حوزه نشر باید از پز فرهنگی خارج و حرفه‌ای شود

   بر اساس اعلام مسئولان خانه کتاب قرار است به هر ایرانی ۱۰۰ هزار تومان کمک‌هزینه خرید کتاب اعطا شود. شما به عنوان یکی از مدیران فعال در حوزه نشر کشور آیا چنین اقداماتی را در توسعه صنعت نشر، کتاب و گسترش فرهنگ کتابخوانی مؤثر می‌دانید؟ بعید می‌دانم تأثیری داشته باشد! کمااینکه شبیه این کار‌ها هر ساله انجام می‌شود. استدلالی برای این موضوع دارید؟
همین الان که بحث اعطای ۱۰۰‌هزار تومان به هر ایرانی مطرح شده است، مگر پول چند کتاب می‌شود؟ نهایتاً یک کتاب! معمولاً الان دیگر قیمت یک کتاب متوسط ۱۰۰‌هزار تومان است و این مبلغ رقمی نیست که باعث تشویق مردم بشود تا بر اساس آن بروند و کتاب بخرند.
مدیر عامل خانه کتاب در این زمینه می‌گفت در کنار هزینه‌ای که خانواده قرار است برای خرید کتاب در نظر بگیرد، ما هم این مبلغ را به عنوان یک کمک‌هزینه و طرح تشویقی در نظر گرفتیم و قرار نیست همه هزینه خرید کتاب آن‌ها را تأمین کنیم با این توضیح به نظر حرف‌شان مبنا و منطق دارد؟
این اقدام مصداق همان یک نخودی است که در یک آش انداخته می‌شود و تأثیرش بیشتر از یک نخود نیست! فرایند کتابخوان شدن مردم یک فرایند جامع‌الشرایطی است که به آیتم‌های مختلفی وابسته است و یک مسئله چندوجهی است، اینگونه نیست که بگوییم، چون ما در حال حمایت از ناشران هستیم، حالا آن حمایت‌ها هم که تنها از بعضی ناشران می‌شود یا، چون از نویسنده حمایت می‌کنیم و کاغذ دولتی به ناشران می‌دهیم، بنابراین باید مردم کتابخوان بشوند! یک زمانی در دولت اسبق از ناشران دعوت کرده و ضیافت شامی برپا شده بود، بحثی آنجا مطرح شد مبنی بر اینکه از بعضی ناشران که در بحث ترویج کتابخوانی فعالیت داشتند، تقدیر و حمایت بکنند، من همان موقع با لحن شوخی و مزاح به یکی از دوستان گفتم «با زرشک‌پلو‌بامرغ نمی‌شود فرهنگ کتاب و کتابخوانی را ترویج کرد!» قصه این است که چندوجهی بودن این مسئله و در نظر نگرفتن مسائل مرتبط دیگر آن باعث می‌شود چنین حرف‌ها و اقداماتی بیشتر شبیه یک جوک یا مزاح به نظر بیایند. مشکل اصلی را در کجا می‌بینید؟


قبل از هر چیزی باید بپرسیم چقدر آموزش داستان‌نویسی داشتیم که بعد منتظر باشیم یک داستان‌نویس خوبی در کشورمان پیدا بشود؟! قبلاً در حد یک زنگ انشا بود که الان هم با توجه به تغییر شیوه آموزشی تقریباً همان هم دیگر وجود ندارد. واقعیت این است که از آموزش‌وپرورش ما نه ریاضیدان بیرون می‌آید نه کسی که زبان خارجی (عربی، انگلیسی یا هر زبان دیگری) بلد باشد و نه کسی که بتواند فارسی را درست بنویسد! کتاب «بخوانیم و بنویسیم» گنجانده شده که فقط خواندن و نوشتن آموزش می‌دهد و بیش از این هم