سلوک استاد استادان از مشهد تا مک‌گیل کانادا

جواد نوائیان رودسری - از آن روزها 93 سالی می‌گذرد، حالا چند ماه این‌وَرتر یا آن‌وَرتر، فرقی نمی‌کند؛ وقتی آن نوزاد در دهم بهمن سال 1308 در محله چهارباغ‌بالا، بخشی از محله بزرگ بالاخیابان مشهد و در خانه مرحوم شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی به دنیا آمد، همه شاد و خوشحال بودند؛ اصلاً برای پدرِ اهل علم و مادر باایمانش، خدیجه خانم، رنگ و شکل کوچه «پنجه» هم عوض شد. کوچه پنجه را شاید امروز، خیلی از مشهدی‌ها نشناسند، شاید قیافه‌اش کمی تغییر کرده باشد، اما هنوز هم اگر گذرتان به چهارراه خسروی بیفتد و راه بیفتید به سمت چهارراه نادری، اولین کوچه سمت راست شما، کوچه «شوکت‌الدوله» است، همان کوچه‌ای که اگر حوصله‌ کنید و وارد آن شوید، در اولین گذر سمت چپش، می‌رسد به کوچه «پنجه»، همان‌جایی که روزی روزگاری، کودکی به دنیا آمد که بعدها علامه شد، استادی شد برای همه استادان و نامش را به عنوان یک دانشمند گرانمایه در سراسر جهان به زبان آورده و می‌آورند. همان کوچه‌ای که محل تولد علامه ارجمند استاد مهدی محقق است؛ هم او که چند ماه دیگر، وارد مرحله 93 سالگی زندگی می‌شود و افتخاری است برای مشهد، برای ایران و برای همه جهان اسلام.
آن کودکی پرماجرا
علامه محقق، دوران طفولیت خود را در همان محله اصیل و قدیمی مشهد گذراند. فقط شش سال داشت که آن اتفاق افتاد؛ مردم جمع شدند در مسجد گوهرشاد و به بازداشت مرجع تقلیدشان، به رفتارهای ضد دینی و ضدملی رضاشاه و ماجرای تغییر لباس و کلاه اعتراض کردند. به تدریج کار بالا گرفت و در 21 تیر 1314، عُمّال پهلوی، همه متحصنان را به گلوله بستند و در خانه خدا، جوی خون به راه انداختند و در روزهای بعد، شروع کردند به بازداشت و تبعید روحانیون و علما. شیخ عباسعلی محقق از جمله روحانیون تحت تعقیب حکومت بود؛ عالمی که در جریان قیام، بر فراز منبر مسجد گوهرشاد برای مردم سخنرانی کرد. علامه محقق آن ماجرا را چنین به یاد می‌آورد: «هنوز صدای صفیر گلوله‌هایی که در شب واقعه شلیک می‌شد در گوشم طنین‌انداز است، به خصوص که این واقعه مصادف شد با پنهانی زیستن پدرم، زیرا او نیز در آن شب، در همان مسجد، منبر رفته بود و در ضمن سخنانش گفته بود: گویی ما زیر پرچم انگلیس هستیم که هر چه آنان بخواهند باید انجام دهیم. پس از واقعه گوهرشاد دیگر خانه امن نبود. نیمه‌های شب، پلیس ناگهان وارد منزل ‌شد و همه‌جا را برای یافتن پدر جست‌وجو ‌کرد. پدر در دخمه‌ای تاریک پنهان شده بود و مادر هر بار از ترس می‌لرزید که مبادا شیخ عباسعلی را در چنین وضعیتی گرفتار کنند.» آن شرایط قابل تحمل و ادامه نبود؛ شیخ عباسعلی محقق خودش را به شهربانی معرفی کرد تا خانواده‌اش از آزار مصون بمانند. او را فرستاند به حبس، در زندان قصر تهران و بعد از سه سال و چند ماه، آزادش کردند. شیخ عباسعلی تصمیم گرفت در تهران بماند و این‌گونه شد که علامه محقق، هنوز به 10 سالگی نرسیده بود، مشهد را ترک کرد؛ شهری را که محل تولد و آغاز آموختنش بود. کلاس اول را در دبستان علمیه با مدیریت مرحوم علمی و کلاس دوم را در مدرسه معرفت، با مدیریت مرحوم شیخ مهدی ناظم گذراند که ارادتی فراوان به ثامن‌الحجج(ع) داشت. علامه محقق بعدها باز هم گذرش به مشهد افتاد. او دورانی را نزد مرحوم ادیب نیشابوری به فراگیری صرف و نحو عربی پرداخت و آن‌طور که به پایگاه اجتهاد گفته است، این فراگیری چیزی حدود یک سال طول کشید و در همین دوران، دوستان خوبی پیدا کرد.
