انتقام شخصی در نمایش خانگی!

«ملکه گدایان»، «نهنگ آبی»، «حرفه‌ای»، «قورباغه»، «می‌خواهم زنده بمانم»، «یاغی»، «خون سرد»، «آقازاده»، «زخم کاری»، «میدان سرخ»، «سیاوش» و...
دقت کرده‌اید چه میزان قتل، خشونت، خونریزی و حتی دست‌اندازی به اموال عمومی در سریال‌های نمایش خانگی و فیلم‌های سینمایی عادی شده است؟ از صحنه تلخ قتل وحشیانه قسمت اول سریال آقازاده گرفته تا سرقت اموال عمومی تابلو‌های شهرداری و راهور توسط قهرمان داستان سریال یاغی خوراک اصلی سریال‌های نمایش خانگی است، حتی دیدن تصاویر ساده پوستر‌های نمایشی این سریال‌ها نیز کد خشونت و خونریزی و جدال می‌دهد. گشت و گذار معمولی در فضای مجازی همزمان با پخش این سریال‌ها حکایت از این دارد که عمدتاً افراد درباره شیوه قتل و خونریزی و انتقام‌گیری صحبت می‌کنند. در این سریال‌ها خشونت و رفتار‌های خشونت‌آمیز بسیار پررنگ است و آدم‌ها به شکل‌های عجیب و غریب و به وفور کشته می‌شوند. افزون بر این در سریالی همچون یاغی قهرمان داستان به راحتی اموال عمومی را به سرقت می‌برد. این سریال‌ها بعضاً به صورت خانوادگی قابل مشاهده نیست، به خصوص اگر در جمع خانواده نوجوانی حضور داشته باشد، نمایش چنین صحنه‌هایی دور از اصول تربیتی خواهد بود. مصداق بارز این تأثیرگذاری در پخش نمایش سریال یاغی تا جایی بود که طبق گفته رئیس فدراسیون کشتی ایران این سریال موجب افزایش داوطلبان کشتی در سراسر کشور شد. سؤال این است که آیا کسی به میزان عادی‌سازی این حجم از خشونت و پرخاشگری و انتقام‌های شخصی در میان مردم توجه می‌کند؟! کافی است چند قسمت از این سریال‌ها را ببینید تا به این نتیجه برسید، گویی سازندگان این سریال‌ها حتی ثانیه‌ای به تأثیر نمایش صحنه‌های خشونت و پرخاش فکر نکرده‌اند؛ معرفی قهرمانانی که فاقد عقلانیت هستند و به صرف هیجانات دست به اقدامات خشونت‌آمیز می‌زنند.
رامین مالکی، رئیس اندیشکده مطالعات جرم‌شناختی و سیاستگذاری جنایی به ارائه تحلیل حقوقی در این باره پرداخته است. وی معتقد است: با دیدن فیلم و سریال‌هایی که اخیراً پخش می‌شوند، چه ایرانی و چه خارجی، به ویژه در سریال‌های ایرانی که به دنبال گسترش شبکه‌های نمایش خانگی (VOD) به شدت رونق پیدا کرده است، رگه‌هایی از رفتار‌هایی دیده می‌شود که از نظر جرم‌شناختی، می‌توانند هشداردهنده اتفاقات ناگواری باشند، فارغ از اینکه معتقد باشیم فیلم‌ها، نتیجه آن چیز‌هایی هستند که در جامعه وجود دارند یا فیلم‌ها را سازنده و جهت‌دهنده فرهنگ جامعه بدانیم، نگارنده معتقد است رابطه بین جامعه و فیلم، یک جاده دوطرفه است که به اثرگذاری هر کدام از دیگری منجر می‌شود. ادامه مطلب را بخوانید. آنومی
وقتی جامعه دستخوش تغییرات سریع و عمده‌ای می‌شود، همبستگی از‌هم‌گسیخته و مردم دیگر نمی‌توانند خواسته‌های خود را در بستر یک نظم اجتماعی کارآمد دنبال کنند. در این حالت، هنجار‌ها تضعیف شده، کنترل‌های رسمی و غیررسمی از کار می‌افتد و زندگی غیرقابل پیش‌بینی می‌شود که منجر به کاهش احساس امنیت، افزایش استرس و اضطراب و افزایش فشار در جامعه می‌شود.


