درس‌هایی از اعتراضات

هوشمند سفیدی
يک – رضايت سنجي
يکي از الزامات مديريتي، سنجش رضايت ذي نفعان است؛ مديريت يک جامعه بايد به طور مداوم رضايت کلي جامعه را اندازه‌گيري کند و واکنش موثر و مداخله مثبت در قبال ميزان و عوامل موثر در رضايت را داشته باشد؛ اين رفتار، در صورتي که به تغيير مداوم سياست‌ها و يا روشنگري ضادقانه همراه باشد، مي‌تواند فرآيند بهبود دائمي رضايت را در پي داشته باشد؛ به بيان ديگر، مي‌توان گفت پژوهش رضايت سنجي و ساير مطالعات اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و...، ابزارهاي شنيدن صداي افکارعمومي هستند؛ و رضايت سنجي مي‌تواند به عنوان مکانيسمي خودکار و مبناي عمل هوشمندانه براي سياست پژوهي و سياست ورزي در راستاي بهبود کاوي و جلب رضايت عمومي باشد تا سيستم مديريت دچار غافلگيري و تبعات ناشي از آن مثل بروز و تشديد اعتراضات و ابعاد در موضوعات مختلف نشود؛ اين درواقع در علم سياست به دريافت "بازخور" معروف است؛ اطلاعاتي که صاحبان اقتدار در پاسخ به خط مشي‌هاي خود دريافت مي‌کنند، ارزيابي دقيق از روند بازخور، براي حصول اهداف صاحبان اقتدار و حراست از نظام سياسي ضروري است( مونتي پالمر، لاري اشترن؛ نگرشي جديد به علم سياست، 1389:27)
پس؛ درس نخست اعتراضات، کاوش در رضايت عمومي، اندازه‌گيري مستمر آن و واکنش مثبت و اهميت دادن و تغيير سياست‌ها يا رفتارها و بعضاً روشنگري در قبال آنها، براي دستيابي به رضايت بالاست.


دو-کاستن از "بار اضافي" بر دوش نظام سياسي
گرچه ملت همواره درخواست‌هاي معيني را دارد که بايد به آن‌ها توجه داشت و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در فصل سوم تعيين شده است؛ اما بايستي همواره مراقب بود تا کميت درخواست‌ها آن چنان  اضافه نشود که اضافه ظرفيت و يا "بار اضافي" بر دوش نظام سياسي تحميل شود.
"ديويد ايستون" صاحبنظر علوم سياسي در اين باره بر اين باور است که اگر درخواست‌ها نسبت به ظرفيت صاحبان اقتدار و رژيم سياسي در اجراي موثر آن‌ها، فزوني يابد، نارضايتي حاصل به تشديد تقاضا و کاهش سريع حمايت‌ها منجر شده و موجب به خطر افتادن يک نظام سياسي مي‌شود و اينجاست که بايد "نقش دروازه‌باني" براي افراد و نهادهايي منظور کرد که وظيفه آن‌ها، تحديد و تصفيه انواع و تعداد تقاضاهايي است که به نقطه تصميم صاحبان اقتدار و اصل مي‌شود (مونتي پالمر، لاري اشترن؛ نگرشي جديد به علم سياست، 1389:26- 25)، متأسفانه در دهه اخير، شايد به ندرت، چنين سياستي اعمال شده، بلکه مدام بر وعده‌ها و انباشت "بار اضافي" بر دوش نظام سياسي اصرار شده است؛ مثال بارز اين نظر، ايام برگزاري انتخابات است که وعده‌هاي مختلفي داده مي‌شود که قابليت اجرا ندارند و اين به نوعي فريب افکار عمومي دامن مي‌زند؛ اما سئوال اينجاست که چرا با وعده‌هاي دورغين برخورد نمي‌شود و شايد مسئولان امر کمتر به تبعات آن‌ها واقفند و با تفکر و عمل مقطعي و زود بازده، ناخواسته به اضافه شدن درخواست‌ها، انتظارات و بار اضافي بر دوش نظام سياسي کمک مي‌کنند.
