روزنامه ایران
1401/08/18
قتل به سبک داعش
گروه سیاسی/ دوستان شهید سیدروح الله عجمیان، شهید بسیجی که در پنجشنبه سیاه کرج با حمله آشوبگران مسلح به صورت ناجوانمردانه و فجیع به شهادت رسیده بود، روایتی از جزئیات شهادت وی ارائه کردند که نشاندهنده اوج مظلومیت این شهید و نیز اوج شقاوت و سنگدلی آشوبگرانی است که با هر چه در دست داشتند، از سنگ، چوب، مشت و لگد و چاقو به این شهید غریب حمله کرده و در نهایت هنگام انتقال او به بیمارستان، آنقدر اختلال ایجاد کردند که در آمبولانس به شهادت رسید.
آجرلو، دوست این شهید با حضور در برنامه تلویزیونی جهانآرا در شبکه افق، با اشاره به ویژگیها و نحوه زندگی این شهید اظهار کرد: آقاسید روح الله، در هیأت، باشگاه و بسیج فعال بوده و آدم آرام، شجاع، دلیر و غیرتمندی بود، دوست داشت دیده نشود، برای همین در فضای مجازی حضور نداشت، زیرا برای خدا و دل خودش کار میکرد که در آخر نیز خدا مزد زحمات او را داد.
پدرش غیورمندانه ایستاد و اشک نریخت
وی، خانواده این شهید را ولایی و بصیر توصیف کرد و افزود: پس از شهادت آقا روح الله، یک قطره اشک از پدر ایشان ندیدیم، غیور و غیرتمند ایستاد و به دوستان و همرزمان شهید گفت برای من شما مثل روحالله هستید و لازم به گریه نیست.
آجرلو اضافه کرد: مادر شهید نیز گفت من سه پسر دارم که اولین فرزندم شهید شد و اگر لازم باشد، دو فرزند دیگرم را نیز در راه انقلاب و نظام فدا میکنم.
دوست شهید عجمیان، با بیان اینکه این شهید یک کارگر ساده بود و روز شهادت، از محل کارش که گچکاری بود آمده بود، اظهار کرد: استادکارش میگفت یکی از دغدغههای آقا سیدروحالله این بود که بتواند پول جمع کند تا کاری برای پدر و مادرش انجام دهد.
خانواده وی مستأجر هستند
وی با بیان اینکه پدر این شهید از رزمندگان دفاع مقدس بود که امروز در شغل رانندگی تاکسی مشغول است، گفت: خانواده شهید در محله کمبرخوردار کمالشهر کرج و در یک خانه اجارهای ساده زندگی میکنند.
آجرلو با بیان اینکه شهید عجمیان، پیش از گچکاری در موتورسازی کار میکرد، ادامه داد: کار کردن برای او عار نبود و دنبال روزی حلال میگشت، مدتی برای کارگری به بندرعباس رفته بود. گویا در محل کار درباره حضرت آقا صحبت میکنند که به ایشان برمیخورد و پاسخ میدهد و همین باعث میشود از محل کار خود اخراج شود.
شهید را غریب گیر آوردند
دوست شهید عجمیان تصریح کرد که صبح روزی که شهید شد درحال کارگری بود که با او تماس گرفته و گفته شد که اغتشاشگران خیابان را بستهاند و باید راه را برای مردم باز کرد تا به کارهای خودشان برسند که ایشان هم کار را رها کرد و به آن منطقه آمد. آجرلو با بیان اینکه اغتشاشگران راه را بسته بودند و شهید و دوستانش آمده بودند راه را باز کنند تا مردم به کار و زندگی خود برسند، اضافه کرد: متأسفانه در این میان اتفاق بسیار تلخی افتاد، به این ترتیب که روحالله را غریب گیر آوردند.
وی با بیان اینکه به شهید حمله کردند چون صرفاً لباس بسیجی تنش بود، ادامه داد: برای تأمین امنیت مردم رفته بود، این شهید که دشمن نبود یا از خارج که نیامده بود، یک بسیجی ساده و بچه همان محل بود که صرفاً رفته بود تا راه را باز کند.
دوست شهید، با اشاره به اینکه متأسفانه در این حین اغتشاشگران و اراذل و اوباش آقاسید روحالله را دور زدند، گفت: آنچه ما در هیأتها درباره اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) شنیدیم، همه را روی این سید انجام دادند، به این صورت که آقاسید روحالله را دوره کردند و با هر چه دستشان بود به او زدند و برخی هم با لگد به پهلو و سر او زدند.
از شدت ضربات راه را گم کرد
آجرلو اضافه کرد: همرزمان شهید میگفتند بار اول که دورهاش کردند، بچهها آمدند تا نجاتش بدهند، شهید هم توانست بلند شود، اما آنقدر به دست و پا و سر او زده بودند که نتوانست درست تشخیص دهد که به کدام سمت رود و به جای اینکه به سمت خودی بیاید، به سمت دشمن رفت.
وی با بیان اینکه دلیل اصلی شهادت شهید، چاقویی بود که آن نامرد در تن این شهید زد، اظهار کرد: لاتهای قدیم دستکم اینقدر معرفت داشتند که با اسیر خود به مدارا رفتار کنند، اما این داعشی مسلکان، با بغض تمام این شهید عزیز ما را زدند، به حدی که در همان آمبولانسی که آمده بود، به شهادت رسید.