وقتی شیرازه نظم اجتماعی متلاشی شود و افراد به حال خود واگذار شوند، قواعد اجتماعی نیز برای افراد الزام‌آور نیستند و دیگر پیروی از قواعد و مقررات اجتماعی، مطلوبیتی برای افراد جامعه ندارد. در چنین شرایطی است که میزان خشونت نیز افزایش پیدا می‌کند و منجر به افزایش روند جرم در جامعه می‌شود. خشونت
خشم به صورت ممدوح و مذموم در انسان پدیدار می‌شود. فرد به طور طبیعی وقتی در برابر یک تعرض بی‌دلیل قرار بگیرد، خشمی که در وجود وی شکل می‌گیرد برای دفاع از خود و خشم ممدوح است، در مقابل، وقتی بی‌دلیل حالت عصبانیت در کسی ایجاد شود، خشم مذموم است و انجام مداوم و تکراری خشم مذموم، تبدیل به پرخاشگری می‌شود و پرخاشگری وقتی منجر به ضرب و شتم شود، خشونت نامیده می‌شود.
خشونت می‌تواند علل مختلفی داشته باشد؛ علل زیستی اعم از شناختی و رفتاری که در قالب زیستی فردی باشد مانند صفراوی بودن وی، به خاطر تیپ بدنی یا ناشی از اختلالات عصبی. علل زیستی روان‌شناختی نیز ناشی از عواملی، چون ناکامی- به طور مثال حالتی را تصور کنید که در حال دانلود یک محتوایی هستید که بعد از ساعت‌ها انتظار، موفقیت‌آمیز نباشد- باشد یا به قول فروید، ناشی از این باشد که غریزه خودویرانگری مرگ به سمت دیگران متمایل شود.
گاهی خشونت ناشی از شخصیت ضداجتماعی است که فرد داراست که یا رفتار خشن را از خانواده، هم‌سالان، رسانه‌ها یا در اثر تقلید یا در اثر یک معاشرت ترجیحی در گروه‌هایی که در آن رفت و آمد دارد، یاد می‌گیرد یا ناشی از شرایط آنومی است که در جامعه ایجاد می‌شود (زیرا همه پیش‌بینی‌ها درست از آب درنیامده است) یا ناشی از فشاری است که در اثر گسست بین آرزو‌های تبلیغ‌شده در جامعه و ابزار‌های رسیدن به آن اهداف و آرزو‌ها وجود دارد، به گونه‌ای که ابزار‌های قانونی موجود، فرد را به اهداف مطلوبی که جامعه در راستای تبلیغ آنهاست، نمی‌رساند. الگوی فیلم‌ها
با بررسی فیلم‌هایی که در چندسال اخیر تولید و پخش شده‌اند، متوجه این ماجرا هستیم که بازتولید خشونت در آن‌ها به صورت خاصی افزایش پیدا کرده است، هر چند تولیدکنندگان معتقدند این فیلم‌ها، بازتابی از وضعیت موجود در جامعه است. فارغ از اینکه این نظر به چه میزان می‌تواند صحیح باشد، به نظر می‌رسد هم این فیلم‌ها به گسترش خشونت در جامعه منجر می‌شود هم بازتابی بزرگنمایی شده از برخی اتفاقات جامعه هستند، ولی این رابطه رفت و برگشتی قطعاً در عمل به افزایش میزان خشونت در جامعه منجر می‌شود.
تولیدات نمایشی چه به صورت سینمایی و چه سریال، به خصوص به خاطر جذابیتی که دارند، اثرات ویژه‌ای روی افراد به ویژه ناخودآگاه آن‌ها دارد و از سوی دیگر، همچون کلاس درسی، نسبت به آموزش آنچه نمایش می‌دهند، اقدام می‌کند. حال آنچه نمایش داده می‌شود، ولو با یک قصد فرهنگی و درست، قطعاً به آموزش رفتار‌هایی که نمایش داده می‌شود، منجر خواهد شد. تولیداتی همچون عصبانی نیستم، لانتوری، مغز‌های کوچک زنگ زده، قورباغه، یاغی، خون سرد و... به شدت میزان خشونت بالایی را نشان می‌دهند و در اکثر فیلم‌ها و سریال‌ها، شاهد این هستیم که افراد غالباً در حال پرخاش نسبت به یکدیگر هستند. در مقابل نیز فضای این فیلم‌ها به گونه‌ای است که گویی جامعه بدون پلیس و قوه قضائیه است و هر کسی هر کاری بخواهد، می‌تواند انجام بدهد.
