روزنامه جوان
1401/09/03
هویت ملی فوتبال بر لمپنیسم آن غلبه میکند
حضور در جامجهانی از جمله اتفاقاتی است که هر چهار سال یکبار موجب میشود همبستگی مردم کشورهای شرکتکننده با یکدیگر بیشتر شود و همگی حول موفقیت تیم ملی کشور خود متحد شوند. با این حال جام جهانی این دوره با جامهای جهانی قبلی متفاوت است. عدهای با تمام توان رسانهای و فضاسازی در شبکههای مجازی تلاش کردهاند تیم ملی فوتبال ایران را ذیل اغتشاشات اخیر قرار دهند، به هر نحو ممکن مردم را از حمایت از این تیم باز دارند. کار به جایی کشید که حتی عدهای بعد از شکست تیم ملی ایران از انگلستان طی اقدامی ضدملی در فضای مجازی به شادی پرداختند. برای بررسی دلایل این تأثیرگذاری و همچنین آثار آن بر هویت ملی کشور به سراغ میثم مهدیار، استاد جامعه شناسی رفتهایم. گفت وگوی «جوان» را با معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات بخوانید. در شرایطی که فوتبال و جام جهانی هویت ملی را در کشور تقویت میکند، لیدرهای اغتشاشگران به دنبال نفرت پراکنی هستند تا به شکلی بین مردم و تیم ملی فاصله ایجاد کنند. دلیل این اقدام چیست و نتیجه این رفتار برای جامعه چه خواهد بود؟ فوتبال سکهای دو رو است. یک روی این سکه میتواند در خدمت هویت محلی و ملی باشد، برای ارتباطات فرهنگی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد و در خدمت صلح بین ملتها باشد. روی دیگر این سکه پرورش نوعی لمپنیسم است، به خصوص در کشور ما که رقابتهای ورزشی و مخصوصاً فوتبال یک کار و کاسبی رسانهای پشت خود دارد. دستهایی پشت رقابتها و جنجالهای ورزشی وجود دارد و سالهاست روزنامههای ورزشی جزو پرفروشترین روزنامهها هستند. به هر حال این یک رقابت و جدال کاذب است که فوتبال را از استادیوم به صحنه جامعه منتقل میکرد و خودش موجب شیوع یک لمپنیسم میشد. یکی از دلایل آن نیز این است که فوتبال ملی در کشور ما خیلی هویتمند نیست؛ به رغم اینکه در سطح محلی هویتمند است، ولی در سطح ملی تیمهای فوتبال به یک طبقه یا هویت اجتماعی خاصی مربوط نیستند. یعنی مثلاً در مورد استقلال و پرسپولیس غیر از رنگ لباس، تمایزی خاص بین آنها نمیبینید و اگر کسی از استقلال به پرسپولیس برود، اتفاق خاصی نمیافتد و قرار نیست تغییری در منش یا سبک زندگی یا سبک فوتبال آن بیفتد. وقتی این هویت وجود ندارد و به رقابتهای کاذب دامن زده میشود، موجب شکلگیری یک سری رفتارهای تودهای و یک نوع لمپنیسم میشود که ما در چند دهه اخیر زیاد در عرصه اجتماعی شاهد آن بودهایم. این موضوع خودش را در اعتراضات و شورشهای اجتماعی باز تولید میکند که بخشی از آن را من در این استادیومی شدن فضای اجتماعی میبینم. بین آن کارکرد ملی که فوتبال میتواند یک زبان مشترکی برای مردم باشد و یکپارچگی و انسجام ملی ذیل یک هدف مشترک ایجاد میکند با کارکرد دیگر منفی ماجرا که یک نوع توده گرایی را دامن میزند، رقابت وجود دارد. از این طرف فوتبال و به خصوص فوتبال مدرن در میان سلبریتیها با جنجالهای ورزشی و رقابتهای کاذب میچرخد و نسبتی با ساختهای اجتماعی پیدا نمیکند و در آن لمپنیسم برجسته میشود. این دو در رقابت با همدیگر هستند و در این شرایط است که بعضی از اوقات ممکن است آن کارکردش بر کارکرد مثبت و انسجام بخش فوتبال ارجح یا مستولی شود و ممکن است در نهایت فوتبال موجب اختلاف نیز شود. مثلاً تیمهای استانی یک فرصتی برای معرفی آن استان هستند. وقتی تیمهای استانی در لیگ ملی بازی میکنند موجب ارتباطی بین استانها میشود. تماشاچیها رفت وآمد میکنند، اسم آن استان برسر زبانها میافتد، توجهات به آن استان بیشتر میشود و یک نوع آشنایی بین اقلیمها و استانهای مختلف در فوتبال رخ میدهد. به خصوص در رقابتی که مثلاً بازیکنانی از آن استان در تیم استانی خود بازی میکند و ما با زبان، فرهنگ یا حتی چهره آن منطقه و همه آن چیزیهایی که تعلقات بومی- فرهنگی محسوب میشوند، بیشتر آشنا میشویم. منتها روی دیگر سکه فرصت آشنایی با اقلیمهای فرهنگی این است که میتواند موجب شکلگیری یک واگرایی شود. مشابه اتفاقی که برای تیم تراکتور افتاد و این تیم خواه ناخواه وسط یک گفتمان واگرایانه تجزیه طلبانه افتاد. این دو وجه فوتبال در رقابت با یکدیگر هستند. اما درنهایت هویت ملی فوتبال بر لمپنیسم غلبه میکند. انگلستان کشوری است که اتفاقاً لمپنهای فوتبالی آن خیلی هم معروف است، ولی با وجود این، وقتی بازی ملی مطرح است، همین لمپنها پشت تیم ملی خودشان قرار میگیرند و بازیکنان ملی آنها نیز در زمان خواندن سرود ملی و دیگر موارد نسبت به تیم ملیشان تعصب دارند، حتی امکان دارد بعد از این سرود ملی در اعتراض به نژادپرستی هم زانو بزنند، ولی از تعصب آنها نسبت به سرود ملیشان کم نمیکند. دلیل اینکه ما این موضوع را نسبت به تیم ملی خودمان کمتر احساس میکنیم، چیست؟ به چند عامل اصلی مربوط است. یکی اینکه ما تحت هجمه رسانهای هستیم که رقبای منطقهای و دیگران علیه هویت ملی ما برنامهریزی و در خصوص آن فعالیت کردهاند. مسئله دیگر این است که در نظام آموزشی مان نتوانسته ایم نگاه و یک نوع هویت تاریخی را نهادینه کنیم و محصل مدرسه و دانشگاه ما با تاریخ ایران بیگانه است و با نمادها و سرمایههای نمادین تاریخی و فرهنگی ما اساساً ارتباطی برقرار نمیکند. رویکرد ما در رشتههای علوم انسانی یا فنی و مهندسی در دانشگاه، غیرتاریخی و حتی ضدبومی بودهاست و در رشتههای فنی مهندسی، معماری یا مهندسی ما ارتباطی با تاریخ و هویت تاریخی ما برقرار نمیکند. در علوم انسانی نیز یک محور عمده در این حوزه تاریخ است، ولی فارغ التحصیلان علوم انسانی ما درکی از تاریخ ندارند و خیلی با آن آشنا نمیشوند و خود این هم مسئله ساز است. از سوی دیگر ساختهای اجتماعی ما نیز در تولید یک جامعه تودهای و در تولید سوژههای تودهوار بی تأثیر نبودند. اتفاقی که مثلاً در مدیریت شهری میافتد که در محلهزداییها شاهد آن هستیم؛ همه از جاکندگیها مثل آن مهاجرتهای سنگینی که اتفاق میافتد و از مناطق مرکزی کشور یا از روستا به شهرها میآیند، موجب شکلگیری یک جمعیت تودهای میشود که خیلی تعلق فضایی، محلی و تاریخی ندارند و اینها خیلی راحت تحتتأثیر جو غالب و رسانهای قرار میگیرند و دشمنان هم روی این امواج سوار میشوند و بهره خودشان را میبرند. وقتی در زمان جامجهانی نیز این تشتت را در برخی داریم برای جامعه چه آثاری دارد؟ اکنون باید چه کاری انجام دهیم؟ این چیزی نیست که یک شبه اتفاق افتادهباشد و انتظار داشته باشیم یک شبه پایان پذیرد. همه این عواملی که ذکر کردم در طول زمان رخ داده و خیلی نباید انتظار داشته باشیم که در این یکی دو هفته اصلاح شود و آنهایی که رفتارهای تودهای داشتهاند و آن لمپنیسمی که شکل گرفته در دو هفته اصلاح پذیرد. این مسئله نیازمند این است که هم شما بتوانید در زیرساختهای اجتماعی هویت اجتماعی، تاریخی و فرهنگی را تقویت کنید و هم در نظام آموزشی و تربیتی این مسئله را پیگیری کنید. همچنین نظام اقتصادی خود را اصلاح کنید و اقتصاد سیاسی که این شرایط را تشدید میکند و میتواند جامعه را توده وار کند، اصلاح کنید، مثلاً همین خصوصیسازیهایی که انجام میشود، بی تأثیر در شکلگیری یک جامعه تودهای نیست، چون دست مردم را از فضاهای اجتماعی و فرصتهای اقتصادی کوتاه میکند و فرصتهای اقتصادی که مردم میتوانند بی واسطه با دولت ارتباط برقرار کنند، گرفته میشود و آنها مجبور هستند با سرمایه داران و طبقات بالای اجتماعی ارتباط داشته باشند. دولتی که خودش میتواند عرصههای اقتصادی را پیش ببرد، به بخش خصوصی میدهیم و مأموریتهای حاکمیتی را به بخش خصوصی محول میکنیم، بخش خصوصی هم نیروی کار را استثمار میکند و این استثمار نیروی کار موجب شکلگیری تودههای معترض اجتماعی میشود.
سایر اخبار این روزنامه
گاوداری و انبار آهن قراضه را سایت هستهای معرفی کردند!
گشودن پرونده سیاسی در شورای حقوقی!
ضدانقلاب هم دروغ سیانان را باور نکرد
تعلیم و تربیت کودک با ۲۰ هزار تومان!
هویت ملی فوتبال بر لمپنیسم آن غلبه میکند
امیرعبداللهیان: ۷۶ مرکز تروریستی در اقلیم فعالند
ثبات داعش - محور سنتکام در حمایت تروریستها
حیف و میل بیتالمال برای حضور بیمورد در قطر
کیروش و طارمی قبل از ولز با رسانهها جنگیدند!
تنفس مصنوعی به چند سینماگر خیالباز!
از دست رفتن امنیت روانی در سایه اغتشاشات
۳ اثر سینمایی، یک سمفونی ۶۰ مستند و ۲۰۰ کتاب درباره شهدا تولید کردیم
نام و یاد و پیام شهدا سلاح ما در جنگ فرهنگی و رسانهای است
شهادت مستشار هوافضای سپاه در سوریه
اهدای اعضای بدن شهید مدافع امنیت اغتشاشات اخیر
برق در انگلیس از نگرانی زمستان سرد سهمیهبندی شد
آلمان حاشیهپرداز به ضرب شمشیر سامورایی دو نیم شد!
«یزدان قجری» لوکوموتیوران اصفهانی به شهادت رسید+ عکس