«دیپلماسی فوتبال» در اختیار غیرفوتبالی ها

آرمان امروز، سرويس ديپلماسي: فوتبال به دليل چرخش مالي بسيار زياد و البته اشتياق مردم ملل مختلف به اين ورزش پر هيجان، در ده‌هاي  اخير نقش تعيين کننده‌اي در مناسبات «فرهنگي»، «اجتماعي»، «اقتصادي» و مهم تر از آن «سياسي و بين المللي» پيدا کرده است. اين ورزش حتي توانسته باورها، نگرش‌ها و عملکردها را تحت تاثير خود قرار دهد و به‌عنوان يکي از عوامل موثر در شکل‌گيري سياست‌ها و مناسبات داخلي و خارجي مي‌تواند کارکردهاي ديپلماتيک داشته باشد و تحولات زيادي را براي کشورها در مسائل بين‌المللي رقم بزند. در سال‌هاي اخير ورزش از يک فعاليت بدني يا نوعي سرگرمي فراتر رفته و در اين زمينه شاهديم که قهرمانان رشته‌هاي ورزشي در مسائل سياسي کشورشان نقش‌هاي گوناگوني را برعهده دارند. تحليل نظريات و مباني پژوهشي نشان مي‌دهد از ميان پديده‌هاي مختلف، «فوتبال» به‌عنوان يکي از مصاديق برنامه‌هاي روابط بين کشورها، توانسته جايگاه ويژه‌اي در ميان برنامه‌هاي کشورهاي در حال توسعه براي بيان خواسته‌هاي خود از جامعه جهاني داشته باشد.
باتوجه به اين تعريف بايد بگوييم که کارکردهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فوتبال و آثار و تبعات آن بر سطح تعاملات بين دولت‌ها در فضاي بين‌المللي در ايران نياز به مفهوم سازي دارد. برخي کارشناسان معتقدند کارويژه‎ و کارکردهاي «ديپلماسي فوتبال» مي‌تواند به مثابه تقويت «هويت ملي» به‌عنوان ابزار صلح و آشتي و البته ابزاري براي نوع دوستي و بهبود مناسبات و گفت‌وگو در بُعد ملي و بين المللي کشورها به کار رود. در ادامه  با مجيد جلالي، مربي و البته تحليلگر مسائل ورزشي در مورد وضعيت «ديپلماسي فوتبال ايران» گفت‌وگويي انجام داده‎ايم. او معتقد است به دليل اينکه فوتبال در اختيار فوتبالي‌ها نيست برنامه‌ريزي در خصوص ديپلماسي فوتبال در اختيار نهادهاي خاص قرار دارد که هنوز نتوانسته‌اند در اين مورد فعاليت شفافي از خود نشان دهند.
سرنخ فوتبال در دستان نهادهاي خاص است
«مجيد جلالي»، تحليلگر مسائل ورزشي در پاسخ به اين سوال که ديپلماسي فوتبالي در ايران چه جايگاهي دارد و از اين فضا چه استفاده‌هاي مي‌توانيم در جهت منافع ملي انجام دهيم، به خبرنگار «آرمان امروز» مي‌گويد: «متاسفانه بايد بگوييم در حال حاضر مديرت فوتبال با افراد متخصص و فوتبالي نيست و شاهد آن هستيم که افرادي که شناختي از ورزش ندارند و البته به نهادهاي خاص و دولتي وابستگي دارند بر وضعيت کنوني سايه انداخته‎اند. به‌همين دليل نمي‌توانيم از ظرفيت ديپلماسي در ورزش به‌خصوص در فوتبال که امروزه جايگاه ويژه‌اي در مسائل سياسي و اقتصادي دارد، استفاده کنيم. در اين زمينه بايد يک مثالي بزنيم. اگر به‌فرض شخصيتي مانند «علي دايي» به‌عنوان رييس فدراسيون فوتبال ايران انتخاب مي‌شد ايران مي‌توانست از اين چهره جهاني براي بهبود روابط خود با ديگر کشورها در قالب ورزش فوتبال استفاه ويژه‌اي کند. در چنين شرايطي بايد بگوييم که ديپلماسي فوتبال با توجه به نفوذ نهادهاي سياسي بر عهده طيف‌هاي خاصي است که تاکنون توضيح شفافي در اين زمينه ارائه نداده‌اند. به نظر مي‌آيد که تاکنون از اين ظرفيت که ديگر کشورها توانسته‌اند پيشرفت‌هاي چشمگيري داشته باشند، استفاده‌‎اي نشده است.»


