جامعه باز و دشمن جدی آن

هوشمند سفیدی
بی تردید، بسیاری از صاحبنظران و آنانی که با ادبیات علوم سیاسی آشنا هستند، با «کارل ایموند پوپر» فیلسوف شهیر آلمانی « اتریشی که به دلیل طرفداری از اصلاحات، او را «ضد انقلاب» می دانند آشنا هستند.
وی در کتاب «جامعه باز و دشمنان آن»، به خوبی، جامعه باز و جامعه بسته را توصیف می کند؛ شاید مهمترین ویژگی جامعه باز از دیدگاه پوپر، عقلانی و سنجشگر بودن، و تبعیت از معرفت جادویی نیز مهمترین ویژگی جامعه بسته است؛ و یا به بیان صریح تر، غیرعقلانی و عدم سنجشگر.
اما، جامعه باز، پیوندی نزدیک با فلسفه علم خردگرایی انتقادی دارد؛ و جامعه ای است خردگرا، نقاد و سنجشگر؛ «جامعه باز» در اندیشه پوپر در برابر «جامعه بسته» قرار می گیرد و متکی به عقل، عدالت، آزادی و برابری بوده و متعهد به مهندسی اجتماعی دموکراتیک و مهار جنایات بین المللی است و با توسل به خطاپذیری و نقد، اصلاح یا «مهندسی اجتماعی جز به جز» و تدریجی را در پیش می گیرد؛ در حالی که در «جامعه بسته»، شاهد افسون، تبعیض، بندگی، نابرابری و استعمار هستیم و با توسل به خطاناپذیری و مخالفت با نقد، به انقلاب یا «مهندسی اجتماعی ناکجا آبادی» بر پایه آینده پرستی (فوتوریسم) و زیبایی پرستی (رمانتیسم) سوق می یابد، پوپر جامعه آتن را نمونه جامعه باز اولیه و جامعه اسپارت را نمونه «جامعه بسته» اولیه مطرح می کند؛ در واقع پیامد تقابل و تضاد دیالکتیک بین معرفت جادویی و افسونی با معرفت عقلی و انتقادی است که «جامعه باز» را بر پایه اصلاح دائمی آن به ارمغان می آورد.


دستاورد مهم این یادداشت، این است که به موازات رشد معرفت علمی و زدودن معرفت غیر علمی، جادویی و افسونی و نقد و اصلاح سنت های غیرعقلانی به عنوان زیربنای معرفتی، اشکال دموکراتیک حاکمیت - به جز در موارد استثنایی و به ویژه در نقاطی که در برابر آن مقاومت شکل می گیرد – به عنوان روبنا در وضعیتی رو به رشد و بلوغ قرار می گیرد، و لذا، مجال عرض اندام برای «جامعه باز» ایجاد می شود تا بر پایه همبستگی مبنایی با مبانی معرفتی، در اشکال مختلف خودنمایی کند.
امروز اگر بخواهیم تحلیلی بر پایه این نگاه از جامعه ایران ارائه کنیم، می توانیم با قاطعیت بگوییم که، مهمترین دشمن جامعه باز، تندروها و افراطیون هستند که در برابر نسل خواهان جامعه باز و عقلانی، در عرصه ها و ابعاد مختلف، ایستاده و مدام بر تندروی و خشونت تأکید دارند و این مهمترین عامل بازدارنده جامعه ایران برای تبدیل شدن به یک جامعه باز، عقلانی و سنجشگر است؛ یکی از ویژگی های مهم تندرویان «مهندسی اجتماعی ناکجاآبادی» است؛ اینان، متأسفانه از یکسو سنت پرست هستند و نمی خواهند سنت ها به روز شوند و از طرف دیگر، آینده پرست هستند و نه واقع گرا؛ به گونه ای که جامعه ای را در ذهن می پرورانند که مطابق واقعیت های امروزین نیست؛ گویی که جامعه مدنظر آنان، برای مردم ایران با همه ویژگی های کنونی تطبیق ندارد و شاید یک عده قلیل را در بر می گیرد؛ و نهایتاً مهمترین ویژگی اینان، عدم خطاباوری است و در برابر بررسی، دریافت و حذف خطاها، مقاومت می ورزند.
بنابراین شایسته است که تندرویان از تندروی رویاگرایانه و خطاناپذیری بپرهیزند و بگذارند جامعه باز ایرانی بر پایه عقلانیت، پذیرش خطاها و ارزش های بومی، و به دور معرفت جادویی و انتزاعی شکل گیرد.