متناسب با آنچه در سه بخش قبلی گفته شد، وقتی مردم در شرایط آنومی و گسست اجتماعی زندگی می‌کنند، به خصوص در شرایط اقتصادی موجود که بهبود خاصی را در عمل مشاهده نکرده‌اند، از سوی دیگر، در مواجهه با اتفاقاتی که خود قربانی آن بوده یا از نزدیک دیده‌اند، مانند سرقت گوشی و زورگیری که در عمل نیز کشف جرم یا رسیدگی به آن‌ها نیز موفقیت‌آمیز نبوده یا دست‌کم در مردم چنین حسی نسبت به آن وجود ندارد، از سوی دیگر، وقتی قوه قضائیه با اطاله دادرسی روبه‌رو است، خشونت ناشی از شرایط اجتماعی با ناکامی ابزار‌های رسمی در رسیدگی به مشکلات و دادرسی از حق آنها، این پیام را به مردم می‌دهند که خود باید به فکر ستاندن حق خود باشند، با اثرگذاری‌ای که فیلم‌ها از نمایش خشونت و نحوه گرفتن حق در این فیلم‌ها نمایش داده می‌شود، یک نتیجه بیشتر ندارد؛ انتقام خصوصی. در واقع جمع همه شرایط، فرد عصبانی سرخورده جامعه ما را به این نتیجه می‌رساند که باید خودش، حقش را بازگیرد و در انجام این کار نیز به خاطر خشونت فروخورده‌ای که دارد، قطعاً نحوه عمل وی، مبتنی بر خشونت خواهد بود، یعنی خودش به فکر انتقام خواهد بود و این انتقام‌گیری نیز کاملاً خشن خواهد بود. این، همه آن چیزی است که امروز در جامعه می‌بینیم، در قالب جرائم مختلفی که ارتکاب یافته می‌شود و بعد این هم شاهد شکل و مد‌های جدیدی از آن‌ها خواهیم بود.

همچنین محمد مهاجری، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری در یادداشت اختصاصی که در اختیار «جوان» قرار داده، تحلیلی حقوقی از نقش رسانه‌ها در ترویج خشونت و افزایش وقوع جرم ارائه کرده است که در ادامه می‌خوانید.
در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات یکی از مهم‌ترین ابزار‌هایی که ایفاکننده نقشی کلیدی و بنیادین در زیست اجتماعی شهروندان است، «رسانه» است. رسانه همچون تیغی دوسویه است که همزمان می‌تواند ترویج‌دهنده ارزش‌های فردی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی باشد یا ترویج‌دهنده کاستی‌ها و رذائل و ضدارزش‌هایی باشد که نسل جوان از آن اثرپذیری داشته باشند و در نهایت مدیریت فکر و روح و روان خویش را به این رسانه بسپارند. آزادی رسانه‌ها و آزادی بیان در محصولات سینمایی یکی از اصول حقوق بشری است که امروزه در عموم کشور‌ها در جهت پایبندی به این حقوق و آزادی‌ها، رسانه‌های دولتی و خصوصی همزمان به تولید محتوا پیرامون موضوعات اجتماعی اقدام می‌کنند. آزادی رسانه‌ها از لحاظ حقوقی یک آزادی مطلق نیست و قطعاً محدودیت‌هایی بر این آزادی حاکم است. اصل منع ترویج خشونت یا دیدگاه‌های خشونت‌آمیز یکی از محدودیت‌های مهم و اساسی نسبت به آزادی رسانه است. به این ترتیب رسانه‌ها از یک سو، توانایی تشدید احساس ناامنی، ترویج بزهکاری و تشویق افراد مستعد ارتکاب را دارند و از سوی دیگر با ایفای نقش اطلاع‌رسانی مسئولانه