آمریکا و اعلام نامزدی ترامپ

علي اصغر زرگر
سیاست خارجی آمریکا مثل کشتی بزرگی است که نمی‌تواند به یکباره ۱۸۰ درجه تغییر داشته باشد، آمریکا قدرتی جهانی است و منافع جهانی دارد بنابراین باید با دنیا تعامل داشته باشد. برای مثال ممکن است رئیس جمهوری نظیر ترامپ سختگیری ‌هایی نسبت به کره شمالی و ایران به دلیل برخی مسائل داشته باشد اما در کل سیاست تعاملی خواهد داشت.
در سوی دیگر معادله به نفع آمریکا و اروپا نیز می‌تواند باشد که ساخت و ساز در خاورمیانه از درون صورت گیرد لذا این امکان وجود دارد که روی کارآمدن ترامپ و تغییراتی که ممکن است در سیاست خارجی آمریکا اعمال کند، به رونق اقتصادی هم بینجامد کما این که قراردادهایی مثل فروش هواپیماهای بویینگ و ایرباس هم مخالفت‌های آن چنانی در محافل سیاسی جدید امریکا ایجاد نکرده است و این بدان معناست که قضیه را پذیرا شده‌ اند و نشان می‌ دهد که مجبورند با دنیا تعامل کنند تا اقتصاد امریکا رونق گرفته و تجارت این کشور با خارج تداوم داشته
باشد.
نباید فراموش کرد که اقتصاد آمریکا و اروپا از سال ۲۰۰۹ آسیب جدی دیده و هنوز نتوانسته‌ اند آن را ترمیم کنند و اگرچه برخی مکانیسم ‌ها در اتحادیه اروپا اندیشیده شده اما هنوز کشورهایی مثل اسپانیا، پرتغال و یونان نتوانستند اقتصادشان را به حالت اول برگردانند بنابراین به نظر نمی ‌رسد که رونق اقتصادی نه تنها به اتحادیه اروپا که در کل دنیا آن گونه که در دهه ۷۰ وجود داشت، بازگردد لذا وقتی رونق اقتصادی نباشد نمی‌ توان بگوییم تقاضا برای انرژی افزایش یافته و قیمت‌ها رشد کند اما همین حالت و همین میزان تولید که اوپک و غیر اوپک تصمیم گرفته و این وضعیت اقتصادی فعلا تداوم دارد و تغییری رخ نمی‌دهد.


یکی از برنامه‌های ترامپ مشخصا در سال های آینده تداوم تولید از شیل هاست اما با توجه به محاسبات هزینه تولید نفت از غیرمتعارف‌ها بین ۵۰ تا ۵۵ دلار می ‌شود لذا با این میزان هزینه شرکت‌های بزرگ نفتی و اقتصادهای جهانی ترجیح می‌دهند که از نفت متعارف بازار استفاده کنند.
ممکن است در سیاست خارجی امریکا نقاط بحرانی وجود داشته باشد مثلا در سطح بین الملل چین قدرتی است که  هزاران میلیارد و امریکا بالغ بر 20 هزار میلیارد دلار تولید ناخالص ملی دارد بنابراین پیش بینی می‌شود که ۲۰ سال آینده چین قدرت اول دنیا از نظر تولید ناخالص ملی باشد که امریکا را تهدید می‌ کند به همین دلیل آمریکایی‌ها بدنبال آنند که قراردادهای دو جانبه ببندند، در این راستا با هند رابطه خوبی برقرار کرده و کمک‌های هسته ‌ای می ‌کنند، با فیلیپین ژاپن و تایوان قرارداد دارند، زیرا می‌خواهد چین را محصور و و هژمونی این کشور را تحت کنترل درآورد.
آنچه مسلم است با توجه به هزینه‌ های هنگفت جنگی صورت نمی ‌گیرد و به نظر نمی ‌رسد که امریکا خودش را درگیر کند اما ممکن است برخی نکات بحرانی در رابطه با ایران داشته باشند و بخواهد از دخالت ایران در امور خاورمانیانه جلوگیری کند و جایی برای امریکا واسرائیل به عنوان بازیگر اصلی باقی بگذارد لذا با توجه به این که ترامپ نظر موافقی با روسیه دارد ممکن است دو ابرقدرت سعی کنند که خاورمیانه را آرام کنند و نظرشان این است که این منطقه را به عنوان جایی برای تجارتشان تعریف کنند تا کمک حال اقتصادشان باشد و توافق می ‌کنند که منافعشان را در منطقه تقسیم کنند لذا در مجموع این گونه نیست که ترامپ ۱۸۰ درجه سیاست خارجی امریکا را تغییر دهد و خواهان جنگ و بحران
باشد.
 در کل می ‌توان گفت که اتفاقا روی کار آمدن ترامپ به نفع برخی کشورهاست چون در این کشور شکافی ایجاد شده و به وعده‌ های خودش باید پاسخ دهد و برای پاسخگویی نیز باید تاجر خوبی باشد و منافع کشورش را در خارج از امریکا هم تامین کند لذا به‌‌ همان خصیصه تجارت خودش تاکید دارد و با دنیا تعامل خواهد داشت بنابراین سرمایه گذاری در بخش انرژی رونق می‌گیرد.
تحلیلگر مسائل بین الملل