شهر هزار رنگ

مریم طالشی
گزارش‌نویس




پایمان را که از خانه بیرون می‌گذاریم فقط به این فکر می‌کنیم که هرچه زودتر به مقصد مورد نظرمان برسیم. نگاه کردن به اطراف و لذت بردن از مناظر تقریباً امری بعید است مگر اینکه نم بارانی بزند یا برفی ببارد که در آن صورت باز هم شرایط جوی تأثیرگذار است نه مناظر شهری.
گرچه در سال‌های اخیر تلاش شده شهرها به لحاظ بصری شکل و شمایلی جذاب پیدا کنند، اما این زیباسازی‌ها معمولاً محدود به مناطقی خاص و عموماً گردشگری یا منحصر به ایامی از سال مثل عید می‌شود و در مجموع شاید آنقدرها که باید و شاید روی کلیت ماجرا تأثیر نداشته باشد.
سؤال این است که آیا شهر مکانی است برای زندگی کردن یا جایی که می‌توان در آن زندگی را سپری کرد و از آن لذت برد؟ چرا شهرهای موفق دنیا مکانی جذاب برای سایر گردشگران هستند ولی در برخی شهرهای کشور ما مردم حتی تمایلی برای قدم زدن در وقت‌های خالی خود در فضای شهری ندارند؟ چرا سیاست‌های شهرسازی ما صرفاً روی کاغذ، برنامه‌های بی‌نقصی است ولی هنگام عملیاتی شدن با شکست و تحمیل هزینه‌های گزاف مواجه می‌شوند؟ اصلاً خود شما، چقدر دوست دارید از شهر به‌ عنوان فضایی برای گذراندن وقت‌تان استفاده کنید؟
علی صمدی، دکترای شهرسازی در پاسخ به این سؤالات با این مقدمه شروع می‌کند: «مفهوم شهرسازی از گذشته‌های بسیار دور بر اساس علاقه ذاتی بشر به یکجانشینی به مرور زمان برحسب تجربه به وجود آمد، اما رشته شهرسازی به مفهوم دانش در محافل آکادمیک برعکس سایر علوم مثل پزشکی و علوم پایه را می‌توان رشته‌ای نوپا و جوان دانست که سابقه‌ای فراتر از صد سال در دنیا و همین‌طور 50 سال در ایران ندارد. بنابراین وجود کم‌ و‌ کاستی‌ها و گاه آزمون و خطا در این رشته طبیعی به نظر می‌رسد.
اولین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی این رشته در سال 1354 وارد محافل علمی ایران شدند و اکنون بعد از گذشت سال‌ها با وجود فارغ‌التحصیلان دانشگاهی فراوان در این رشته، همچنان شاهد وجود مشکلات عدیده‌ای در سطح شهر‌های خود هستیم؛ شهرهایی که بی‌شک روی شهروندان خود تأثیرات فراوانی دارند و شاید بتوان علت رفتارهای گاه پرخاشگرانه شهروندان را در تأثیر و تأثر شهری که در آن زندگی می‌کنند، جست.»
شاید شما هم تأیید کنید که در حال حاضر مهندسان و معماران قابلی در کشور مشغول به کار هستند و شاهدش هم ساختمان‌هایی است که شاید نظیرشان در هیچ کجای اروپا دیده نشود، اما آیا همین کافی است؟
صمدی در این باره چنین می‌گوید: «نگرش صرفاً مهندسی و فنی به شهر بر اساس تجارب علمی و عملی که در سراسر جهان کسب شده، دهه هاست که منسوخ شده؛ زیرا شهرها عملاً محل اجتماع و تمرکز تمامی نگاه‌ها و تفکرات شهروندان خود هستند. بنابراین استفاده از علوم و تخصص‌های مختلف مانند اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق، عمران، معماری، هنر و... امروز لازم و ضروری است. شخصی که ادعای دوستی و عشق به مردم و شهرهای خود را دارد ولی اندک شناختی از این مردم و شهرها ندارد بدون شک علاقه‌اش هم پایه درستی ندارد. قسمتی از مشکلات و نواقص شهری کشور ما ریشه در بی‌توجهی به فرهنگ ملی و بومی ایران است.
کارشناسان فرنگ رفته دست خالی برگشته هر آنچه را در کشورهای غربی مشاهده می‌کنند بدون در نظر گرفتن هویت و فرهنگ ایرانی به سیستم شهرسازی کشور تزریق می‌کنند از جمله مثال‌هایی که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد، ساخت‌وسازهای گسترده و عظیم مقیاس مال‌ها، طراحی و معماری برخی مساجد، فضاهای شهری، معماری ابنیه و خانه‌ها بدون توجه به مفاهیم فرهنگی و حفظ حریم شخصی است. همچنین علاقه و انگیزه مدیران شهری به انجام پروژه‌های بزرگ مقیاس و کلان نیز یکی از مشکلات شهرسازی کشور ماست. هر کجا که مدیران و برنامه‌ریزان شهری نگاه کمی داشته‌اند، کم آورده‌اند و هرجا نگاهی کیفی داشته‌اند شاهد نتیجه اثربخشی بوده‌ایم.»
