روزنامه اعتماد
1401/09/01
سونامي فحاشي قرباني ميگيرد!
آقاي احمد زيدآبادي دوست و نويسنده توانا و صاحبنظر در امور سياسي خصوصا مسلط بر مسائل فلسطين پس از توصيه دلسوزانه و مودبانه با استدلال و منطق متين به آقاي اسماعيليون كه با خشم و كينه وارد سياست نشويد، چنان مورد حمله و فحاشي و تهديد به قتل و... قرار گرفته كه طي پستي كنارهگيري خود از دنياي سياست را اعلام كرده است. اگرچه اميدوارم وي در اين تصميم خود تجديدنظر كند و دوستان ديگر هم او را به بازگشت و نوشتن ترغيب كنند ولي اصل موضوع داراي اهميت فوقالعاده و داراي معاني و پيامهاي متعدد منفي است. البته رواج بازار خبيثه فحاشي و بددهني در سپهر سياسي ايران را سالها پيش كليد زدند و آقاي هاشميطبا شروع بيادبي را به رييس دولت نهم نسبت ميدهد ولي افزون بر شيوع ناسزاگويي بايد بپذيريم كه متاسفانه به شدت دچار سقوط اخلاقي شدهايم و نه تنها در زبان و گفتوگوها بلكه در عمل هم از اخلاق حسنه و كرامت رفتاري در ابعاد مختلف فاصله گرفتهايم. شايد اگر از اين زاويه به مسائل كشور بنگريم دروازه اختلافهاي عميق و كينهورزيها و تهمتپراكني و سوءاستفادهها و برخوردها از همينجا باز شد و چه بسا جان زنده و معنوي ملتي از همين طريق ملول و رو به زوال رود. شايد در نظر اول واكنش آقاي زيدآبادي به حجم فحاشيها به حساسيت شخصيت او نسبت داده و از آن عبور شود ولي هرگز چنين نيست و من بسيار ديده و شنيدهام كه ديگر نويسندگان و صاحبنظران و هنرمندان و حتي دانشمندان چگونه مورد تاخت و تاز بيادبان و تازه به دوران رسيدهها واقع ميشوند. چندي پيش يكي از اديبان انتقاد ساده و محترمانهاي به علامه شفيعي كدكني كرد؛ بلافاصله عدهاي چون مور و ملخ فرا رسيدند و قطب سرمايه ادبيات كشور را زير رگبار بدگويي خود گرفتند! اين فقره خبيثه نسبت به ديگر بزرگان و دانشمندان و خصوصا محترمان سياست از شدت و ابتذال بيشتري برخوردار است و كافي است كه شخصيتي اظهارنظر كند و اين حق اوليه هر شهروند موافق نظر عدهاي نباشد...عدهاي خود را مجاز به هرگونه اسائه ادب ميدانند و هرگز در اين رابطه براي خود محدوديتي قائل نيستند. بدتر و فاجعهبار اينكه همين هتاكان و بيفرهنگان با اينكه دم از آزادي زنان و حفظ كرامت ايشان ميزنند در هر دعوايي سراغ زن و مادر و خواهر افراد ميروند و نسبتهاي شوم و ستمكارانه را روا ميدارند. با كراهت فراوان و فقط براي اينكه توجه جميع بزرگان و صاحبان نفوذ و خصوصا مردم را به عمق فاجعه جلب كنم، مينويسم كه زير يكي از پستهايم در شبكههاي مجازي حمله غيرانساني به من آغاز شد، به خيال سادهانگارانه خود و از موضع بيدار كردن وجدان فحاشان نوشتم؛ ناجوانمردها مادر من كه 15 سال است زير خاك خفته، زندگي مشقتباري داشته شاهد شهادت يك فرزندش و مفقودالاثري چند ساله فرزند ديگرش بوده، چه كار به او داريد و در اين بحث آن مادر رنج كشيده چه دخلي به اين دعوا دارد؟ حداقل به خودم ناسزا بگوييد! آيا تصور ميكنيد كه خجالت كشيدند و عقب نشستند؟ خير! بر شدت خباثت خود افزودند تا براي من ثابت كنند كه در اين جهان بيرحم بدكردار بهترين گزينه سكنا گزيدن در روستايي دورافتاده و سپري ساختن زندگي است كه اگر امكانش فراهم شود لحظهاي در آن درنگ نخواهم كرد.
چند هفته پيش در سايتي كه خود را وزين ميداند كسي كه خود را روانشناس معرفي كرده بود بدون كوچكترين شرمي فرمان فحاشي ميداد و با كمال بيخردي نوشته بود ناسزا بگوييد و هرگز وجدان خود را براي دهان دريدگي اذيت نكنيد! آري اين است عمق فاجعه كه به اعتناي ما نميآيد و از آن به سادگي عبور ميكنيم و رسيدن به هدف با هر روش ممكن را مباح كرده است.
بنده چندان قائل به تئوري توطئه نيستم و تا جايي كه ممكن است وقايع را براساس شواهد عيني تحليل ميكنم ولي در اين مورد ترديد ندارم كه افزون بر سقوط اخلاقي كه دچارش شدهايم دسيسهاي در كار است كه فرهيختگان و صاحبنظران و متعهدان و ايراندوستان و خردمندان محجوب را منزوي كنند تا ميدان براي هتاكان و بيادبان و بيخردان باز شود و در مرحله بعدي خشونتهاي لساني جاي خود را به خشونتهاي فيزيكي بدهد. كاملا مشخص است كه افزون بر ميدانداري بيفرهنگان سطحينگر لشكرهاي سايبري داخلي و خارجي دست بهكار شدهاند تا هر چه ميتوانند فضا را تيره و تار كنند و فروپاشي اجتماعي را رقم بزنند. كاش همه ايراندوستان متوجه خطر شوند و گسترش غيرقابل باور خشونتهاي زباني را مقدمه جنگ و خونريزي بدانند و ضمن اجتناب از آن فورا هر بيادبي را مسدود كنند تا امثال ايشان منزوي و فاقد اثر شوند. ترديد نكنيم كه خطر نزديك است و گرگها بعضا با ظاهري آراسته از ديانت يا آزادي كمين كردهاند تا تكه پاره شدن كشور را به اربابان خود هديه كنند. خشونت دواي هيچ دردي نيست و هيچ مشكلي را برطرف نميكند و اگر روزي همه طرفهاي حاضر در صحنه سياست به اين مهم باور پيدا كنند، پيروز همه شروع شده و فاجعه آنجاست كه خشونتپرهيزان و ناهيان از گفتمان تنفر سوژه اصلي فحاشان هستند.