستان بيان کرده و نيز ديگر مسئولان. سقوط ارزش پول ملي نيز عملا بخش بزرگي از افراد که در ايران کار  و ارز را خارج مي‌کردند حضور در کشور برايشان صرفه اقتصادي ندارد. افزايش هزينه‌ها و هچنين تقليل ارزش ريال به يک سوم ارزهاي ديگر افغان‌ها را از ايران خارج کرده است. بنابراين افرادي که بيش از دو، سه دهه در ايران حضور داشتند اکنون عزم خروج از ايران را دارند.  هجوم سنگين افغانستاني‌ها در سه، چهار دهه اخير به کشور و عدم سازماندهي به‌هنگام چند اتفاق را رقم زده است. فشارهاي اقتصادي بر کشور اولين ثمره حضور افغانستاني هاست، هنگامي که جمعيت کثيري در داخل کشور نگه داشته مي‌شوند طبيعتا براي حضور آنها هزينه‌هاي سنگيني در حوزه‌هاي پرداخت يارانه مانند سوخت،آب و انواع انرژي مانند برق پرداخت مي‌شود. در واقع جمعيت دو، سه ميليوني افراد مهاجر مانند شهروندان‌عادي در حال استفاده از يارانه‌هاي مختلف هستند که اين موضوع از نظر اقتصادي فشار قابل‌توجهي به اقتصاد ملي وارد مي‌کند.  برخي شغل‌ها در کشور مدت‌ها بلاتصدي بود و افغان‌ها آمدند و با هزينه کمتر و کار بيشتر آنها را پر کردند، زيرا ايراني‌ها تمايلي براي اتخاذ آن مشاغل نداشتند. کارفرمايان نيز با اشتغال افغان‌ها حق‌بيمه نمي‌پرداختند، دست مزد کمتري به کارگر مي‌دادند و کار بيشتري درخواست مي‌کردند. تعداد زيادي افغان در مناطق مختلف کشور مشکلات و آسيب‌هاي‌اجتماعي زيادي ايجاد کرده بودند و به همراه خود انواع موادمخدر و اعتياد را وارد کردند. بخش اعظم آنها از طريق مبادي‌قانوني به کشور وارد و خارج نمي‌شدند اين مشکل براي ما تبعات امنيتي ايجاد کرده است. همچنين بايد از اين فرصت استفاده کرد و شغل‌هايي را که افغانستاني‌ها بصورت آموزش نديده به سراغ آنها رفته و کارايي پايين و ضرر و زيان اقتصادي در پي داشتند را تخصصي و کارگرهاي حرفه‌اي را در فني حرفه اي تربيت کرد.  اين موضوع به کاهش نرخ‌بيکاري در بين گروه‌هايي از جامعه مانند قشر کارگر و فرودست نقش دارد، اين افراد با بيکاري شديد مواجه هستند و درآمد آنها ناچيز است. امروز با رفتن افغانستاني‌ها مي‌توان حرکت جديد و درست اقتصادي داشت. از نظر امنيتي نيز عدم‌وجود خيل عظيمي از افغان‌ها براي ما معضلات‌امنيتي را حل مي‌کند. همچنين مساله آسيب‌هاي‌اجتماعي حاشيه‌اي اجتماعي مانند اعتياد و توزيع مواد‌مخدر که برخي از افغان‌ها بشدت در آن فعال بودند نيز با خروج آنها از کشور به ميزان زيادي حل مي‌شود.  بحث ازدواج‌ها و فرزندآوري‌هاي غيرقانوني که دردسرهاي بسياري را براي جامعه ايجاد کرد. در اين ميان مساله‌اي که مسئولان بايد از آن درس بگيرند آن است که مرزها نبايد کاملا به سوي مهاجران خارجي باز باشد. در غيراين صورت مانند تجربه ورود مهاجران افغان‌ سال‌ها از مديريت مساله ناتوان خواهيم بود. نبايد به اين شکل باشد که هر مهاجر قانوني يا غيرقانوني هر زمان اراده کند از مرز عبور کنند و هر زمان دوست داشتند بروند. اين مساله مشکلات‌اجتماعي، امنيتي، اقتصادي و فرهنگي براي کشور ايجاد مي‌کند. البته تمام مشکلات عنوان‌شده