روزنامه ایران
1401/09/03
موج سواری سیاسی با ژست دغدغه فرهنگی!
تعدادی مترجم ایرانی اخیراً در حمایت از آنچه خود اعتراضات ایران نامیدهاند، بیانیهای منتشر کردهاند و ضمن تکرار جملاتی که اغلب از رسانههای بیگانه شنیده میشود، اعلام کردهاند که قصد دارند سد سانسور را در ایران بشکنند! اما مشخص نیست که منظور آنها از سانسور دقیقاً چیست؟ آیا اینکه هر کشوری قوانین خاص خود را برای چاپ آثار دارد، به معنای سانسور است؟ همچنین مشخص نیست که چند نفر از اشخاصی که نامشان دربیانیه آمده، واقعاً با بیانیه موافق بوده یا حتی در جریان محتوای بیانیه بودهاند؛ چنانکه پیش از این نیز مسبوق به سابقه بوده است که بیانیههایی از سوی برخی گروهها و اشخاص منتشر شده و زیر آن اسمهایی قید گردیده که حتی روح آن اشخاص نیز از ماجرا خبر نداشته و بعداً بیانیه را تکذیب کردهاند. یک نمونه واضح آن درگذشته بیانیه موسوم به بیانیه 800 نفر (شامل شاعران، نویسندگان، مترجمان، روزنامهنگاران، ناشران، تصویرگران، مروجان، مربیان و دیگر فعالان فرهنگی و هنری حوزه ادبیات کتاب کودک و نوجوان) در برخی رسانهها منتشر شد که به نشر دروغها و اتهامات واهی علیه جمهوری اسلامی و فراجا پرداخته بود و محمدرضا سرشار، نویسنده و پژوهشگر و منتقد ادبی پاسخی مفصل به این بیانیه داد که در همین روزنامه بخشهایی از آن منتشر شد. از این جالبتر اقدام رسانههایی همچون رادیوفردا و چند رسانه بیگانه دیگر است که عکسهایی از دستفروشان کتاب در نزدیکی میدان انقلاب تهران را منتشر کردهاند و آنها را کتب ممنوعه خواندهاند! حال آنکه هر آدم عاقلی میتواند این سؤال را بپرسد که اگر این کتابها ممنوعه هستند، پس چگونه است که در سطحی چنین گسترده به فروش میرسند و هیچ کس هم با آنها برخوردی نمیکند! برخی کاربرانی هم که خود را مترجم خواندهاند، از این فرصت برای تبلیغ خود استفاده کرده و زیر مطالب منتشره در صفحههای اجتماعی، عنوان کردهاند که نام مرا هم به این بیانیه اضافه کنید و بعد که وارد صفحه آنها میشوی میبینی که یا هیچ مطلبی ندارند یا اصلاً آنها را میتوان همه چیز حساب کرد غیر از مترجم! کامنتهایی با نامهای نامشخص یا با نام و نام خانوادگیهایی که وقتی در سایت کتابخانه ملی ایران جستوجویشان میکنیم، میبینیم که حتی یک اثر هم ترجمه نکردهاند و مشخص نیست که اصلاً با چنین سابقه بیسابقه ای(!) دقیقاً با چه چیز بیانیه همراه شده اند! اما در هرحال اگر از این مسائل بگذریم و اصل را بر صحت بیانیه و اسامی قید شده در آن بگذاریم نکاتی قابل توجه است که در ادامه به اختصار به آن پرداخته میشود.قبل از هرچیز این نکته جالب است که این مترجمان در بیانیه مشترک خود نوشته اند: «ما از امروز کتابهایی را که این سدها [سانسور] سالها مانع رسیدنشان به شهروندان شدهاند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد». اما سؤال کلیدی اینجا است که اگر هدف شما آگاهی جامعه بوده و تصور میکنید که در تمام طول این چند دهه که به زعم شما سانسور وجود داشته، چرا حالا به این فکر افتاده اید که با آن مبارزه کنید؟ اگر آثاری وجود داشته که تا به حال مانع از انتشار آنها شدهاند، چرا حالا تصمیم به انتشار آنها گرفته اید؟ پس در تمام طول این سالها به چه دلیل منتشر نکرده بودید؟