نیست. متولیان فرهنگ هیچ نگاهی به تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک ندارند. وقتی شما خودکار را از دست بچه گرفتید، به جای آن یک کیبورد (صفحه کلید) رایانه یا موبایل دستش دادید، باید انتظار این را داشته باشید که ادبیاتش دیگر ادبیات فارسی نباشد و همین ادبیات به اصطلاح فجازی با آن رسم‌الخط خاص خودش شکل بگیرد یا از آن طرف کدام یک از نویسندگان برجسته و صاحبنام ما که در قید حیات هستند، در رسانه ملی دیده می‌شوند یا حضور پیدا می‌کنند؟! منظورتان از احترام حضور در شبکه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای است؟
شما ببینید ما در رسانه‌های‌مان یک ورزشکار را بزرگ و برجسته می‌کنیم، در حالی که ادبیاتش یک ادبیات کوچه‌بازاری است، البته من نمی‌خواهم این مسئله را تقبیح کنم ولی از این طرف شما نویسندگان یا شاعران بزرگی دارید که فقط به خاطر دعوا‌های سیاسی و جناحی کنار گذاشته می‌شوند. این در حالی است که فرهنگ جدای از سیاست است. در حالی که بزرگان کشور بار‌ها تأکید کرده و می‌کنند اولویت و گستره فرهنگ بسیار گسترده‌تر از سیاست و اقتصاد است، اما متأسفانه ظاهراً صدای این بزرگان در این مورد کمتر شنیده می‌شود و عده‌ای با نگاه سیاست‌زده یا اعمال سلیقه‌های شخصی به فرهنگ نگاه می‌کنند.
از مشکلاتی که ما الان در بحث ارائه آثارمان به دنیا داریم همین نگاه‌های سلیقه‌ای است. ما برای شاهنامه هیچ تلاشی نکرده‌ایم، برای مولوی تلاش لازم را انجام نداده‌ایم و به خاطر همین است که ترکیه کار را به دست گرفته است. ما نه تنها برای درگذشتگان که حتی برای نویسندگان بزرگ کشورمان که در قید حیات هستند، کاری انجام نداده‌ایم. چند سال پیش در نمایشگاه کتاب فرانکفورت بودم که چند تا دانشجوی ادبیات فارسی آلمانی به غرفه کشورمان آمده بودند. من با انگلیسی شکسته‌بسته و آن‌ها با زبان فارسی که خیلی بر آن تسلط نداشتند، ارتباط گرفتیم و یکی دو صفحه از شعر مسافر سهراب را تحلیل کردیم. آن دانشجو‌ها که ادبیات فارسی خوانده بودند، می‌گفتند ما تا به حال از این زاویه به شعر سهراب نگاه نکرده بودیم! حالا شما ببینید ما چه فرصت‌هایی را از دست داده‌ایم، در حالی که می‌توانستیم داشته‌های‌مان را در جهان تبلیغ و ترویج کنیم. در تمام نمایشگاه‌هایی که رفتم، شاهد بودم چگونه دیگر کشور‌ها نداشته‌های‌شان را در بوق و کرنا می‌کنند؟! حالا این را بگذارید کنار ذخایر و منابع عظیم و سترگ فرهنگی کشورمان که در دنیا کم‌نظیر هستند. دقیقاً مثل کاری که ترکیه و کره‌جنوبی با ساختن افسانه‌های‌شان در قالب فیلم و سریال انجام می‌دهند و به واسطه آن‌ها برای خودشان اعتبار فرهنگی جمع می‌کنند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
