روزنامه آرمان ملی
1401/08/21
استقبال از طرح مسائل اصلاحی و گفتوگو
آرمان ملی- حمید شجاعی: تحولات دو ماه اخیر و بروز برخی نارضایتیها در جامعه باعث شد تا بسیاری از مقامات، چهرههای سیاسی، کارشناسان و صاحبنظران بر لزوم گفتوگو و مفاهمه در جامعه برای رفع ابهامات، حل برخی مسائل مورد اختلاف و مطالبات بر زمین مانده مردم تاکید داشته باشند. جایی که از رئیس قوه قضائیه گرفته تا رئیس مجلس و بسیاری از چهرههای سیاسی از رویکرد اصلاحی استقبال کرده و رویکردهای تازهای مطرح میکنند. این در حالی است که برخی معتقدند در شرایط امروزی جامعه شاید گفتوگو و مطالبهگری کارکرد خود را از دست داده باشد، اما کسر قابل توجهی معتقدند که اگر مطالبات جامعه در حوزههای مختلف از جمله دغدغههای اقتصادی و معیشتی و برخی مسائل اجتماعی بر مبنای اقناع و گفتوگو محوری پیش رفته و مرتفع شود بسیار راحتتر میتوان به تعامل میان دولت و ملت رسید. حال باید دید که این روند چه زمانی و چگونه به انجام خواهد رسید. در این راستا برای بررسی تحولات اخیر جامعه، لزوم بازگشت به قانون اساسی و استفاده از اصول مترقی آن و ایجاد بستر مفاهمه و گفتوگو در جامعه «آرمان ملی» با حجتالاسلام احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو پرداخته است که میخوانید. طي چند وقت اخير بسيار از لزوم گفتوگو و مفاهمه براي حل مشکلات در جامعه سخن گفته شده است؛ تحليل شما از اين مساله چيست و اساسا امروز بستر و فضا براي اين امر مهم فراهم است؟من معتقدم که بايد از کاهش تضاد در جامعه استفاده کرد، چون هرچه تضادها تشديد شود جامعه بيشتر به سمت خشونت ميرود و خشونت هم گفتوگو را سختتر ميکند. هر اتفاقي بخواهد بيفتد بايد در نهايت با گفتوگو، تفاهم و مذاکره به جمع بندي برسد. ما سرنوشت جنگ تحميلي و خاطره 8 سال جنگي که بر ما تحميل شد را فراموش نکرديم. پس از 8سال صدام که متجاوز بود با قطعنامه 598 شوراي امنيت مواجه شد و ايران هم اين قطعنامه را پذيرفت و صدام که بيانيه الجزاير را پاره کرده بود همان بيانيه را دوباره پذيرفت و آن بيانيه مبناي مذاکره قرا گرفت. بنابراين وقتي که پايان جنگ و نزاع، گفتوگو و مذاکره است چرا آدم عاقل از ابتدا مشکلش را حل نکند. بنابراين به رغم اصرار افراطيون در داخل و خارج بر تداوم خشونت و تنش و اينکه راهي براي گفتوگو وجود ندارد من معتقدم که بايد از طرح مسائل اصلاحي و گفتوگو استقبال کرد و در عين حال اين واقعيت را پذيرفت که کساني که در موضع قدرت هستند به واقع به اين گفتوگوها براي برون رفت از اين شرايط باور داشته باشند تا شاهد نتايج موثري از اين گفتوگوها باشيم. البته امروز شاهديم که برخي در خصوص اين مساله نظرات مختلفي بيان ميکنند و هر کسي خود ملت پنداري ميکند و ميگويد ملت فلان موضوع را ميپذيرد يا نميپذيرد. اما فطرت انساني و سرشار از حق طلب بشري و ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري مردم ايران ثابت کرده که اين ملت هميشه به انعطاف، همدلي و هم افزايشي بيشتر جواب ميدهد. البته مفهوم اينکه مردم ايران اهل گفتوگو، فرهنگ و تعامل هستند اين نيست که از حق خود ميگذرند. مردم براي دفاع از حق خود انقلاب کردند، هشت سال جنگ را مديريت کردند و هزاران شهيد دادند؛ اما در عين حال هرجا که واقعا صادقانه احساس کنند که مسئولان و صاحبنظران در پي احقاق حق مردم و خدمت هستند صبوري و تحمل کرده و پذيرفتند. بنابراين من فکر ميکنم که اگر به دوقطبيها دامن نزنيم و نيازهاي واقعي مردم را مطرح کنيم، مطالبات را فراتر از آنچه که هست دامن نزنيم و حقوق حداقلي مردم را در نظر بگيريم مردم مشکلي نخواهند داشت. اگر اين حقوق با گفتوگو تامين شود طبيعي است که نيازي به حرکات و رفتارهاي ديگر نخواهد بود. بنابراين به نظر من گروهها، احزاب و صاحبنظران بايد تلاش کنند روزنههاي اميدي که ديده ميشود باز شده و تبديل به پنجره و راهي شود براي اينکه جامعه به سمت گفتوگو و تفاهم پيش برود.
