رئیسی باید به آزمون‌ها پاسخ دهد

آرمان‌ملی: پرونده هسته‌ای ایران به شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارسال شده است. در شورای حکام تمامی اعضا جز چین و روسیه به قطعنامه‌ای علیه ایران رأی داده‌اند که برمبنای آن از تهران خواسته شده که با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری‌های لازم را مبذول دارد. به نظر می‌آید وارد فازجدیدی از پرونده هسته‌ای شده‌ایم، غربی‌ها با اتخاذ رویکرد سخت با ایران، قصد دارند تهران را در ارتباط با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پاسخگو کنند. از سوی دیگر تهران هم ضمن تاکید بر روند بازگشت به برجام اعلام کرده زمانی که پرونده 3 سوال آژانس در ارتباط با موضوع هسته‌ای ایران بسته شود، به برجام بازخواهدگشت زیرا تهران معتقد است نباید استخوانی لای زخم باقی بماند که بر اساس آن در فردا روزی که ترامپ یا ترامپی در آمریکا به قدرت رسید با توسل به آن چالش بخواهند زیر برجام زده و فضای نامناسبی را علیه تهران به وجود آورند. از قرار معلوم در ماه‌های آینده با توجه به تحریم‌های وضع شده از سوی اروپایی‌ها و اخیرا آمریکایی‌ها و از سوی دیگر درخواست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از ایران، شاهد تحولات بیشتری در مساله ایران با غربی‌ها خواهیم بود. «آرمان ملی» در این ارتباط با حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه به‌گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید. باآغاز به کار نشست فصلي‌آژانس شاهد بوديم که به سرعت پرونده ايران به شوراي حکام ارجاع و درآن شورا اقدام به صدور رأي در ارتباط با ايران کردند. چرا يکباره رويکرد آژانس نسبت به ايران شتاب گرفت؟
قطعنامه شوراي حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در ارتباط با تهران قابل پيش‌بيني بود. مجموعه کشورهاي غربي طرف مذاکره با تهران به اين نتيجه رسيده‌اند که يک سياست حداکثري در ارتباط با تهران را در پيش گيرند. سياستي که توان چانه‌زني ايران را تضعيف کند. اين سياست تحت عنوان مشکل‌سازي هيبريدي نيز نامگذاري شده است. بر اين اساس غربي‌ها از هر امکاني در داخل و خارج ايران استفاده مي‌کنند که توان چانه‌زني تهران کاهش يابد. يکي از نقاط تلخ تاريخ سياسي ايران آن است که آن بخش از کارشناساني که منافعي در حوزه قدرت ندارند و دلمشغول منافع ملي هستند و در عين حال از هوش و درک بالايي برخوردارند، معمولا در اين ارتباط هشدارها و پيش‌بيني‌هايي را در زمينه سياست خارجي مطرح مي‌کردند اما با کمال تاسف توجهي به نظرات آنها نشد. بنده عضوي از اين مجموعه بودم که در کنار ساير کارشناسان تاکيد مي‌کرديم که در پرونده هسته‌اي فرصت‌ها درحال از دست رفتن است و بازيگران مختلف فرصت‌هاي خود را در اين ارتباط پيش خواهند برد. ايران مي‌توانست بازيگر اصلي برجام باشد اما با قطعنامه شوراي حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي يک‌گام پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل متحد نزديک کرد.
اروپايي‌ها در اعمال فشار در اين حد با ايران در کنار اينکه بعضا اعلام مي‌کنند که به دنبال احياي برجامند، چه سياستي را دنبال مي‌کنند؟
اروپايي‌ها درصدد هستند سناريو‌هاي در ارتباط با ايران را به سناريو‌هاي سال 2006 شبيه‌سازي ‌کنند. احتمالا درصدد هستند که پرونده ايران را در شوراي امنيت سازمان ملل متحد گرفتار قطعنامه‌هاي اين شورا کنند. اگر چنين شود آنگاه نمي‌توان از نقش چين و روسيه گلايه کرد. چون در آن موقع ايران بايد سياست ديگري در نظر بگيرد تا در شوراي امنيت تباني تازه‌اي عليه تهران صورت نپذيرد. رأي گيري‌ها اخير در شوراي حکام آژانس عليه ايران نشان داد که ايران در مجامع بين‌المللي چه ميزان تنهاست. اين موارد بخشي از واقعيت‌هاي نظام جهاني است. موضوع هسته‌اي مي‌توانست به عاملي براي ارتقا منافع ملي ايران تبديل شود اکنون بعد از سال‌ها غربي‌ها در نظر دارند به عنوان عاملي براي تهديد از آن استفاده کنند.


تاچه ميزان تحولات داخلي ايران موجب شده است که غربي‌ها نظر منفي در ارتباط با تهران را بر اصل مذاکره و رفع مشکل با تهران ارجحيت دهند؟!