بسیاری از کشور‌های دنیا سال‌های زیادی است در حال انجام چنین کار‌هایی هستند. حدود سه سال است در فلوشیپ استانبول حضور پیدا می‌کنم و می‌بینم خیلی راحت از طریق راه‌های مستقیم و غیرمستقیم به داشته‌های فرهنگی‌شان- که در مقابل داشته‌های فرهنگی ما اصلاً قابل مقایسه نیست- می‌بالند، ولی ما هم خودمان را از ذخایر ناب و بکر فرهنگی محروم می‌کنیم و هم دیگران را، در واقع دچار یک نوع ازخود‌بیگانگی شده‌ایم. علت این کم‌کاری‌ها را چه چیزی مدانید؟
ریشه اصلی همه این مشکلات به نظر من دخالت دادن نگاه سیاسی، غیرفرهنگی و سلیقه‌ای افراد است، در حالی که دولتمردان باید در خدمت فرهنگ باشند و به تعبیری عامیانه‌تر باید نوکری فرهنگ را بکنند. الان اوضاع به گونه‌ای شده که گاهی اصحاب سیاست توقع دارند اصحاب فرهنگ به دستبوسی آن‌ها بروند! دامان فرهنگ باید از این نگاه‌های غلط، سطحی، غیر‌فرهنگی پاک و پیراسته شود. اگر متولیان فرهنگ کشور از میان فرهیختگان و سرشناسان این حوزه انتخاب شوند، قطعاً کسی نمی‌تواند در مورد اقدامات فرهنگی (از امور نظارتی تا هدایتگری و حمایت) حرفی بزند، چون کسی که در مقام استادی است، در حال انجام رتق و فتق امور است، این می‌تواند یک اقدام جامع و مانع برای این عرصه باشد. ما نباید فرهنگ را به دست افراد سیاسی، سیاست‌زده یا غیر‌فرهنگی بسپاریم، ممکن است هر کدام از این عزیزان در حوزه‌های دیگری غیر از عرصه فرهنگ مدیران موفقی باشند ولی این دلیل نمی‌شود که در حوزه فرهنگ هم همان موفقیت‌ها را داشته باشند. واقعیت این است که نخبگان و فعالان فرهنگ و ادبیات ما در ادوار مختلف تاریخی همواره پیشرو و خط‌شکن بوده‌اند، به نحوی که مبدع بسیاری از سبک‌ها و قالب‌های نوین کنونی بوده‌اند که برخی کشور‌های غربی مدعی آن‌ها هستند، آیا این مدعا را تصدیق می‌فرمایید؟
قطعاً همین طور است، این برای فرهنگ و ادبیات ما افتخار است که اولین داستان کوتاه‌ها که به شکل امروزی به آن‌ها فلش فیکشن می‌گویند، متعلق به ادبیات ایران است که در زمان زندگی سعدی علیه‌الرحمه (قرن هفتم هجری) نوشته شده‌اند، این در حالی است که آن موقع در دنیا چیزی به اسم «فلش فیکشن» یا همان داستان کوتاه وجود نداشته است، با وجود این امروزه کسی به آن‌ها توجه و اقبالی نشان نمی‌دهد! بچه‌های ما هم با این داشته‌های‌مان آشنا نیستند، شما اگر در بین کتاب‌های درسی و به خصوص کتاب‌های فارسی آموزش و پرورش را ببینید، نان و نشان درخور و شایسته‌ای از بزرگان ادبیات در آن‌ها نمی‌بینید و آن‌هایی هم که هستند، یکی‌یکی در حال حذف شدن هستند! چرا اشعار کسی مثل قیصر امین‌پور و تعدادی دیگر از شاعران بنام کشورمان باید از کتاب‌های درسی حذف شوند؟!