دولتهاي مختلف همواره مساله مطالبات مردمي را مطرح و از حل آن خبر دادهاند؛ اما آنچه مشخص بوده و هست هيچ يک از دولتها اساسا وعدههاي خود را نيز بهطور کامل عملي نکردند؛ به لحاظ آسيبشناسي اين مساله را چگونه تحليل ميکنيد؟
اينکه دولتها شعارهايي را مطرح کردند و نتوانستند محقق کنند بخشي غيرواقعي است. براي اينکه تا پايان جنگ تحميلي دولتهايي را داشتيم که اولويت اولشان جنگ بود و جنگ را مديريت کرده و پيش بردند. بعد از جنگ دولت سازندگي تشکيــل شد که خرابيهاي جنگ را بازســازي کـــرد و در جهت رشد و توسعه کشور گامهـــاي بلندي برداشت. پس از آن دولت آقاي خاتمي روي کار آمد که بـه نظر من بـــه جهت عملکردي در حوزههاي سياست داخلي، خارجي، فرهنگ، اقتصاد، مسائل اجتماعي و دفاعي به گواه شاخصها يکي از دولتهاي موفق بود. البته در دولتهاي بعدي به برخي وعدهها مثل خروج ايران از ذيل فصل هفت منشور ملل متحد عمل شد و قطعنامه شوراي امنيت که عليه ايران صادر شده بود به قطعنامهاي به نفع ايران تبديل شد. البته اينجا درصد بالايي آمريکاييها مقصرند که با انتخاب ترامپ از بسياري از پيمانهاي بينالمللي خارج شدند و اين مساله موجب گرديد که دولت ايران در اين مساله با ناکامي مواجه گردد. حال در مورد دولت آقاي رئيسي نيز ميتوان در همين مدت کوتاه قضاوتي کرد؛ اما معتقدم که باز هم بايد به اين دولت فرصت داد. هرچند که عملا به نظر ميآيد که دولت به وعدههاي خود عمل نکرده است. ولي بخشي از قضيه نيز به اين مساله مربوط ميشود که همه دولتها که با شوق وافر وارد کار ميشوند، اما در حين عمل هر چه جلوتر ميروند يکسري ناهماهنگيهايي را ميبينند که احساس ميکنند نميتوانند به اهدافشان دست پيدا کنند. اين نيازمند به اصلاح روشهاست.
حضرت امام(ره) همواره در بياناتشان به نقش و تاثير مردم در پيشبرد مسائل جامعه و تعامل با حاکميت اشاره داشتهاند؛ از ديدگاه شما اينکه بخواهيم نوعي بازگشت به مردم داشته باشيم و مردم را در امورات مختلف دخالت دهيم مستلزم چه مسائلي است؟
من معتقدم شروع هر تحولي که بخواهد اتفاق بيفتد شروعش بايد از همين قانون اساسي موجود باشد. حتي اگر قرار باشد که قانون اساسي موجود تغيير کند اصل 177 راه را براي بازنگري باز گذاشته است، اما با اجراي اصول مختلف قانون اساسي به نظر من نقش مردم به درستي تعريف ميشود، چراکه مردم در اداره کشور صاحب حق اصلي هستند. از خبرگان منتخب ملت تا رئيسجمهور، نمايندگان و اعضاي شوراي شهر مستقيم يا غيرمستقيم از سوي مردم انتخاب ميشوند. منتها من فکر ميکنم که با اصول مرتبط با حقوق مردم در قانون اساسي سليقهاي برخورد ميشود و نتيجه اين ميشود که در انتخابات مجلس يازدهم در اسفند 98 با مشارکت پايين مواجه بوديم و در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم در خرداد1400 نيز با کاهش مشارکت مواجه بوديم و اين مساله حاکي از اين است که در اجراي قانون اساسي سليقهاي رفتار کرديم. اگر مر قانون اساسي ملاک عمل باشد حقوق مردم رعايت ميشود و اين خود مردم خواهند بود که انتخاب ميکنند.
