«گوش دادن»  رابطه مردم و مسئولان را ترمیم خواهد کرد

  رویداد‌های اخیر مربوط به اعتراضات اگرچه به یک معنا تلخ و گزنده‌اند، اما فرصتی را فراهم می‌کنند که چالش‌های درونی و شکل مدیریت جامعه و نوع نگاه به مسائل و حل آن‌ها دیده شوند. گفت‌وگوی ما با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی، دکترای فلسفه و عضو هیئت علمی گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه می‌کوشد نگاهی روانشناختی و تحلیلی به این رویداد داشته باشد.      در جریان اغتشاشات خیابانی شاهد حضور نوجوان‌هایی بودیم که به یک معنا کنش ساختارشکن و تندی داشتند. آیا می‌توان این پدیده را به عنوان نسل دهه هشتادی‌ها صورت‌بندی کرد؟ پیش از آن که مستقیماً به این سؤال بپردازم به یکی دو مقدمه اشاره می‌کنم. اولین موضوع این است که در بررسی پدیده اعتراضات باید به این نکته توجه کرد که این پدیده عوامل متعددی دارد و در استناد به علت‌ها نباید فقط به عوامل بیرونی توجه نشان داد بلکه اگر می‌خواهیم به تصویر واقع‌بینانه‌تری از آنچه که روی داده برسیم عوامل درونی زایش چنین رویداد‌هایی را باید مورد توجه قرار دهیم.  در رواشناسی اجتماعی «نظریه‌های اِسناد» وجود دارد. اِسناد بیرونی، پیدا کردن علت پدیده‌های مختلف اجتماعی است. در نظریه‌های اِسناد اگر ناکامی‌ای برای فردی روی می‌دهد ـ مثلاً فرض کنید در کنکور رتبه خوبی نمی‌آورد ـ وقتی بررسی می‌کنیم اگر فقط به عوامل بیرونی این ناکامی توجه کنیم در واقع مسئله را به درستی ندیده‌ایم. مثلاً فرد می‌گوید نظام آموزشی چنین بود، یا معلمان خوبی نداشتم، یا سؤالات سخت بود، یا آب و هوای روز آزمون جالب نبود، یا بدشانسی آوردم. البته که ممکن است از یک منظر برخی از این عوامل بیرونی تأثیرگذار و دست‌اندرکار باشند، اما وقتی ما صرفاً روی عوامل بیرونی غیر قابل کنترل دست بگذاریم تغییری در رفتار این دانش‌آموز ایجاد نمی‌شود.    در واقع تغییر رفتار زمانی روی می‌دهد که ما مسئولیت خود را در برابر رویداد‌ها بپذیریم؟ ببینید، اتفاقاتی در جامعه ما افتاده و این اتفاقات نامطلوب است. اینکه عوامل بیرونی در این زمینه دست‌اندرکار هستند ـ دشمن و رسانه‌های آن‌ها به دنبال ایجاد آشوب‌اند ـ شکی نیست، تأثیر عوامل بیرونی، یقینی است، اما اگر ما در تحلیل این رویداد فقط و فقط به عوامل بیرونی اکتفا کنیم یعنی فقط عوامل غیرقابل کنترل را به رسمیت بشناسیم در این صورت رشدی در کار نخواهد بود.    شما وقتی به رویداد‌هایی مثل همین اعتراضات اخیر نگاه می‌کنید در آن بخش عوامل درونی چه نکاتی را قابل رصد می‌دانید؟ مسلماً عوامل اقتصادی، تورم و افت شاخص‌هایی که در این یکی دو سال کیفیت زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده اثرگذار بوده‌اند. به عنوان نمونه دولت انتظار زیادی را از خود در بین مردم ایجاد کرده بود. طبیعی است وقتی انتظار بالا برود و از آن سو به این انتظارات پاسخی درخور داده نمی‌شود شدت ناکامی با درجه بالاتری احساس خواهد شد. در این یکی دو سال اخیر مردم این برداشت و احساس را داشتند که، چون دولت یک‌دست و قوا همسو شده چالش‌ها در جامعه کم‌رنگ‌تر خواهد شد.    