مجموعه شرايطي که در حوزه بين‌المللي در ارتباط با ايران درحال اتفاق افتادن است، مرتبط به تحولات داخلي است. در داخل کشور بايد ساز‌وکاري را براي حل مشکلات شکل داد. برخي اقليت‌ها اصل سياست‌ورزي را بين خود محدود کرده‌اند. نکته جالب آن است که آقاي رئيسي در اين شرايط اعلام مي‌کندکه برخي افراد در اين شرايط مردود شده‌اند. در صورتي که چنين شرايطي معمولا آزموني براي مسئولين سياسي و دولت‌هاي وقت است و درحال حاضر آقاي رئيسي و دستياران وي در شرايط گرفتن آزمون نيستند. رئيسي بايد به آزمون‌ها پاسخ دهد. تا به ساز وکار دروني براي حل اختلافات نرسيم، طبيعتا امکان بازگشت به ديپلماسي هسته‌اي وجود ندارد. تا چند ماه پيش يک اثر مثبت در خارج از ايران و در موضوع برجام مي‌توانست آثار مثبت متعددي در مديريت سياسي، اقتصادي داخل داشته باشد، اما درحال حاضر شرايطي در داخل ايران شکل گرفته که ناشي از يکسري سياست‌ها درگذشته است که آثار منفي در خارج براي سياست خارجي ايران ايجاد کرده است. از اين رو بايد درکي مبتني بر واقعيت‌گرايي در کشور شکل گيرد تا موقعيتي به وجود ‌آيد که هم دولت و هم ملت ايران با مشکلات جديدي روبه‌رو نشوند.
قطعنامه شوراي حکام در ارتباط با ايران از نظر حقوقي چه شرايطي را در آينده به وجود خواهد آورد؟
قطعنامه‌هاي شوراي حکام تا زماني که حالت دستوري نداشته باشد حتي اگر عنوان قطعنامه هم داشته باشند، بيانيه‌اي بيش نيستند. قطعنامه ماقبل عليه ايران بيشتر ماهيت بيانيه داشت، اما در قطعنامه اخير عناوين ديگري آورده شده و به نوعي قصد دارند ابزارهاي فصل 7 منشور ملل متحد را به رخ بکشند. اين قطعنامه تنها يک گام تا درخواست به شوراي امنيت فاصله دارد و ارجاع آن در اين معناست که ايران به شرايط قبل از برجام باز مي‌گردد. البته بايد ديد در اين مدت چه تحولاتي شکل خواهد گرفت. به‌طور طبيعي دغدغه کشورهاي غربي اين است در شرايطي که فشار همه‌جانبه عليه ايران وجود دارد، تهران در برنامه خود به سمت ساخت بمب هسته‌اي حرکت نکند. دغدغه‌اي که البته در آن اغراق دارند. هدف آنها هم کاملا سياسي است. آنها تلاش مي‌کنند در شرايطي که همه تهديدات هيبريدي عليه ايران شکل مي‌گيرد، ايران در موضع هسته‌اي خود خطا نکند. معناي اين سياست البته ربطي به برجام ندارد. حتي آقاي گروسي هم بعد از قطعنامه موضوع برجام را به صورت سوالي مطرح کرده نه به عنوان بخشي از مناسبات حاکم بر شوراي حکام. لذا به دنبال آن هستند که در موضوع نظارت، کماکان تهران را تحت نظارت قرار داشته باشد. ايران اين شرايط را نمي‌تواند بپذيرد. در برابر ايران البته بايد ساز و کارهاي دروني براي حل اختلافات خود را پيش بگيرد و بعد از آن کشورهاي غربي حتما به شرايط گذشته بازخواهند گشت.
غير از مسائل داخلي ساير مسائل حوزه بين‌الملل بر شرايط به وجود آمده براي پرونده هسته‌اي تهران چه ميزان نقش داشته است؟
شاهد بوديم که موجي تحت عنوان جنگ اوکراين به وجود آمد و اروپايي‌ها تلاش کردند به بهانه حمايت‌هاي ايران از يک طرف ماجرا، تحريم‌هايي را عليه تهران وضع کنند. اين در حالي است که آمريکايي‌ها به صورت آشکار از روس‌ها مي‌خواند با اوکراين وارد گفت‌وگو شود و ديپلماسي را در اوکراين پيش بگيرد. از اين منظر به نظر مي‌رسد دستگاه ديپلماسي ايران مقوله سياست خارجي را تک بعدي مي‌بينند. حال اينکه سياست خارجي را بايد در ابعاد مختلف مورد بررسي و تحليل قرار داد. مکرون در بازه زماني از ساير اعضاي گروه 7 درخواست کرد به دنبال ساز و کاري باشند که نقش ايران را با برجام پذيرا باشند. حتي در برخي کشورهاي اروپايي در نظر داشتند که ايران را به بازار انرژي اروپا راه دهند، اما درحال حاضر مشاهده مي‌کنيم که همين مکرون از موضوعات ديگر در ارتباط با ايران سخن به ميان مي‌آورد. سياست حاکم بر اروپا در ارتباط با ايران به سمت تحريم ايران حرکت کرده است. آمريکايي‌ها نيز قرار بود از برجام به عنوان يک برگ مثبت در انتخابات استفاده کنند، اما شرايط به گونه‌اي پيش رفت که هرکس در آمريکا براي رأي آوري از برجام بدگفت. کشورهاي ديگر هم در اين مورد با شرارت با ايران رفتار کردند و آمريکايي‌ها هم در اوج شرارت با ايران رفتار کردند و برخي از کشورهاي منطقه نيز دست به اقدامات شرارت‌آميز در ارتباط با ايران زدند.