امروزه بسياري معتقدند که راه حل بسياري از مشکلات در بازگشت و اجراي اصول مترقي قانون اساسي مثل اصل 59 يعني همهپرسي در مسائل مهم است؛ اما برخي چندان اين مساله را برنميتابند؛ اساسا اين لزوم بازگشت به قانون اساسي را چطور ميبينيد؟
من فکر ميکنم که بايد بازگشت به قانون اساسي را به عنوان يک اصل اساسي قرار دهيم. در قانون اساسي ما 3 مورد است که از تغيير و اصلاح استثنا شده است. نخست؛ اسلاميت نظام است؛ دوم نقش آراي مردم در کشور يا همان جمهوريت نظام و ديگري نيز تماميت ارضي ايران است. کساني که کتابهاي صاحبنظران را خواندهاند ميدانند که جامعه ايران از يک جهت بهشدت مذهبي است و اسلام براي اين جامعه مهم است و ميخواهد چارچوبهاي اسلام رعايت شود و اکثريت قريب به اتفاق ملت اين را ميخواهند. دوم اينکه به مليت ايراني اهميت ميدهند و اين را مغاير با باورها و اعتقادات ديني خود نميدانند. اين ملت با يک فرهنگ و تمدن چند هزار ساله اسلام را پذيرفته و خدمات متقابلي بين ايران و اسلام شکل گرفته است. اکنون بزرگترين صاحبنظران اهل سنت که «صحاح سته» را نوشتند ايراني هستند و بزرگترين آثار و تاليفات در حوزه دين به وسيله ايرانيان تاليف شده است. لذا ايرانيان به دين و مليت خود اهميت ميدهند. سوم اينکه به مدرنيت به مفهوم نوگرايي، توسعه، پيشرفت و هماهنگ با علم روز بودن هم باور دارند. در رژيم پهلوي مقداري گرايش ملي حاکم بود و توسعه وابسته و غيرمستقلي هم شکل گرفته بود، اما مذهب بهطور کامل به محاق رفت و به حاشيه رفت و حتي عليه مذهب کار ميشد که روند شرايط منجر به انقلاب اسلامي در سال 57 شد. در جمهوري اسلامي مذهب اصالت پيدا کرد، اما به برخي مسائل توجه نشد و به صورت سليقهاي برخورد شد. در مورد مدرنيته هم ناقص برخورد شد. نسبت دانشجويان پسر و دختر 70 درصد به 30 درصد به نفع دختران است. اين ميزان بانوي باسواد در طول سالهاي جمهوري اسلامي داشته و داريم اما تاکنون زني که رئيسجمهور يا رئيس مجلس شود نداشتهايم. اينها مسائلي است که بيشتر جنبه سليقهاي دارد. بنابراين اگر در قانون اساسي ما اسلاميت، تماميت ارضي و جمهوريت را رعايت کنيم بقيه موضوعات در قانون اساسي قابل تغيير است. چه اينکه در همين قانون اساسي ما در هيچ جايي نداريم که زن نميتواند رئيسجمهور شود و اين برداشت از کلمه رجال است. در هيچ جاي قانون اساسي نداريم که مردم اجازه اجتماعات و راهپيمايي ندارند. اصلا بر اساس اصل بيستوهفتم قانون اساسي برپايي تجمعات و راهپيمايي نياز به اجازه ندارد. همين اصل همهپرسي که مطرح ميشود نه خلاف اسلام است، نه خلاف مليت بلکه فقط نظر مردم است. يک نکتهاي هم که حضرت امام(ره) به عنوان يک اصل مطرح کردند اصل حکم حکومتي بود. امام(ره) فرمودند که حکومت فوق احکام است. يعني اين احکامي که در رسالهها داراي اعتبار است؛ اما اگر حکومت تشخيص دهد که يک حکم از احکام اوليه را تعطيل کند ميتواند اين کار را انجام دهد. کما اينکه ما در مقطعي حج را به دليل ناامني که در عربستان بود تعطيل کرديم. يا مجمع تشخيص مصلحت نظام اساسا تشکيل شد تا بنبستها را بشکند. بنابراين بازگشت به قانون اساسي، اجراي قانون اساسي و در صورت لزوم بازنگري براساس اصل يکصد و هفتاد و هفتم ميتواند مسيري را روبه ملت باز کند که بعد از چند سال اگر خواست اصلاح يا تغييري را انجام دهد بتوانند و اينگونه نباشد که کلا راه تغيير را ببنديم و احساس کنيم که بنبست وجود دارد. به نظر من بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي بنبستي وجود ندارد و اين برخي افراد هستند که در اداره کشور بنبست ايجاد ميکنند.