ناگفته پيداست که يک نظام سياسي، موظف به کاربرد خردمندانه سياست‌ها و مديريت کارآمد است تا بتواند به درخواست‌ها و نيازهاي منطقي جامعه پاسخ دهد و طبيعي است که اين درخواست‌ها، در زمره بار اضافي قرارنمي‌گيرند، اينکه طي سال‌هاي اخير در اکثر شاخص‌ها درجا زده ايم، لذا، وضعيت فعلي، نتيجه و پيامد ناکارآمدي است؛ گمشده‌اي است که بايد هر چه سريعتر آن را جست، پيدا کرد و به‌کار‌گرفت.
پس، درس دوم، پاسخگويي عملي و بهينه به درخواست‌هاي منطقي و مرسوم مردم، پرهيز از وعده دهي‌هاي بي شمار و نامحدود، تحديد درخواست‌هاي اضافي از طريق افراد و نهادهاي مسئول در يک رابطه برابر، تعاملي و روشنگرانه با ملت و کاهش بار اضافي بر دوش نظام است؛ هرگونه تعلل در اين مدت، شايد در کوتاه مدت برخي از مسئولان را خشنود کند، اما در بلند مدت بر بنيان‌هاي نظام سياسي فشار مضاعف وارد مي‌کند، بار اضافي مي‌تواند بستر نارضايتي، توسعه انتقادات، بروز اعتراضات و حاد شدن مسائل متعدد ناشي از آنها باشد.
سه-لزوم فعاليت احزاب سياسي کارآمد
گرچه احزاب سياسي توانمند، آزاد و مطالبه‌گر، براي هر نظام سياسي از زاويه‌اي خاص مي‌تواند گزنده بوده و بعضاً به سختي قابل تحمل باشد، اما در صورتي که احزاب کارآمدي باشند که براساس تعريف علمي که از آن وجود دارد، بتوانند فعاليت کنند، مي‌توان اميد داشت که اکثريت مردم در چنين تشکل‌هايي سازمان يابند و علاوه  بر اينکه همواره در تماس، گفت‌وگو، انعکاس و مطالبه درخواست‌هاي مردم با صاحبان قدرت باشند، اقشار مختلف را نمايندگي کنند؛ در اين صورت، تا حدودي هم مي‌توان از اعتراضات خشونت‌آميز جلوگيري کرد، و هم اينکه احزاب سياسي مي‌توانند اعضاي خود را با نحوه طرح و درخواست مطالبات مدني خود، انجام تجمعات و... آشنا کنند.
بُعد مهم ديگري که نهادهاي مدني مي‌توانند آن را پيش ببرند ايفاي نقش در جامعه پذيري سياسي افراد است، مسئله‌اي که در اعتراضات اخير ديديم که نهادهاي رسمي عملاً نتوانسته اند حداقل به خوبي از عهده آن بر بيايند.
پس، درس سوم، فعال کردن احزاب سياسي با ميدان عمل آزاد، مطالبه گرايانه و توان بسيج اعضاي جامعه در قالب آن‌هاست، خلأيي که در اين اعتراضات حس شد.
چهار  باور به رسانههاي خودي و حمايت از آنها
يکي از درس‌هايي که از اين اعتراضات اخذ شد، ناتواني نظام رسانه‌اي کشور در مواجهه با موج سواري رسانه‌هاي بيگانه از جمله "من‌و‌تو"، "بي‌بي‌سي" و "ايران اينترنشنال" بود، ضعف و کاهش سرمايه اجتماعي رسانه ملي طي سالهاي اخير، عدم نقش آفريني در کارآمدسازي استفاده از رسانه‌هاي اجتماعي، کمبود روزنامه‌هاي مستقل و داراي قوام و بينان اقتصادي که بتوانند با تيراژ بالا و توليد محتواي ابيسته و شايسته در جنگ رسانه‌اي، ميدان‌داري کنند، و عدم حمايت کافي و لازم از رسانه‌ها، فقدان مرکز سياست‌گذاري متمرکز در اين باره و در نهايت، وجود کاستي‌ها در نشر آزاد اطلاعات و اخبار، به گونه‌اي وضعيت را رقم زده‌اند که "مرجعيت رسانه‌اي" از داخل کشور به سمت رسانه‌هاي بيگانه، نقل مکان کرده است؛ پس درس چهارم، تقويت فوري رسانه‌هاي داخل، اصلاحات اساسي در نحوه عمل رسانه ملي، مواجهه مثبت با رسانه‌هاي اجتماعي به عنوان يک نظام تکنولوژيک و استفاده بهينه از آنها - هم در داخل و در خارح از ايران – حمايت از رسانه‌هاي مستقل داخلي و توسعه آزادي‌هاي رسانه و امکان تحليل و نقد آزاد مسائل و مشکلات و توسعه مدارا و تحمل با رسانه‌هاي داخلي و اعتماد به آن‌هاست.