ايران مي‌تواند در آينده روي نقش روسيه در صورت ارجاع پرونده هسته‌اي تهران به شوراي امنيت حساب باز کند؟
برخي ديپلمات‌ها تلاش کردند تا در موضوع عدم بازگشت به برجام به گونه‌اي رفتار کنند که گويا روس‌ها نقش مهمي در احياي برجام دارند اما مشاهده مي‌کنيم که روس‌ها به دنبال ديپلماسي با غرب هستند تا مشکلات خود را رفع کنند. روس‌ها از اين آمادگي برخوردارند که براي کاهش فشار بر خود تنها به جايگاه خودشان بينديشند و نه هيچ کشور و متحد ديگري. اتفاقات اخير نشان داد که اروپايي‌ها از هر اتفاقي در ايران براي تضعيف توان چانه‌زني تهران در مذاکرات استفاده مي‌کنند. اگر منصفانه هم به موضوع نگاه کنيم کشورهاي غربي هيچگاه توان ديدن ايران قدرتمند را نداشتند. ايران هر بار توانمند ظاهر شده است مجبور شدند به تهران امتياز بدهند، اما هرگاه ايراني‌ها به يکسري ملزمات تاکيد نداشتند، به گونه‌اي ديگر به ايران نگاه کردند. درحال حاضر هم به دنبال آن هستند که با توجه به تحولات دروني ايران قدرت چانه‌زني تهران را کاهش دهند. از اين منظر هم اکنون بايد نقدي اساسي در ارتباط با مخالفان رويکرد ديپلماسي صورت گيرد.
اينکه دولت را به‌خاطر وضع موجود مقصر بدانيم و از آن پاسخ بخواهيم از نظر قانوني امکان‌پذير است؟
بله مجلس مي‌تواند در اين ارتباط از دولت سوال کند اما مجلس فعلي نمايندگاني دارد که نامه‌اي را امضا کرده‌اند که همان امضاکنندگان متناقض از هم در مورد نامه سخن به ميان مي‌آورند.
نتايج انتخابات کنگره آمريکا موجب شده که جمهوريخواهان پيروز مجلس نمايندگان باشند. اين مورد تا چه ميزان ممکن است تير خلاصي به احياي برجام باشد؟
بنده معتقدم حتي اگر شرايط داخلي آمريکا از نظر آرايش سياسي بدتر از آنچه از نتيجه انتخابات کنگره خارج شده؛ بود باز هم به معناي پايان ديپلماسي هسته‌اي نبود. آمريکايي‌ها باز هم به سياست‌هاي شرورانه خود در ارتباط با ايران ادامه خواهند داد و به دنبال آن هستند که چالش‌هاي دروني براي ايران ضعف ايجاد کند اما تحت هر شرايطي چه تضعيف توان چانه‌زني ايران و چه تقويت توان چانه‌زني ايران باز هم مي‌توان انتظار داشت که آمريکايي‌ها به برجام بازگردند. البته مشکلات داخلي بايد به حداقل ممکن برسد، به طوري که خط قرمز در داخل ايران بايد منافع ملي باشد و هرکسي هر گلايه‌اي دارد بايد به اين مورد توجه کند که رسيدن به يک توافق خوب لازمه منافع ملي کشور است. غير از افرادي که به دنبال نهادينه کردن نا‌آرامي در ايران هستند اما بسياري از شهروندان اعتراضات بحقي دارند و بايد آنقدر انصاف وجود داشته باشد که اگر اعتراضي هست به منافع ملي کشور لطمه وارد نشود. روس‌ها وقتي مشاهده کردند آمريکايي‌ها به دنبال فرسايشي کردن جنگ عليه روسيه هستند عمليات خود را محدود به مناطق روس‌تبار کردند و با رفراندوم‌هاي صوري پشتوانه‌هاي حداقلي حقوقي بين‌المللي را براي خود فراهم کردند. از اين به بعد اين روس‌ها هستند که جنگ اوکراين را فرسايشي کردند طوري که همين حالا شاهد آغاز مخالفت با اوکراين در اروپا و آمريکا هستيم. بنابراين روس‌ها هم به سمت ديپلماسي خواهند رفت اما کار براي ايران کمي سخت‌تر از گذشته شده است. اگر در گذشته جنگ اوکراين و ديپلماسي برجام وجود داشت از اين به بعد ديپلماسي اوکراين و ديپلماسي برجام درکنار هم هستند. در چنين شرايطي ايراني‌ها بايد بر توان خود بيفزايند و اگر در داخل ايران اجماعي بر سر منافع ملي شکل بگيرد.