مثال می‌زنید؟ این که قیمت‌ها کنترل خواهد شد. قول‌هایی داده بودند، اما در یک سال گذشته آن خواسته‌ها تأمین نشده است. خب ما نمی‌توانیم این عوامل درونی را نادیده بگیریم. طبق آمار‌هایی که اخیراً دیدم ۱۳ میلیون دختر و پسر در سن ازدواج ۳۵ – ۱۸ سال قرار دارند. ما آیا می‌توانیم به این عامل بی‌توجه باشیم؟   وقتی به این ۱۳ میلیون نفر نگاه می‌کنید چه شرح و تفصیلی در ذهن‌تان بیدار می‌شود؟ انگیزه و نیاز به تأمین جنسی، هویت‌یابی، نیاز به آینده، نیاز به اشتغال. خب وقتی ما فلان جوان را در کشور ترغیب می‌کنیم یا فضا را برای او آماده می‌کنیم که مدرک ارشد یا دکترای خود را بگیرد آیا می‌توانیم نسبت به زمینه اشتغال پایدار او بی‌توجه باشیم؟ ما این واقعیت را بپذیریم که امروز دسترسی به اشتغال پایدار و مسکن برای اکثر جوان‌ها به یک امر دست‌نیافتنی تبدیل شده است. این‌ها عوامل اجتماعی قابل کنترل در بحران‌هاست و ما اگر این عوامل را در نظر نگیریم اولاً نمی‌توانیم تحلیل درستی در این باره داشته باشیم و در ثانی به شدت مشکلات می‌افزاییم.    نکته دوم که می‌خواستید بگویید چه بود؟ اکثریت کسانی که به کف خیابان‌ها آمدند، مطابق با مشاهدات و آمار‌هایی که ارائه شد قریب به ۷۰ یا ۸۰ درصد جمعیت زیر ۲۵ سال و به یک معنا دهه هشتادی‌ها بودند. این هم نکته مهمی است که در تحلیل‌ها باید به آن توجه نشان دهیم. این جمعیت معترض، جوان‌ها و نوجوان‌هایی بودند که در دهه ۸۰ به دنیا آمده‌اند؛ و خصوصیت بارز این جوان‌ها چیست؟ این‌ها نسلی هستند که در متن فضای مجازی متولد شده‌اند. در نسل پیش حضور اینترنت در زندگی مردم به این پررنگی و گستردگی نبود، اما این نسل در بستری رشد کرده‌اند که جسارت و انرژی بالایی دارند و ماجراجو هستند.    به عنوان یک روانشناس وقتی روی شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی تأکید می‌کنید بیشتر به چه ویژگی‌هایی اشاره دارید؟ امروز در فضای مجازی مرز خیال و واقعیت کم‌رنگ شده است و نسل دهه هشتادی به واسطه اینکه ارتباط بسیار نزدیکی با این دنیای جدید و بازی‌های آن دارد، به ویژه بازی‌هایی که به راحتی خشونت را ترویج می‌کند الگوسازی‌هایی را انجام می‌دهند که برگرفته از مختصات قهرمان این نوع بازی‌هاست.    یک مثال جزیی می‌توانید بزنید؟ در این بازی‌ها قهرمان بازی خیلی راحت دوباره زنده می‌شود یا حالتی از روئین‌تنی در قهرمان به وجود می‌آید که او در آن شرایط دیگر آسیب‌پذیر نیست. خب وقتی مرز خیال و واقعیت گم می‌شود کسی که در این فضا غرق شده به جرئت و جسارتی می‌رسد که ریشه آن در همین رویداد‌های دنیای مجازی است.    در واقع شما می‌گویید ما اگر می‌خواهیم این رویداد‌ها را تحلیل کنیم نگاه کنیم ببینیم در ذهن آن نوجوان چه می‌گذرد.  همین طور است.    اگر بخواهیم رویکرد درستی در این باره داشته باشیم چه کنیم؟ ما دو راه در پیش داریم. می‌توانیم بگوییم این‌ها عوامل دشمن هستند و به تحریک رسانه‌های بیگانه به خیابان‌ها بیرون آمده بودند. البته اگر ما به این تحلیل برسیم تأسف بیشتری برای ما دارد؛ و رویکرد دیگر؟ رویکرد دوم این است که ما از خودمان بپرسیم چرا نمی‌توانیم این‌ها را جذب کنیم؟ آن‌ها با چه شعار‌هایی و چه زمینه‌هایی توانستند جوان‌های ما را جذب کنند. اما اگر در سطح الگو‌های رفتاری بخواهیم تحلیل کنیم به نتیجه نمی‌رسد.    چرا؟ ما در هرم هویت یک بخش داریم. بخش روئین و قله هرم، الگو‌های رفتاری است. بخش میانی، ارزش‌ها و نگرش‌هاست و قاعده، باور‌ها و اعتقادات. حال ما اگر در بخش الگو‌های رفتاری بخواهیم با جوان‌ها مواجه شویم موفق نمی‌شویم.    چرا؟ چون ما را در سطح معلول‌ها نگه می‌دارد در صورتی که عامل تعیین‌کننده، معلول‌ها نیستند بلکه در لایه زیرین علت‌ها هستند که آن موضوعات را پدید می‌آورند و تا زمانی که علت‌ها سر جای خود هستند درافتادن با معلول‌ها دردی را دوا نمی‌کند. مثل این است که شما در ساختمانی ساکن هستید که سیستم آبرسانی آن نشتی دارد و شما مدام می‌خواهید با قرار دادن سطل‌ها زیر محل‌های نشتی و خالی کردن مداوم آن‌ها مسئله را حل کنید. طبیعی است که این شکل از حل مسئله درافتادن با معلول‌هاست و جواب نخواهد داد مگر اینکه به علت‌های زیرین و بنیادی که همان توجه به خرابی‌های سیستم آبرسانی است توجه نشان دهید.    در واقع شما می‌گویید متوقف شدن در الگو‌های رفتاری مثل این است که ما بخواهیم آن سطل‌ها را پر و خالی کنیم.  بله، اگر می‌خواهیم از این مرحله بالاتر بیاییم و کار اساسی و درست را انجام دهیم باید به علت و پدیدآورنده الگو‌های رفتاری که همان ارزش‌ها و نگرش‌ها و حتی باور‌های افراد است توجه نشان دهیم و ببینیم آنجا چه تغییرات و کاستی‌هایی شکل گرفته که خود را در الگو‌های رفتاری نشان می‌دهد. در آن صورت است که می‌توانیم ببینیم چطور آن رسانه بیگانه می‌تواند جوان‌های ما را جذب کند. این بحث مهمی است که اگر به آن بی‌اعتنایی کنیم و صرفاً به مواجهه‌های کوتاه مدت و محصور شدن در الگو‌های رفتاری اکتفا کنیم کار را بر ما سخت‌تر خواهد کرد.    ممکن است البته در کوتاه‌مدت جواب بگیریم.  اما آتش زیر خاکستر است و دومرتبه آن انرژی فعال و شعله‌ور خواهد شد و به شکل زبانه‌های نفرت و خشونت خود را نشان خواهد داد. نکته دیگری که در این باره می‌توان گفت نگاه به این رویداد از دریچه پدیده‌ای به نام «وندالیسم» یا اعتراضات و شورش‌های اجتماعی است که امیرالمؤمنین (ع) دو جا در نهج‌البلاغه تحت عنوان «غوغا» از آن یاد می‌کنند. خُب وندالیسم یعنی چه؟ یعنی افرادی که دور هم جمع می‌شوند و دست به تخریب می‌زنند.  شاید یک مقدار از این افراد شرور باشند و حتی سلاح و امکانات را از دشمن گرفته یا از مرز وارد کرده باشند و به اصطلاح شغل‌شان همین باشد، اما بسیاری از افرادی که در متن این وندالیسم حضور دارند حرفه آن‌ها این نیست. البته که با آن دسته اقلیت که تخریب به مثابه حرفه و محل درآمد و نفوذ آن‌ها است باید برخورد شود، اما با آن فردی که در متن این آشوب و تخریب قرار دارد در عین حال شغل او آشوب نیست مواجهه دیگری لازم است.    