تیپشناسی مترجمانی که بیانیه صادر کردهاند نیز نکات جالبی را مشخص میکند؛ اول اینکه بخش قابل توجهی از نامهای ذکر شده ذیل بیانیه اصلاً در ایران زندگی نمیکنند! برای نمونه سرور کسمایی و داریوش آشوری هر دو در فرانسه زندگی میکنند و عباس میلانی نیز ساکن امریکا است. بخش قابل توجهی از مترجمان، متأثر از جریانهای چپ هستند و بعضی از آنها همچون بابک احمدی سابقه مبارزه علیه حکومت پهلوی را نیز در کارنامه خود دارند. عباس میلانی در سال ۱۳۵۶ به اتهام عضویت در سازمانهای کمونیستی، دستگیر شده بود و مراد فرهادپور هم بهعنوان روشنفکر جریان چپ نو در ایران شناخته میشود. بخش دیگری از این مترجمان در دورههای مختلف مدافع جریانها و دولتهای اصلاحطلب در کشور بودهاند؛ برای نمونه خشایار دیهیمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همراه بابک احمدی با انتشار بیانیهای به دفاع از اصلاحطلبی در انتخابات پرداختهاند. گفتنی است مهدی غبرایی نیز چند سال پیش، رمانهای «خاکستر و خاک» و «هزارخانه خواب و اختناق» از عتیق رحیمی را که اصل آنها به فارسی نوشته شده بود از روی نسخه انگلیسی، دوباره به فارسی ترجمه کرده بود که جنجالهای زیادی به پا کرد و اعتراض بسیاری را در عرصه ادبیات برانگیخت. توجه به چنین سوابقی از این جهت اهمیت دارد که اولاً بدانیم خود این مترجمان با حمایت از جریانهای متبوع سیاسی شان، حمایت از دولتهای متبوع و ترویج فرهنگهای غیربومی و آموزههای مارکسیستی در بخشی از وضع موجود امروز سهیم بودهاند و ثانیاً بدانیم که به چه دلایلی موضعگیری امروزشان با سابقه عملکردی که داشتهاند متناقض محسوب میشود.
قید «از هر راهی بتوانیم» نیز در نوع خود جالب و اعجاب آور است؛ آنها چنان سخن میگویند گویی در جزیرهای دور افتاده گیر افتادهاند و هیچ امکان ارتباطی برای ارتباط با مخاطبان خود ندارند؛ در حقیقت آنها با استفاده از این عبارت سعی کردهاند طوری وانمود کنند که جمهوری اسلامی تمامی راههای ارتباطی را بسته و تمام ناشران را هم قلع و قمع کرده است! حال آنکه آنچه این اشخاص ادعا میکنند، با اغماض فراوان و در پذیرفته شدهترین حالت، تنها ناظر به چاپ کتب از مجاری رسمی و قانونی است؛ در صورتی که فضای شبکههای مجازی و اجتماعی در طول این سالها زمینه را برای انتشار هر محتوای دلخواه فراهم کرده است تا جایی که ولنگاری این فضا و جولان مطالب غیرصحیح و جعلی و نیز انتشار غیرقانونی فایل برخی از کتب، داد عده زیادی از جمله برخی از همین اشخاصی که از بیانیه حمایت کردهاند را هم درآورده است.