پنچ-پرهيز از خشونت و مرزبندي انتقاد، اعتراض و اغتشاش
در اين باره بايد توجه داشت که خشونت صرفاً خشونت فيزيکي نيست و بايد از هر گونه خشونت کلامي، ارعاب، تهديد و تحقير نيز دوري کرد که اينها، درواقع مظاهر خشونت مدرن هستند.
آنچه که متأسفانه کمتر توجه مي‌شود، تحقير افراد و گروه‌ها است که بي ترديد نفرت آفرين بوده و کرامت انساني افراد را تهديد مي‌کند؛ بايد بسياري از مسئولان و افراد داراي تريبون، نحوه گفت و گو با جامعه را ياد بگيرند و بدانند که با ولي نعمتان خود سخن مي‌گويند و نه با رعيت و پيروان کاملاً تابع خود؛ پس درس پنجم، خشونت پرهيزي، دوري از تحقير و توجه به کرامت انساني همه افراد، پرهيز از گفت وگوي اقتدار گرايان و ورود به حرف زدن تعاملي است.
شش- سياست گذاري شايسته درباره ايرانيان خارج از کشور
بايد به واقعيت جمعيت ايرانيان خارج از کشور اهميت دارد و موج افکار عمومي که آنان هم مي‌توانند خلق کنند در اعتراضات اخير، اين واقعيت به خوبي خود را نشان داد و نبايد آن‌ها را، خارج از حوزه سياست گذاري عملي فعال، در دسترس بدخواهان قرار داد.
اين درس، درس مهمي است که بايد مورد توجه جدي قرارگيرد.
هفت  آينده پژوهي اعتراضات
موضوع "آينده پژوهي اعتراضات"، از اهميت جدي و وافري برخوردار است؛ نبايد از اين واقعه و بررسي زوايا و ابعاد آن با بي تفاوتي عبور کرد؛ بايد به پيامدهاي آن در آينده، نگاه موشکافانه و پژوهشي داشت و از صاحبنظران جامعه شناسي، اقتصاد، روان شناسي و... در اين زمينه استفاده کرد؛ شايد اگر درباره وقايع گذشته، اين ضرورت مورد توجه قرار مي‌گرفت، الان در چنين وضعيتي، قرار نمي‌گرفتيم؛ پس درس ديگر اعتراضات، آينده پژوهي آن است.
هشت-واقع گرايي
گرچه آرمان گرايي و احياي آرمان‌ها براي جامعه آرمانگراي ما، از ارزش بسياري برخوردار است، ليکن واقع گرايي و برخورد واقع بينانه با نسل جديد و آرزوها و خواسته‌هاي آنان، بسيار مهم است، نمي‌توان صرفاً از آرمان‌ها سخن گفت، و حال را به آينده واگذار کرد، مردم ما با تحمل نارسايي‌ها، اينک خواهان زندگي منطقي هستند که بتوانند نيازهاي خود را برطرف کنند، و بدون ساختن حال، فشار روحي و رواني شديدي را بر آنان وارد مي‌کند که مي‌تواند به واکنش‌هاي ناگهاني و غيرقابل پيش بيني منجر شود؛ پس، درس ديگر، واقع بيني عمل گرايانه است.
نه  ساير درسها
ناگفته پيداست اعتراضات براي کساني که بخواهند واقعيت‌ها را به خوبي ببينند درس‌هاي زيادي دارد، در اين نوشته، تنها به چند درس ساده اشاره شد و بايد با عمق‌نگري و ذهن باز و پذيرنده آنها را دريافت و به آموزه‌هايي براي تغيير و اصلاح تبديل کرد.