و ترویج الگو‌های زندگی سالم می‌توانند در کاهش وقوع جرم و تأمین احساس امنیت مؤثر باشند. در حوزه جرم‌شناسی و از منظر جرم‌شناسان رسانه‌ها می‌توانند کارکرد اطلاع‌رسانی و هشدار، قانون‌شناسی و کیفرشناسی، کنترل اجتماعی و همچنین پیشگیری از وقوع جرم را در محصولات تولیدی داشته باشند و جامعه را به سمت آگاهی بیشتر از قوانین و عواقب سوء ارتکاب جرم سوق دهند و از سوی دیگر می‌توانند در ایجاد امواج جرم، عادی‌سازی هنجارشکنی، بسط خشونت و ناامنی و انتقال شگرد‌های ارتکاب جرم و جنایت عمل کنند. اینکه فضای رسانه‌ای حاکم چه سمت و سوقی از این جهت داشته باشد، بیش از هر چیز به نظارت‌های دستگاه‌های صادرکننده مجوز بازمی‌گردد. هنگامی که در یک فیلمنامه شیوه‌های ارتکاب جرم به صورت خشونت‌آمیز وجود دارد و از سوی دیگر حس فقدان عدالت و قانون را به مخاطب به خصوص نسل جوان القا می‌کند، طبعاً نتیجه چنین محصولاتی که در ایران بیشتر در سینمای خانگی و محصولات سینمایی ملاحظه می‌شود، افزایش وقوع جرم و مجازات یا القای احساس یأس خواهد شد. هر چقدر گستردگی مخاطب یک اثر سینمای خانگی یا یک فیلم سینمایی بیشتر باشد، اثرات آن از لحاظ جرم‌شناسی بیشتر و بیشتر خواهد شد. جرم‌شناسان امروزه به این نتیجه رسیده‌اند که اثرگذاری رسانه‌ها بر ارتکاب جرائم و افزایش وقوع جرم امری انکارناپذیر است و بسیاری از اشخاص که مستعد ارتکاب جرم هستند با دیدن آثار نوشتاری، دیداری و چندرسانه‌ای ممکن است قصد قطعی ارتکاب جرم را در ذهن خویش بگیرند و بی‌شک این تیغ دوسویه می‌تواند برای هر دوی این اهداف استفاده شود. در سینمای خانگی جمهوری اسلامی ایران اخیراً بحث‌هایی در خصوص نهاد صادرکننده مجوز آن نیز وجود داشته است و ساترا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای محتوایی صدور مجوز تولیدات حرفه‌ای نهاد‌هایی هستند که باید در این خصوص پاسخگو باشند و تعادل میان آزادی رسانه و ترویج خشونت را از سوی آن‌ها برقرار سازند. سریال‌هایی همچون یاغی، قورباغه، حرفه‌ای و مانند این‌ها سریال‌هایی هستند که به نظر می‌رسد اثرگذاری قابل تأملی در خصوص ترویج خشونت داشته‌اند یا دست‌کم محتوایی مرتبط با موضوعات مربوط به جرم‌شناسی دارند. لازم است سریال‌های نمایش خانگی یا سریال‌های صداوسیما و فیلم‌های سینمایی از اندیشه‌های مربوط به جرم‌شناسی استفاده و با استفاده از دیدگاه‌های جرم‌شناسان ایرانی و بین‌المللی آثاری را تولید کنند که منجر به کاهش وقوع جرم، پیشگیری از جرم و قانون‌گرایی و قانون‌شناسی شود. در حقیقت از ابزار رسانه باید به صورت قابل توجهی به نفع ارزش‌های اخلاقی و انسانی جامعه بهره گرفت تا اگر آسیب‌هایی در یک جامعه وجود دارد در اثر تولید یک محتوای نمایشی این آسیب‌ها یا این ناکارآمدی‌ها تشدید نشود و منجر به ایجاد امواج ارتکاب جرم در سطوح فرادستی یا فرودستی جامعه نگردد.