راه را برای آمبولانس باز نمیکردند
یکی دیگر از دوستان شهید نیز در تماسی تلفنی با برنامه جهانآرا با بیان اینکه روز واقعه، ایشان را در آن منطقه دیدم که روی زمین افتاده و دو تا آقا بالای سر ایشان ایستادند، اظهار کرد: از موتور پیاده شدم و با وجود اینکه صورت او پر از خون بود، شناختمش، اما هر چه او را صدا کردم، جواب نداد. وی درباره جزئیات ضربات وارده به شهید گفت: پیشانی ایشان سنگ خورده بود، به شکم او هم چاقو زده بودند که عمق چاقو زیاد بود.
دوست شهید با بیان اینکه یکی از مشکلات در این هنگام، بازکردن راه آمبولانس بود تا شهید را به بیمارستان برسانند، اضافه کرد: اغتشاشگران فضای جامعه را بهم زده بودند، برای همین مأمور آمبولانس بارها تقاضا میکرد قدری فاصله بگیرید تا من بتوانم به شهید کمک کنم و کارهای اولیه را انجام دهم، اما متأسفانه خونریزی داخلی شدید بود و آمبولانس پر از خون شده بود.
دوست شهید با بیان اینکه آقاسیدروحالله خیلی بیتابی میکرد و توان حرکت نداشت، گفت: از بس فشار وارد شده بود، نفسش بالا نمیآمد، برای همین به او اکسیژن وصل کردند، اما از بیتابی و درد قفسه سینه و خونریزی داخلی حالت مناسبی نداشت، ضمن اینکه خونریزی هم غیرقابل کنترل بود.
وی با بیان اینکه ضربه چاقو به شهید خیلی شدید بود و باعث شده بود اعضای بدنش خارج شود، اظهار کرد: راه آمبولانس به سختی باز میشد چون متأسفانه راه را بسته بودند، سه بار جلوی آمبولانس گرفته شد و نمیگذاشتند راننده حرکت کند، در آمبولانس را باز میکردند تا به داخل آن نگاه کنند که در نهایت شهید در آمبولانس توانش را از دست داد و به شهادت رسید.
بــــرش
روایت روحانی جانباز از پنجشنبه سیاه کرج:
یک شیرزن مرا نجات داد
حجتالاسلام یاسر اسماعیلی که در پنجشنبه سیاه کرج صرفاً به دلیل روحانی بودن مورد حمله اغتشاشگران و اراذل و اوباش قرار گرفت، جزئیاتی از وحشیگریهای اعمال شده نسبت به خودش ارائه کرد. وی با بیان اینکه در کنار امام جماعت مسجد و مدیریت قانون قرآنی، به کمک دوستان به نیازمندان و ایتام هم کمک میکنیم، اظهار کرد: آن روز در کرج کاری نداشتم و صرفاً برای گرفتن گوشت و سایر اقلامی که برای نیازمندان و بچه یتیمان تهیه شده بود، حرکت کردم تا آن را به نیازمندان برسانیم.
حجتالاسلام اسماعیلی با اشاره به اینکه به رغم برداشتن عبا و عمامه، در ترافیک جاده نظرآباد از سوی اراذل و اوباش شناسایی شد، افزود: در ترافیک خودروها حرکت نمیکردند و چند نفری هم گفتند که حاج آقا خطرناک است، اما دیدم که جمعیتی 80-70 نفره دارند نزدیک میشوند، دو نفر به ماشین لگد زدند و بعد از چهار طرف به خودرو آجر و سنگ زده و شیشهها را شکستند. وی با بیان اینکه بعد از شکستن شیشهها به من حمله کردند، ادامه داد: من با دستم دفاع میکردم تا سنگ و چاقو به سرم نخورد، اما درها را باز کردند و با چاقو و پنجه بوکس زدند، یک نفر هم روی صندلی عقب نشست و گلوی مرا گرفت تا خفه کند، اما وقتی مقاومت کردم 12-10 چاقو به سر و کتفم زدند. حجتالاسلام اسماعیلی با بیان اینکه بعد از کشیدن من به بیرون از خودرو، قصد داشتند من و ماشین را آتش بزنند، اظهارکرد: دو نفر مانع شدند که آتش بزنند، حتی چرخها را با چاقو پاره کردند که نتوانم ماشین را حرکت بدهم، در کنار خیابان که رها شده بودم، یک شیرزن که حجاب کاملی هم نداشت، بالای سر من ایستاد و از من دفاع کرد که من نگران بودم او را نکشند.
سایر اخبار این روزنامه
امریکا اپوزیسیون ایران را مسلح میکند
دفاع اصولی از دخل و خرج دولت
ایران قوی؛ آرمان بزرگ ما
استمرار حضور چهرههای سیاسی در دانشگاهها
بازگشت بورس به کانال 4/1 میلیون واحد
مرگ ۱۵هزار اروپایی از گرما درتابستان2022
قتل به سبک داعش
صدور 1024 کیفرخواست برای اغتشاشگران
ایجاد 750 هزار شغل در 210 روز
اقتصاد دستوری به سبک دولت روحانی
رکوردشکنی فارس در تولید خرما
شهر هزار رنگ
زخمه های عاشقی