این متخصص شهرسازی ادامه می‌دهد: «طرح‌ها و برنامه‌های شهری دارای برنامه‌ها و طرح‌های پشتیبان دیگری هستند و تا زمانی که آن طرح‌ها تکمیل و عملیاتی نشود طرح‌های شهری مذکور نیز نمی‌تواند به سر منزل مقصود برسد. نقص و فقدان ‌طرح‌های کالبدی ملی منطقه‌ای کارا و اثربخش، فقدان طرح آمایش سرزمینی کارا، نبود نظریه مبنایی و گاه نظرات متناقض با هم در سیستم برنامه‌ریزی منطقه‌ای و بی‌توجهی به این طرح‌ها را که خود پایه و اساس طرح‌های شهری است، می‌توان از عوامل اصلی مشکلات نظام شهرسازی کشور دانست. نظام برنامه‌ریزی منطقه‌ای در کشور ما عملاً دارای نگاهی بخشی به طرح‌هاست و بخش اقتصادی کانون توجهات برنامه‌ریزی است. بنابراین نبود ثبات اقتصادی و وابستگی به درآمدهای نفتی، می‌تواند تهدیدی برای بخش اقتصادی و به تبع آن برنامه‌ریزی منطقه به‌ عنوان اساس کلیت برنامه‌ریزی شهری باشد.
 سیاست مشارکت شهری که به ‌عنوان پارادایم جدید مدیریت شهری از آن یاد می‌شود، سیاستی است که نمود آن در ایران به اقداماتی نظیر تأسیس شوراهای اسلامی شهر و روستا در دهه 70 باز می‌گردد ولی اکنون بعد از سال‌ها فعالیت این شوراها می‌شود گفت متأسفانه در برخی موارد، تخلفات شهری که اثرات تخریبی گسترده در مباحث زیست محیطی دارد از همین جا ریشه گرفته و گاه به جای مشارکت دادن آحاد مختلف مردم یک شهر، صرفاً تبدیل به محلی برای سوداگری زمین و مسکن شده است. در این زمینه لزوم توجه بیش از حد و برخورد جدی با برخی از این نهادها می‌تواند باعث کاهش مشکلات نظام شهری ایران شود.
مفهوم مشارکت در نظام برنامه‌ریزی کشور ما خواه ناخواه با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کند که این مشکلات ریشه‌هایی چند صد ساله در بین مردم ایران دارد و در طول تاریخ شهرسازی ایران تنها در اندک رویدادهایی شاهد مشارکت واقعی شهروندان بوده‌ایم. به عنوان مثال می‌توان حفر قنات را از مفاهیم واقعی مشارکت در امر شهرسازی ایران دانست.»
صمدی چاره کار را منوط به همراهی و هماهنگی بخش‌های دست‌اندرکار می‌داند و می‌گوید: «به نظر می‌رسد نظام شهرسازی ایران در صورتی که بتواند در مقیاس کلان ابتدا به ساماندهی برنامه‌های ملی منطقه خود اقدام کند و در کوتاه‌مدت بیشتر روی جنبه‌های کیفی تمرکز داشته باشد و همچنین در میان‌مدت اهتمام ویژه به کار بندد و از مشارکت مردم به معنای واقعی با استفاده از پتانسیل سرمایه اجتماعی محلات شهری استفاده کند، می‌تواند خود را از وضعیت فعلی رهایی بخشد زیرا شهری که نتواند کالبدی مناسب برای انسان جمعی خویش باشد شهروندان را دچار اضطراب و فروپاشی روانی خواهد کرد.»
برای ما که به چهره شهرهایمان عادت کرده‌ایم شاید توجه به اینکه می‌توانیم در شهرهای بهتر و زیباتری زندگی کنیم، خیلی مدنظر نباشد. سال‌هاست این مناظر را دیده‌ایم و معمولاً بی‌توجه از کنارشان گذر کرده‌ایم؛ از کنار بناهایی که هیچ ربطی به هم ندارند، از کنار ایستگاه‌هایی که درست جانمایی نشده‌اند، از کنار پیاده روها و حتی پیاده‌راه‌هایی که هیچ کدام برای قدم زدن و تفرج طراحی نشده‌اند و در نهایت کاربردی غیر از آن چیزی که باید، یافته‌اند و شهرها را به‌جایی تبدیل کرده‌اند که بیش از آنکه جایی برای لذت بردن از زندگی باشند، جایی برای گذران زندگی هستند.