مربي فوتبال ايران با اشاره به برداشت‌هايي که دولت‌هاي ايران در زمينه فوتبال دارند، ادامه مي‌دهد: «سياست‌گذاري در فوتبال ايران تنها براي خبرسازي و البته سرگرمي شهروندان اعمال مي‌شود و به همين دليل سرنخ فوتبال ايران در دست دولت‌هايي است که برنامه بلند مدتي براي ورزش ندارند و چون خودشان در دوره‌هاي يکي دو ساله مديريت مي‌کنند، نمي‌توانند برنامه‌ريزي مدوني داشته باشند. همين عدم ثبات در مسئولان ورزشي باعث شده است سياست‌گذاري‌هاي کلان تنها در زمينه‌هاي مالي تنها براي يک فصل اعمال شود. در واقع بايد بگوييم که ما از نعمت مديران متفکر و داري درک بين‌المللي محروم هستيم. هنگامي که يک رئيس جمهور تغيير مي‌کند شاهد آن هستيم که همه مديران باشگاه‌هاي فوتبال جابه‌جا مي‌شوند. اگر نگاهي به مجمع فدراسيون فوتبال بيندازيم که رئيس‌هاي هيات‌ها در آنجا حضور دارند چهره‌هايي را مشاهده مي‌کنيم که از حوزه‌هاي امنيتي و نظامي وارد فوتبال شده‌اند. اين خود نشان دهنده اين است که چه مسيري را در خصوص ديپلماسي فوتبالي دنبال مي‌کنيم. ما براي آنکه بخواهيم از ديگر پانسيل‌هاي فوتبال استفاه کنيم بايد سرنخ را از دستان دولت‌ها بگيريم و با يک سياست‌گذاري کلان در جهت گسترش منافع ملي از گنجايش فوتبال استفاه کنيم.»
جلالي با تاکيد به نياز ورزش ايران به ديپلماسي قوي و با نفوذ مي‌گويد: «چون مسئولان فوتبالي ايران شناختي از فضاي بين‌المللي و پتانسيل‌هاي اين حوزه ندارند خواسته يا ناخواسته وارد چرخه دلالي مي‌شوند و در ادامه از وظايف خود منحرف مي‌شوند. با اين وجود نمي‌توانيم از چنين افرادي انتظار داشته باشيم که فهم لازم براي درک ديپلماسي فوتبال را داشته باشند. در نتيجه يا اصلا به اين موضوع ورود نمي‌کنند و يا اينکه تحت تاثير افکار ديگر در اين زمينه اهدافي را در دستور کار قرار مي‌دهند. در فوتبال اين سال‌هاي ايران هيچ ردي از توسعه و تولد مربيان و فوتباليست‌هاي نخبه را مشاهده نمي‌کنيم که يکي از عوامل اصلي همين عدم توان ديپلماسي فوتبال است تا بتوانيم علم روز فوتبال را وارد ايران کنيم. براي دوره‌هاي مربيگري به اسپانيا رفتيم تا بر دانش خودمان اضافه کنيم ولي هنگامي که از آنها برنامه‌هايي در زمينه فوتبال پايه درخواست کرديم جواب رد به ما دادند. اگر ما مي‌توانستم مذاکرات و ديپلماسي قدرتمندي در اين حوزه برخوردار باشيم بي‎شک هم مي‌توانستيم از اين برنامه‌ها براي پيشرفت فوتبال پايه استفاده کنيم و هم ديگر دانش‌ها را وارد ورزش ايران مي‌کرديم. تا زماني که سرنخ ديپلماسي فوتبال در اختيار نهادهاي دولتي و افراد خاص است نه فوتبال مي‌تواند از اين ظرفيت استفاه کند و نه ايران خواهد توانست از اين ظرفيت در مسائل بين‌المللي و گسترش ارتباط با ديگر کشورها بهرمند باشد.»