ننگ تطهیر داعش را به جان خریدید!

شاید در مخیله هیچ ایرانی شرافتمند و وطن دوستی خطور نمی‌کرد که روزی یک جریان سیاسی که سال‌ها مناصب مهم کشور را در اختیار داشته و همچنان در لایه‌های میانی مدیریت کشور می‌توان رد پای آن را دید، به چنان حضیض ذلتی برسد که برای اهداف سیاسی و جناحی خود به منافع ملی پشت کند و در مواضع خود ننگ تطهیر داعش را به جان بخرد!
این موضوع، اما شوربختانه اتفاق افتاده و برخی فعالان سیاسی به اصطلاح اصلاح‌طلب در ماجرای مرگ مهسا امینی و فاجعه هولناک و تروریستی شاهچراغ چنان موضع گرفتند که تنها می‌توان در آن سوی مرز‌ها سراغ گرفت.
به یاد بیاورید روزی را که کشور در شوک درگذشت مهسا امینی بود و البته در همان ساعات ابتدایی اعلام خبر رسمی این واقعه جانسوز، همه دستگاه‌های مسئول در دولت، مجلس، قوه قضائیه و نهاد‌های انتظامی و امنیتی بر پیگیری دقیق ماجرا تا حصول نتیجه تأکید کردند و به ملت ایران اطمینان دادند، هرگز اجازه نخواهند داد حقی ضایع شود. در چنین شرایطی یکی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب که سابقه وزارت در دولت اصلاحات را دارد و اکنون نماینده مجلس است، بدون هیچ مستندی مأموران انتظامی را متهم کرد که مهسا امینی را کشته‌اند! این درحالی بود که مشاهدات بالینی در بیمارستان نشان می‌داد که هیچ نشانه‌ای از آثار ضرب و جرح روی متوفی وجود نداشته است. به موازات این اعلام نظر، اما پزشکی قانونی به عنوان تنها مرجع قانونی همچنان سرگرم آزمایشات خود درباره علت درگذشت مهسا امینی بود که به دلیل پیچیدگی‌های خاص و روند آزمایشات، اعلام نتیجه قطعی مرگ، مستلزم زمان بیشتری بود. اما اصلاح‌طلبان از همان روز‌های نخست این حادثه با اتخاذ مواضع مبهم، دوپهلو، و گاهی صریح، ضمن خدشه به روند بررسی قانونی این حادثه، زمینه خشونت، آشوب و اعتراضات خیابانی را که تاکنون به شهادت ده‌ها نفر از حافظان امنیت و همچنین تحمیل خسارات مادی و معنوی به اموال عمومی و مردم منجر شده است، فراهم آوردند! و همواره با موج‌سواری روی احساسات مردم و نارضایتی‌های اقتصادی آن‌ها که ریشه در مدیریت ناکارآمد هشت سال گذشته دولت برآمده از اصلاحات داشت، بر دامنه اغتشاشات افزودند.
این جماعت مدعی در تمام ۴۰ روز پس از مرگ این هموطن نه تنها حاضر به نفی خشونت و آشوب‌های خیابانی در کشور نشدند که پشت برخی تعابیر مانند «اعتراض مدنی»، «آزادی» و مواردی از این قبیل کوشیدند، گذشته خود را از هرگونه ناکارآمدی و بحران مدیریتی پاک کنند و در عین حال همسو با رسانه‌های ضد انقلاب که اکنون و با بیانیه دو دستگاه اطلاعاتی و امنیتی، طراحی و اجرای اغتشاش را با کد‌های فراوان کاملاً از پیش تعیین شده عنوان کرده بودند، حرکت کردند.


فاجعه تروریستی شاهچراغ در شیراز که اتفاق افتاد و در همان ساعات اولیه این اقدام تروریستی داعش در بیانیه‌ای رسمی مسئولیت آن را برعهده گرفت، فعالان سیاسی این جریان، اما برخلاف درگذشت مهسا امینی، در نخستین موضع‌گیری خود به تشکیک در عامل یا عاملان این اقدام تروریستی پرداختند و بازهم با عینک جناحی و ضد ملی آگاهانه یا نا آگاهانه قدم در مسیری نهادند که خروجی آن‌ها تطهیر گروهک تروریستی داعش و متهم کردن نظام به این جنایت بود! نگاهی که از همان روز اول حادثه از سوی تروریست‌های رسانه‌ای وابسته به امریکا، انگلیس، آل‌سعود و رژیم صهیونیستی به شکل گسترده‌ای پمپاژ شد.
دبیرکل یکی از احزاب اصلاح‌طلب در واکنش به این اقدام تروریستی، اگرچه خشونت و ترور در همه وجوه آن را محکوم کرد، اما تأکید کرد: «علی القاعده تا روشن نشدن این جنایت نمی‌توان در مورد انگیزه، دلایل، عامل یا عاملان این ترور قضاوتی کرد!»
یکی دیگر از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب هم که سابقه نمایندگی را در کارنامه خود دارد، در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی، علیه نظام جمهوری اسلامی چنان افراط کرد که مدعی شد فرزندان شهدا از نظام برائت می‌جویند!
اکنون که غبار‌ها فرو نشسته و سره از ناسره قابل تشخیص است، این مواضع ضد امنیت ملی و ضد اسلامی از کدام آبشخور سرچشمه می‌گیرد؟ راز این همه کینه‌توزی‌ها و جاده‌صاف‌کنی برای آشوب و فتنه در چیست؟ آن‌ها در پیشگاه امامی که خود را مدافع و پیرو او می‌دانند، چه پاسخی دارند؟ چه شده که به وقت محکوم کردن فتنه و آشوب و خشونت، خاموش و ساکت‌اند و به وقت مقابله با ضد انقلاب، فتنه گران و متعرضان به نوامیس مردم، نسخه نفی خشونت می‌پیچند؟ و اقدام آن‌ها را با «اعتراض» توجیه می‌کنند؟