را نمي‌توان ناشي از حضور تمام افغان‌ها در ايران کرد، زيرا افغانستاني‌هايي که بصورت قانوني وارد کشور مي‌شوند زيرنظر وزارت کشور هستند و با مجوز فعاليت مي‌کند طبيعتا به اقتصاد کشور کمک مي‌کنند. در داخل ايران نيز بايد کار فرهنگي صورت بگيرد تا ايرانيان بخشي از حرفه‌هايي که مهاجران افغاني برعهده داشتند و بلاتصدي باقي‌مانده برعهده بگيرند. در واقع مردم ياد بگيرند که کار کردن عيب نيست و اين حرفه ها را پر کنند. اين کار کمک به اقتصاد ملي و بيکاران ايراني است.  زماني که نبود تجانس فرهنگي، قوميتي و مذهبي شکل مي‌گيرد خود آغازگر يک نقطه بحران است. بنابراين اگر بناست پذيراي گروهي از هر کشوري باشيم بايد بشکلي آنها را سازمان دهي و پخش کنيم که نقاط خاصي را اشغال نکنند، زيرا پراکندن آنها براي ما دردسر ساز خواهد بود. به عنوان مثال امروز در برخي از شهرهاي استان‌هاي سيستان و بلوچستان، کرمان و خراسان شاهد تجمع گروه‌هاي بزرگي از اين افراد هستيم. اين افراد پشتوانه اقتصادي دارند و طبيعتا يک کلوني را تشکيل مي‌دهند و وجود اين کلوني ها در کشور به مصلحت نيست. اين موضوع به صورت مستقيم بر انسجام اجتماعي اثرگذار است، زيرا خروج افرادي که با پيکره يک جامعه و فرهنگ عدم تجانس دارند به تجانس و انسجام جامعه کمک مي‌کند.  توسعه‌اجتماعي ايجاد مي‌شود
توسعه اجتماعي به آن معناست که بتوانيم سيستم‌هاي يک جامعه مدرن را مطابق با فرهنگ و نيازهاي کشور بشکلي در بلندمدت در جامعه شکل دهيم که جامعه هر روز شاهد شکوفايي بيشتر درون زاي خود باشد. بنابراين هنگامي که گروهي از افرادي که قرابت فرهنگي و فکري زيادي با اکثريت جامعه ندارند و سبک زندگي آنها متفاوت است از پيکره جدا شوند اين مساله به گسترش توسعه اجتماعي کمک زيادي مي‌کند. ضمن آنکه نبايد آلوده به مسائلي مانند نژاد پرستي و بيگانه ستيزي باشيم بايد به اين نکته توجه کرد که مسائل دروني از نظر اجتماعي راه حل دروني دارند. رفتن گروه کثيري از مهاجران طبيعتا نقاط خالي زيادي را در بخش‌هاي مختلف ايجاد مي‌کند. از جمله آنها شبکه توزيع مواد مخدر و روان گردان در کشور  است. توسعه اجتماعي دقيقا به اين نکته توجه دارد که کسي بار ديگر نتواند اين خلا نامناسب را پر کند و سريع تر بتوان با اقدامات فرهنگي اين شکاف ها را بست. اولين راه‌حل آگاهي بخشي به افراد جامعه است. از آنجايي که اين مهاجران بيشتر در نقاط حاشيه‌ شهرها، روستاها و مناطق خاص زندگي مي‌کردند گروهي از متخصصان بايد به افراد متاثر از آنها در اين مناطق رجوع کرده و به آنها آگاهي‌رساني کنند. توسعه اقتصادي مقدمه توسعه اجتماعي است و بيکاري جز پيامدهاي اقتصادي پيامدهاي شديد اجتماعي دارد که مانع توسعه اجتماعي است. سر و سامان دادن به افرادي که با اين گروه مرتبط بوده و باقي مانده‌اند نيز اهميت فراواني دارد. به‌عنوان مثال برخي پدران افغانستاني زنان و فرزندان بدون ‌شناسنامه و حق تحصيل خود را رها کرده‌اند، بايد به وضعيت آنها سر و سامان داد تا اين خلاهاي اقتصادي توسعه اجتماعي را دچار خدشه نکند.
*جامعهشناس