چرا اصلاً او در این فضا قرار می‌گیرد؟ به خاطر اینکه احساس نمی‌کند که می‌تواند اعتراضات خود را به زبانی نرم بیان کند، این فرد حس نمی‌کند دیدگاه او در میان تصمیم‌گیران خریداری دارد. مثل این است که فردی می‌خواهد اعتراض کند، اما جلوی زبان و دهان او را گرفته‌اند و اجازه اعتراض داده نمی‌شود، اما اعتراض او که با این روش از بین نمی‌رود بلکه تبدیل به خشم می‌شود و می‌بینید که او دارد در و دیوار را خراب می‌کند.  شما در همین رویداد اخیر می‌بینید جوان ۱۸ ـ ۱۷ ساله یا حتی نوجوان ۱۵ ساله حاضر شده است به ماشین همشهری و همسایه خودش حمله کند یا بانک تخریب کند. ما اگر نگاه کنیم می‌بینیم پیش‌تر این خشم متراکم در ذهن و بدن این جوان بوده است.    ما هم به این خشم بی‌اعتنا بوده‌ایم.  بله در صورتی که می‌توانستیم به این خشم و ناراحتی توجه کنیم و امکانی پدید آوریم که این ناراحتی و خشم امکان ظهور داشته باشد.    مثلاً چطور؟ ما از ظرفیت گفت‌وگوی آزاد به خوبی استفاده نمی‌کنیم و عملاً ارتباط با همدیگر نداریم. من چند وقت پیش به نقل از دادستان محترم کشور می‌خواندم که نحوه عملکرد برخی از سازمان‌ها مثل این است که جلوی دهان مردم را می‌گیرند و آن‌ها را آزرده خاطر می‌کنند. خب این یک واقعیت است و ما نمی‌توانیم این را نادیده بگیریم که امروز بسیاری از سازمان‌ها و ادارات با سوءمدیریت و اختلال در ارائه خدمت، زمینه آزار و اذیت مردم و تولید خشم را فراهم می‌کنند. طبیعی است در این فضای خشم و نارضایتی، وقتی زمینه‌ای مساعد به وجود می‌آید امکان شعله‌ور شدن این خشم دور از ذهن نخواهد بود.    به نظرم ما دست‌کم تخیل‌مان را در این جزئی‌نگری‌ها فعال نمی‌کنیم که ببینیم موقعیت این میلیون‌ها فرد در این اوضاع چگونه است.  ببینید آن جوان دهه هشتادی در حالی زندگی می‌کند که پدر و مادر او مدام در خانه از شرایطی که پیش آمده شکوه و ناله می‌کنند و نق می‌زنند. یعنی آن جوان شاهد نارضایتی و نق زدن‌های پدر و مادر است، خب شاید آن پدر و مادر به خاطر مصالحی نتوانند در خیابان حضور پیدا کنند، اما آن جوان نارضایتی‌ها را با خودش به خیابان می‌آورد.    در چنین شرایطی چه باید کرد؟ اولاً هر چقدر می‌توانیم به لایه‌های عمیق‌تر مسئله و عوامل داخلی و قابل کنترل توجه نشان دهیم و صرفاً در الگو‌های رفتاری توقف نکنیم بلکه مسائل را عمیق‌تر ببینیم و در ثانی اصلاحات و جراحی‌های جدی در ساختار‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌مان به وجود بیاوریم.    این اصلاحات ناظر به چه اولویتی باید باشد؟ در جهت تأمین نیاز‌های مردم. به هر حال یکی از مهم‌ترین کارکرد‌های حاکمیت این است که به نیاز مردم توجه نشان دهد.    چه ظرفیت‌هایی در این زمینه داریم؟ شما نگاه کنید ما چقدر از ظرفیت‌های مساجد خود در جهت ارتباط و تعامل افراد و گره‌گشایی از مشکلات استفاده می‌کنیم؟ لازم هم نیست که مثلاً امام جماعت متکلم وحده در این زمینه باشد. همین که هر شب یک نفر بیاید و حرف خود را بزند و تخلیه شود کافی است. حالا اگر مساجد ما بتوانند مسئولان را دعوت کنند و آن‌ها تنگنا‌ها و راهکار‌ها را با مردم در میان بگذارند مردم حس نمی‌کنند که وسط این چالش‌ها تنها مانده‌اند.  من در رویداد اخیر شاهد بودم برخی از مسئولان ما اظهارات خام و گاه نسنجیده‌ای بیان می‌کردند که آن خانواده داغدار و بسیاری را عذاب می‌داد. شبیه به اینکه ما بگوییم مگر چه شده است؟     به عنوان یک متخصص روانشناسی اسلامی مواجهه لفظی مسئولان ما با چالش‌های این‌چنینی چگونه باید باشد؟ ما در مباحث روانشناسی بحث ویژه‌ای داریم با عنوان مواجهه یا مقابله با بحران. نوع مداخله ما با فردی که بیماری حاد و شدیدی دارد یا اقدام به خودکشی کرده با کسی که با پای خود نزد یک مشاور رفته بسیار متفاوت است و به همدلی بیشتری نیاز دارد. طبیعی است وقتی در جریان همین اتفاقات خانواده‌ای داغ می‌بیند نباید انتظار داشته باشیم که آن داغ‌دیده‌ها کاملاً منطقی رفتار کنند. خودمان را جای آن‌ها بگذاریم که آیا آن اتفاق برای فرزند ما می‌افتاد آرام می‌نشستیم بنابراین بهتر است به جای اینکه اصرار داشته باشیم اتفاقی نیفتاده عذرخواهی کنیم. تردیدی نیست که عذرخواهی نه تنها به افول اقتدار نمی‌انجامد بلکه محبوبیت و اعتماد می‌آورد و فرصتی برای ترمیم رابطه شما با جامعه را فراهم می‌کند، اما اگر عذرخواهی نکنید و از آن طرف قیافه حق به جانب هم بگیرید در آن صورت بحران را عمیق‌تر کرده‌اید.    شاید برخی گمان می‌کنند عذرخواهی ظن تعمدی بودن یک رویداد را تقویت می‌کند؟ اتفاقاً برعکس است. شما وقتی در فروشگاه چرخ خرید را می‌رانید و این چرخ به پای فرد جلویی می‌خورد عذر می‌خواهید. این یعنی چه؟ یعنی تعمدی در کار نبوده و طرف مقابل هم می‌پذیرد و جلوی خشم و پرخاشگری او را می‌گیرد، بنابراین عذرخواهی به این معناست که عمدی در کار نبوده است.    یک مثال کلان‌تر می‌زنید؟ ببینید در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی سردار حاجی‌پور در تلویزیون ظاهر شد و رسماً عذرخواهی کرد و مسئولیت این حادثه را به عهده گرفت و دیدیم که مردم با این نوع واکنش به یک رویداد همدلی بیشتری انجام دادند، اما در رویداد اخیر ما این موضوع را به این شکل ندیدیم. اینکه چند نفر از مسئولان برکنار شوند این به معنای نادیده گرفتن خدمات یک دستگاه نیست. مسلماً نیروی انتظامی جایگاه بسیار بالایی دارد، اما توجه کنید امنیت جانی و مالی باید در کنار امنیت روانی باشد.    نگاه‌تان به اعتماد عمومی چیست؟ چون گاهی حس می‌کنیم از این زاویه هم بسیار آسیب‌پذیر شده‌ایم.  اعتماد مردم به نهاد‌ها و اظهارات مسئولان و در شکل کلی آن اعتماد عمومی یکی از ارکان چهارگانه سرمایه اجتماعی است بنابراین نباید کاری کنیم که این اعتماد عمومی خدشه‌دار شود، چون اگر اعتماد اجتماعی ما از دست برود حتی صادقانه‌ترین اظهارنظر‌های مسئولان هم شنیده نخواهد شد.    