نکته دیگری که درباره این بیانیه مطرح است، آن است که اساساً برای نشر یک کتاب، این ناشران هستند که باید تصمیم بگیرند و مترجمان بر اساس قوانین نمیتوانند بدون اجازه ناشر اقدام به انتشار کتاب خود از مجاری دیگری بکنند؛ مگر اینکه آن کتاب اصلاً به هیچ ناشری عرضه نشده باشد و تماماً در اختیار مترجمش باشد؛ پس در اینجا دو وضعیت پیش میآید؛ یا کتاب به ناشر عرضه شده و مراحل چاپ را طی کرده و در فرایند چاپ سانسور شده یا از چاپ آن جلوگیری شده است که در این صورت ناشر باید نسبت به چاپ آن از روشهای دیگر اقدام کند. وضعیت دوم آن است که کتاب اصلاً به ناشر عرضه نشده و در فرایند چاپ قرار نگرفته است که در این صورت باید پرسید که اصلاً مترجم از کجا تشخیص داده که کتاب قرار است سانسور شود یا از چاپ آن جلوگیری شود؟
سؤال دیگری که از این مترجمان باید پرسید، آن است که مگر تاکنون منعی وجود داشته که بخشهای سانسور شده یا کل اثری را که ادعا میکنید قربانی سانسور شده، از روشهای دیگر منتشر کنید؟ از ورود شبکههای اجتماعی به ایران سالهای زیادی میگذرد و پرکاربردترین آن یعنی تلگرام از سال 1392 در ایران فعال بوده است. اگر قصد آگاهی جامعه یا به اصطلاح خود، مبارزه با سانسور را داشته اید، چرا از همان سالها اقدام به انتشار کتب یا مطالب مورد نظر خود نکرده اید؟ آیا پاسخی غیر از این میتوان یافت که به دنبال منفعت شخصی بوده اید و حالا که تنور کسب شهرت و اعتبار از وضعیت جامعه را داغ دیده اید، سعی دارید از این طریق نیز برای خود وجههای کسب کنید؟
اگر تا به حال تن به رویههای قانونی دادهاید و کتب خود را از طریق فرایندهای قانونی منتشر کردهاید، پس از چه چیز شکایت دارید؟ اگر به قول خودتان با این رویههای قانونی مشکل داشتهاید و آن را سد راه دیدهاید، پس چرا باز هم اقدام به انتشار آثار خود از این طریق کردهاید؟ پس از پرداختن به این مسائل، به نظر میرسد بیانیهای که منتشر شده، در صورت صحت، بیشتر یک موج سواری سیاسی و بر اساس منافع شخصی بوده تا یک اقدام اعتراضی و جدی؛ در هر صورت اسامیای که ذیل بیانیه ذکر شده، بهتر است برای صحت ادعای خود در سریعترین زمان ممکن کتابهایی را که سانسورشده خواندهاند، در فضای مجازی منتشر کنند تا اولاً صحت ادعای آنها بر مخاطبان مکشوف گردد و ثانیاً مسیر را برای آنچه خود آگاهسازی جامعه(!) مینامند، هموار سازند. البته این نکته هم روشن است که چنین اقدامی قبل از هرچیز به خود بازار کتاب و اهالی فرهنگ و قلم آسیب میزند تا مخاطبان؛ زیرا در این صورت مخاطبان میتوانند کتابهای مورد نظر خود را با قیمتی بسیار کمتر و حتی رایگان تهیه کنند و البته زمینه برای سودجویی برخی مفتخوران و سارقان فرهنگ نیز فراهم خواهد بود. اما به هرحال به نظر میرسد اکنون کسانی که این بیانیه را خواندهاند، منتظرند ببینند که قرار است چه اقدام مثلاً جدی صورت گیرد تا ادعای این عده که قصد حمایت از گروه موسوم به معترضان را دارند، راستیآزمایی شود؟!
سایر اخبار این روزنامه
بازگشت به مذاکره پساز نا امیدی از آشوب
3 انفجار در قلب سرزمین های اشغالی
صهیونیست ها به جان هم میافتند
مدافع امنیت نماد از خود گذشتگی
پنجرهای جدید برای روابط اقتصادی ایران و بلاروس
کیروش: دشمن تلاش کرد تمرکزمان را برهم بزند
همکاری کشورهای مستقل برای برون رفت از تحریم
سپاه: پاسخ میدهیم
موج سواری سیاسی با ژست دغدغه فرهنگی!
برق ایران درمسیر اروپا