پیشنهاد مشخص شما برای تقویت کتاب و کتابخوانی در داخل کشورمان چیست؟
پیشنهاد من حرفه‌ای شدن است! حرفه‌ای شدن به این معنی که دادن امتیاز مجوز نشر یک نوع آفر، سوبسید و امتیاز به عزیزان سیاسی نباشد. به خاطر همین نگاه است که امروز داشتن مجوز نشر به یک ژست و پُز فرهنگی تبدیل شده است. مثلاً فلان شاعر یک شعری در مدح کسی گفته و، چون پول ندارند به او بدهند، بلافاصله صدایش می‌زنند و یک مجوز انتشاراتی به او می‌دهند! ما تقریباً ۲۰ هزار مجوز نشر در کشور داریم و فکر می‌کنم به اندازه کل اروپای متحد بنگاه انتشاراتی داریم، حالا این ۲۰ هزار انتشاراتی چه کاری انجام می‌دهند؟ چه تعداد یا عناوین پرتیراژ از آثار را داشته‌اند؟ نکته دیگر این است که نشر باید در همه شئون حرفه‌ای بشود، نویسنده حرفه‌ای باشد و دغدغه‌اش مردم باشند و برای مملکت خودش بنویسد، برای ماندگاری مملکت و مردم خودش بنویسد، از آن طرف هم متولیان حوزه فرهنگ هم کمک کنند و به جای اینکه مانع باشند، تسهیلگر باشند. متأسفانه هنوز که هنوز است متولیان فرهنگ کشورمان همچنان مشغول مباشرت در امر نشر هستند نه مدیریت آن و تسهیل‌گری در آن. شما به هر وزارتخانه یا دستگاه دولتی بروید، می‌بینید که هر کدام از آن‌ها یک مجموعه انتشاراتی، یک نشریه و یک رسانه برای خودشان دارند! مگر وظیفه دستگاه‌های دولتی غیر از انجام کار و ایجاد رویدادهاست؟! اگر کار شما درست باشد، رسانه‌ها مجبور می‌شوند آن را پوشش بدهند. وقتی تعداد این انتشاراتی‌های دستگاهی بالا می‌رود، یک اتفاق ناخوشایندی می‌افتد که همان خراب شدن ذائقه فرهنگی مردم است. همانطور که می‌دانید بحث تبلیغ و تقویت فرهنگ، به خصوص بحث نشر و کتاب یک وجه داخلی دارد و یک وجه بین‌المللی که راه‌اندازی و ایجاد گرنت فارسی به عنوان یکی از رهیافت‌های تقویت زبان و ادبیات فارسی و اشاعه فرهنگ ایرانی در کشور‌های دیگر محسوب می‌شود. آیا به نظر شما «گرنت فارسی» توانسته است به اهداف و وظایفی که برایش تعریف شده دست پیدا کند؟
خیر اصلاً متأسفانه همین مسئله هم دچار شعارزدگی شده است و گاهی آثار یا نویسندگانی در این رابطه انتخاب و معرفی می‌شوند که به معنای واقعی کلمه نمی‌توانند ادبیات و فرهنگ کشورمان را نمایندگی کنند. من در همین کنفرانس ناشران شارجه با خانم ناشری اهل کشور کرواسی آشنا شدم که می‌گفت کشور کرواسی هم گرنت دارد! برای زبانی مثل زبان کرواتی که تعداد افرادی که با آن تکلم می‌کنند زیاد نیستند، طرح گرنت تعریف می‌شود تا بتوانند از طریق آن به انتشار و پخش کتاب‌های‌شان در دیگر کشور‌ها کمک کنند. حالا شما این را در کنار ادبیات غنی کشورمان و ظرفیت برخی کشور‌های فارسی‌زبان اطراف‌مان بگذارید تا متوجه ظرفیت بالقوه و توان بالای ادبیات و زبان فارسی و بی‌خیالی مسئولان ما شوید. رهبر معظم انقلاب سال‌هاست بحث نهضت ترجمه و لزوم تقویت زبان فارسی و گسترش آن را مطالبه می‌کنند. از سوی دیگر همانطور که شما اشاره کردید کشور‌های فارسی‌زبانی در همسایگی و اطراف کشورمان وجود دارند که می‌توانیم با هم‌افزایی و کمک آن‌ها به ترویج زبان و ادبیات فارسی و حتی گسترش دامنه نفوذ فرهنگی کشورمان کمک زیادی بکنیم. آیا در این زمینه پیشنهاد یا طرحی که قابلیت اجرایی داشته باشد، دارید؟