اساسا بايد چه اقداماتي از سوي دولت و حاکميت در خصوص اصلاح روندها و عملکردها صورت گيرد تا شاهد نوعي تعامل مثبت ميان مردم و دولت باشيم؟
من فکر ميکنم آنچه مطرح ميشود که دشمنان ما فراخوانها را براي تجمعات و اعتراضات بهدست گرفتهاند و به عنوان نمونه رسانه اينترنشنال مطرح ميشود حرف درستي است؛ اما چرا در داخل اين زمينه وجود دارد که برخي از فرزندان اين ملت به تبعيت از آنچه که از رسانههاي بيگانه گفته ميشود وارد اعتراضات و اغتشاشات ميشوند؟ من معتقدم که بايد همين مساله بررسي شود و زمينهها را پيدا کنند. خب، دشمن که دشمني ميکند و ما از رسانهها و کشورهاي بيگانه انتظار نداريم که در جهت منافع ملت ايران حرکت کنند، اما از دولت و مجلس توقع داريم که ببينند چرا اعتراضات مردم به اين شکل فراگير شده است؟ مردم با روشهاي محدود کننده که حقوق شهروندي را رعايت نميکند موافق نيستند. به نظر من مجلس بايد در اولين فرصت همين مساله را در دستور کار بگذارد تا ببيند چطور ميتوان محدوديتها را کاهش داد در عين اينکه اصول و اعتقادات و باورها رعايت شود. در نهايت ممکن است که درصدي باقي بمانند که به هيچ چيزي معتقد نباشند اما اين مساله بدين معني نيست که اکثريت از آنچه که مصالح ملت در آن است تبعيت نکنند. يا مردم در مورد وضع معيشت خود نگرانند. خب مسئولان ببينند معضل در کجاست و چرا وضع معيشتي که قول داده شده بود بهتر شود نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر هم شده است. از طرف ديگر بررسي کنند که چرا امروز با مساله مهاجرت به خارج از کشور روبهرو هستيم و اين جوانان براي چه از کشور ميروند؟ چه کسي بايد جلوي اين مهاجرتها را بگيرد. چرا بايد دختران و پسران ما که در سطوح بالا درس ميخوانند و به مدارک تحصيلي بالايي ميرسند و به نخبگي ميرسند جذب هيات علمي دانشگاهها و اداره کشور نشوند. اين همه آدم تحصيلکرده و تاثيرگذار داريم؛ کجاي کار مشکل دارد که از اين ظرفيتها براي حل اين مشکلات استفاده نميشود.
سایر اخبار این روزنامه
عمامهپرانی اعتراض یا انحراف؟!
تبدیل مطالبات صنفی به اعتراضات سیاسی
دانشجویان در مطالبهگری و طرح انتقاد، راهکار را مدنظر قرار دهند
امروز وظیفه ما تلاش مضاعف برای گرهگشایی از زندگی مردم است
استقبال از طرح مسائل اصلاحی و گفتوگو
کادر درمان از ایران میروند؛ مقصد؛ عمان
دو افراطی چگونه با هم کنار خواهند آمد؟
مسیر گفتوگو فراهم شود
سخنگوی دولت: امروز بین مردم و مسئولان دیواری وجود ندارد
موشک هایپرسونیک سپاه رونمایی میشود
یک بیانیه و چند نکته