مهارت گوش دادن به دیگری در ما ضعیف است و تولید بحران می‌کند. چرا ما نمی‌توانیم به دیگری گوش بدهیم؟ خود را حق به جانب می‌دانیم. تصور ما این است که دیگران اشتباه می‌کنند نه ما، بنابراین گوشی برای شنیدن نداریم. توجه کنید که امیرالمؤمنین به سخنان خوارج گوش می‌دادند ما که غیر معصوم هستیم تکلیف‌مان روشن است.  روشن است اگر می‌خواهیم به دیگری گوش بدهیم، اول باید اصل خطاپذیری خودمان را پذیرفته باشیم. خداوند در قرآن، یکی از فضایل پیامبر (ص) را گوش دادن حضرت به سخنان منافقان می‌داند، آنجا که می‌فرماید اگر پیامبر به سخن شما گوش می‌دهد برای شما خیر است و توجه کنید پیامبر گل سرسبد هستی است، اما سخن مردم را نادیده نمی‌گیرد بنابراین ما نیز باید این زمینه قلبی و روانی را در خود ایجاد کنیم و به حرف‌های مردم گوش دهیم.    حال اگر از منظر گوش دادن به این ناآرامی‌ها نگاه کنیم چه نکاتی قابل ذکر خواهد بود؟ بزرگ‌ترین محصول گوش دادن، توان همدلی است. اگر کسی به درستی و بدون شتاب و پیش‌داوری به دیگری گوش دهد فضای همدلی را بین خود و آن دیگری پدید خواهد آورد. بنابراین اگر مسئولان ما می‌خواهند در مواجهه با بحران به درستی عمل کنند یکی از مهم‌ترین تکنیک‌هایی که باید آموزش ببینند و در خود تقویت کنند گوش دادن همدلانه است. گوش دادن رابطه مسئولان و مردم را ترمیم خواهد کرد و از آن طرف عوامل دشمن را ناکام خواهد گذاشت، چون بچه‌هایی که به خیابان‌ها می‌آیند بچه‌های این کشور و حتی فرزندان مسئولان هستند. ما باید این تفکیک حیاتی را انجام دهیم که بسیاری از این جوان‌ها و نوجوان‌ها از دشمن و عامل دشمن نیستند. البته یک تعدادی بین این افراد وجود دارد که اسلحه سرد و گرم دارند و برای خلق آشوب آموزش دیده‌اند؛ حساب این افراد جداست و نیرو‌های امنیتی باید با آن‌ها برخورد کنند، اما برخورد یکسان با همه عوامل دخیل در این اعتراضات در نهایت به «ترومای روانی» منجر می‌شود که به سادگی قابل دفع نیست.    ما به چه نوع مواجه‌های نیاز داریم؟ برخورد کارشناسانه و حتی مهربانانه، ما نیاز داریم شدت برخورد فیزیکی به حداقل برسد.    بیانی از امام علی (ع) وجود دارد که فرزندان شما مخلوقان زمانی غیر از زمان شما هستند و به نوعی اشاره می‌کنند که نباید قواعد نسل خود را بر نسل بعد از خود دیکته کنید. تفسیر و برداشت شما از این بیان چیست؟ بله، ابن‌ابی‌الحدید، شارح نهج البلاغه این جمله را به نقل از امام علی (ع) می‌آورد که: لا تَقْسِروا اَوْلادَکُمْ عَلى آدابِکُم، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکُم. این یعنی با فشار نخواهید که فرزندان خود را به آداب و رسوم خود دربیاورید. چرا؟ چون آن‌ها در زمانی خلق شده‌اند که دست کم ۲۰ سال با زمان شما فرق دارند. آداب هم که می‌گوید منظور همان الگو‌های رفتاری است. می‌خواهد بگوید با فشار نمی‌توانید الگو‌های رفتاری خود را به نسل بعد از خود تحمیل کنید.