من طرحی در این زمینه دارم که در صورت عملیاتی شدن می‌تواند کمک بسیار زیادی به ترویج، گسترش و تقویت زبان و ادبیات فارسی و همچنین مباحث فرهنگی کند- البته قبلاً این پیشنهاد را به دوستان ارائه کرده‌ام، اما تا به حال خبری از آن نشده- پیشنهاد من این بود که کشور‌های فارسی‌زبانی مثل ایران، افغانستان و تاجیکستان و کشور‌های دیگری که زبان فارسی در آن‌ها ظهور و بروز دارند، با کمک همدیگر یک «گرنت» واحدی را برای زبان فارسی تشکیل بدهند و مثلاً کتابی که در کشور افغانستان به زبان فارسی منتشر می‌شود، اگر یک ایتالیایی یا فرانسوی خواست آن را به زبان خودش ترجمه کند، مورد حمایت این گرنت قرار بگیرد. در واقع مثل یک صندوق بین‌المللی مشترک برای حمایت از زبان و ادبیات فارسی؟
بله، مثل یک صندوق مشترک که هر کدام از کشور‌ها بخشی از تأمین سرمایه آن را بر عهده می‌گیرند، با مدیریت بزرگان حرفه‌ای نشر در این حوزه و به صورت غیردولتی تشکیل شود. اینکه عرض می‌کنم غیردولتی، به خاطر این است که بعداً با عوض شدن دولت‌ها یا به خاطر اقدامات سیاسی دیگر کشور‌ها علیه هر کدام از طرفین، این گرنت فارسی چه تحت عنوان تحریم و چه با هر بهانه دیگری (اعم از سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیره) دچار نوسان و مشکل نشود و بتواند با قدرت به کار خودش ادامه بدهد، البته نباید مثل گرنت حال حاضر فارسی رفتار بشود، چون برخی از ناشران خارجی در همین کنفرانس ناشران شارجه (ناشرانی از مصر و جمهوری آذربایجان) از رفتار غیرحرفه‌ای مسئولان این گرنت و بدقولی‌های آن‌ها گلایه‌های زیادی را مطرح می‌کردند که قطعاً اینگونه اتفاقات باعث ضربه زدن و مخدوش کردن وجهه گرنت کشورمان در بین دیگر ناشران خارجی می‌شود. یکی دیگر از امتیاز‌های مثبت تشکیل گرنت مشترک فارسی کشور‌های فارسی‌زبان این است که مشمول تحریم‌های غیرانسانی و ظالمانه دشمنان فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی نمی‌شود و برای انجام تراکنش‌های مالی به دلیل حضور اعضای غیرایرانی با مشکل خاصی مواجه نخواهد شد، ضمن اینکه ما می‌توانیم از ظرفیت پیمان‌ها و گروه‌های بین‌المللی مثل کشور‌های عضو اکو یا پیمان شانگ‌های و امثالهم که کشورمان عضو آنهاست برای گسترش و انتشار فرهنگ و ادبیات فارسی و معرفی آثار نویسندگان کشورمان استفاده و بهره‌های زیادی ببریم، البته مشروط بر اینکه کار به دست فرهیختگان و چهر‌ه‌های شناخته‌شده و دلسوز حوزه نشر و فرهنگ باشد. برخی از فعالان نشر و ادبیات کشورمان تجارب، اطلاعات و ارتباطات بسیار خوب و عالی دارند که می‌توانند کمک‌های زیادی به عرصه ادبیات و نشر کشورمان بکنند و برای بالا بردن ضریب نفوذ ادبیات و فرهنگ فارسی کمک باشند و گام‌های بلند و مثبتی بردارند این‌ها ظرفیت‌هایی هستند که می‌توانند در خدمت فرهنگ ایرانی و فارسی قرار بگیرند. اگر این اتفاق ایجاد گرنت فارسی با زمینه‌سازی و مساعدت دولت (صرفاً در بحث تسهیل‌گری و همراهی در راه‌اندازی آن) شکل بگیرد که با تغییر دولت‌ها و وزرا دچار فراز و فرود نشود، مطمئن باشید اتفاقات بسیار خوب و مفیدی برای فرهنگ، ادبیات و نشر کشورمان اتفاق می‌افتد.