جنگ روايت‌ها جنگ بي‌پايان

اين روزها طرفداران وضع موجود دچار مخمصه عجيبي شده‌اند، آنان به صورت تناقض‌آميزي از يك سو به پيشواز جنگ روايت‌ها مي‌روند و همزمان ناراحت و گله‌مند هستند كه چرا 17 هزار دروغ عليه آنان فقط در ۲۵ روز منتشر شده است. در بيانيه‌اي كه درباره حوادث اخير دادند، نوشتند كه «جنگ روايت‌ها و جهاد تبيين، ماهيت اصلي اين حادثه است... بايد روايت‌هاي درست و كلان روايت‌ها شكل گيرد... در جنگ روايت‌ها اثربخشي و خروجي مهم است. بايد روايت غلبه پيدا كند. يعني دختران سرزمين ما، همان روايتي را از زن مسلمان ايراني و حجاب و عفاف داشته باشند كه انقلاب اسلامي و جبهه حق دارد... بايد گفتمان و روايت مردم امروز ايران و جوانان هم به ‌شدت ديندارند، هم دنياي بي‌دين غرب را به چالش كشيده‌اند، غلبه پيدا كند بر روايت دشمن كه جوانان و مردم ايران امروز را بي‌دين معرفي مي‌كند... بايد روايتِ مقاومت بي‌نظير زنان ايراني در مقابل هجمه‌هاي همه‌جانبه دشمن به حيا و عفاف او و تهاجم زن پيشرفته عفيف ايراني به تصوير آرماني غرب از زن مطلوبش و عصبانيت غرب از اين تهاجم، به گفتمان رايج بدل شود. (بيانيه جمعي از فعالان جبهه فرهنگي انقلاب)»
ماجرا اين است كه اين رويكرد، اعتباري براي حقيقت و واقعيت قائل نيست و همه‌ چيز را به روايت تقليل مي‌دهد. معناي متن بالا روشن است. بايد روايت را غالب كرد، فارغ از اينكه حقيقت چه باشد. به‌طور قطع و يقين، حقيقت و واقعيت نيز آن اندازه عريان و آشكار نيستند كه به راحتي به دست آيند، ولي آنچنان جعلي و ذهني هم نيستند كه بتوان آن را به «روايت» تقليل داد. مشكل آقايان نواصولگرا اين است كه در مقاطعي از گذشته بر رسانه انحصاري سوار بودند و با روايت دلخواه خود سعي مي‌كردند كه واقعيت را باژگونه معرفي كنند، ‌گرچه در همان زمان نيز موفقيت كاملي نداشتند و تنها از طريق حذف رسانه‌هاي مستقل به اين هدف خود مي‌رسيدند، هر چند اين پيروزي نيز محدود بود، زيرا روايت‌هاي آنان به‌طور معمول در نقطه مقابل واقعيت بود و كمتر كسي آن را باور مي‌كرد. در ادامه، اين وضعيت انحصاري از مقطعي كم‌كم رقابتي شد. در وضعيت رقابتي ديگر امكان غلبه رويكرد «روايت» بر «حقيقت» ممكن نيست، زيرا در برابر «روايت» حاكم، روايت‌هاي ديگر نيز عرض اندام مي‌كنند و همين براي عدم موفقيت روايت رسمي كافي بود. براي نواصولگرايان وضعيت بدتر از اين نيز بود، زيرا ماجرا در سطح رقابتي باقي نماند، بلكه وضعيت رسانه در عمل معكوس شد و حالت شبه‌انحصاري و معكوس به وجود آمد و آنان از اين رقابت خارج شدند. به همين دليل روايت‌هاي رسانه‌هاي رقيب نيز تا حدي جعلي و دروغين يا يكسويه شدند و نواصولگرايان تازه متوجه وضعيت نابساماني شدند كه زماني براي مردم ايران و اصلاح‌طلبان ايجاد مي‌كردند و البته لبخند هم مي‌زدند. به علت گسترش سياست جنگ روايت‌ها و عادت به آن و فاصله گرفتن رسانه رسمي از كشف حقيقت و اسير توليد روايت شدن، اعتبار اين رسانه زائل شد و امكان موفقيت و پيروزي در جنگ روايت‌ها حتي در شرايط رقابتي نيز براي رسانه رسمي از ميان رفت. اين وضعيت مثل اين است كه وارد جنگ نظامي شويم، ولي افرادمان بدون تفنگ و فشنگ به جنگ دشمن بروند. دشمني كه توپخانه و هواپيما و تجهيزات كامل دارد. نتيجه از پيش روشن است. حال چه بايد كرد؟
سياست رسانه‌اي ايران براي مقابله با اين وضعيت فقط و فقط يك راه دارد. نفي و فراموشي «جنگ روايت‌ها» و تن دادن به «كشف حقيقت». اين بازي اصلي رسانه‌اي است كه موجب حذف رسانه‌هاي فرامرزي و انتقال مرجعيت رسانه‌اي به داخل كشور مي‌شود. «كشف حقيقت» را نبايد به روايت حاكم تقليل داد. كشف حقيقت سازوكار حرفه‌اي مشخصي دارد. استقلال رسانه و استقلال حرفه روزنامه‌نگاري، به ويژه با اين اصل كه حقيقت فقط از دل نقض و رد روايت‌هاي متعارض آن به دست مي‌آيد. هر حقيقتي بايد قابليت دفاع در برابر روايت‌هاي ضد خود را داشته باشد، اين تنها راه پيش روي رسانه رسمي است. در غير اين صورت هر روز بيش از گذشته، در اين جنگ روايت‌ها كه جنگي كثيف و بي‌پايان است، تلفات خواهيد داد.