فرو ریختن کاخ آرزوها


خانواده شیخ عباسعلی محقق، به دلیل سابقه مبارزاتی او، مشکلات زیادی داشت. علامه کلاس سوم را در مدرسه فرهنگ، جایی حوالی چهارراه سیروس تهران و سه سال آخر ابتدایی را در مدرسه عسجدی، جایی در گلوبندک گذراند و در سال 1321، پا به دبیرستان گذاشت، اما باز هم مشکلات معیشتی او و خانواده را رها نمی‌کرد. این بود که تصمیم گرفت، برای مدتی هم که شده، در بازار شاگردی کند و کمک‌خرج خانواده باشد؛ اما تقدیر برایش چیز دیگری رقم زده‌بود. علامه خیلی اتفاقی از مدرسه مروی سر درآورد و شد شاگرد سیدهادی ورامینی که به او، صرف و نحو درس می‌داد. چهار ماه بعد، علامه مهدی محقق، آن‌قدر در صرف و نحو عربی پیشرفت کرده‌بود که استاد، توانایی وی را به رخ پدرش بکشد: «استاد شروع به خواندن قرآن کرد و از من خواست نوع کلمات را از نظر صرف و حالت آن‌ها مشخص کنم. من بی‌درنگ پاسخ می‌دادم و پدر می‌نگریست. این نخستین بار بود که طعم شیرین موفقیت در علم را می‌چشیدم، اما مرگ ناگهانی استاد در اورازان، کاخ آرزوهای مرا فرو ریخت و چند شب متوالی در سوگ این مصیبت گریستم.»
قم، حوزه، اجتهاد
با درگذشت سیدهادی ورامینی، به دنبال فضای جدیدی برای کسب علم گشت و این‌بار، در سال 1326ش به قم رفت تا در مدرسه فیضیه، بخت خود را برای علم‌آموزی بیازماید. پیش از آن، در سال 1323ش معمم شده بود؛ علامه محقق مقدمات و برخی درس‌های دوره عالی را در مدارسی مانند سپهسالار تهران گذراند. مدرسه فیضیه برای وی فرصتی مغتنم بود؛ فضای جدید، استادانی متفاوت و درس‌های جذابی که برای علامه کشش و علاقه بسیاری ایجاد کرد. سال 1327ش تصمیم گرفت در آزمون ورودی دانشکده علوم معقول و منقول تهران که حالا آن را با نام دانشکده الهیات می‌شناسند، شرکت کند و به دلیل توانایی علمی‌اش پذیرفته شد. دو سال بعد با مشورت پدرش و مرحوم حسینعلی‌ راشد، از کسوت روحانیت بیرون آمد تا فعالیت‌های پژوهشی خود را در دانشگاه راحت‌تر ادامه دهد، اما از تحصیل درس‌های حوزه علمیه هم غافل نبود و در سال 1330ش به درجه اجتهاد رسید. اجازه اجتهادش را از آیت‌ا... العظمی خوانساری گرفت و البته، این تنها اجازه علامه نبود؛ بزرگان دیگری هم مانند مرحوم کاشف‌الغطا، پای اجازه او را مهر کردند.
همان‌قدر که خواندی بس است!
علامه لیسانس را که گرفت، برای تأمین معاش به تدریس رو آورد. آیت‌ا... سیدابوالقاسم کاشانی با پدر علامه رفاقتی داشت و توصیه کرد او را در آموزش و پرورش استخدام کنند. علامه محقق در این باره می‌گوید: «پرونده استخدامی من در آموزش و پرورش با توصیه آیت‌ا... کاشانی که دوست پدر من بود، امضا و تایید شد. ایشان یک‌بار به من گفتند: چه کار می‌کنی؟ گفتم حضرت آیت‌ا...، درس می‌خوانم. گفت: همان مقدار که خواندی بس است! برو بچه مسلمان‌ها را در مدرسه درس بده ... در سال ۱۳۳۰ در دبیرستان ابومسلم در خیابان ابوسعید استخدام شدم و ادبیات فارسی و عربی درس می‌دادم. همان زمان سیدجعفر شهیدی هم در همان‌جا استخدام شد و خیلی دوران خوبی بود.» علامه محقق در آن زمان دوستان دانشمند بسیاری پیدا کرد، اما جایگاه آیت‌ا... مرتضی مطهری در بین آن ها خاص بود.
دوستی با شهید مطهری
علامه، طبق گفته خودش در مراسم سخنرانی سالروز شهادت استاد مطهری در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات اسلامی (سال 1395)، شهید مطهری را از سال 1324ش می‌شناخت. این ارتباط در دهه 1330ش افزایش یافت. علامه می‌گوید: «در سال‌های ۱۳۳۱ که آقای مطهری به تهران هجرت کرده بودند، من ایشان را می‌شناختم. در تهران مشکلات زیاد معیشتی داشتند. چون در آن جا شغلی نداشتند و خب، هنوز شهرتی پیدا نکرده بودند. تنها کمکی که من توانستم به ایشان بکنم، این بود که برای آقای مطهری شاگردی پیدا کردم. مرحوم مطهری ساعت 2 ظهر در آن گرما می‌آمدند به مسجد مُعَیِّر در خیابان خیام و دوست ما آقای انوار خدمت ایشان شرح منظومه می‌خواند و این کمکی به ایشان بود. شهید مطهری تازه ازدواج کرده بودند و مشکل مسکن هم داشتند. پدر من خانه‌ای داشت در سه راه سیروس که اتاق‌های زیادی داشت. دو تا از اتاق‌هایش خالی بود. من به مرحوم شهید مطهری پیشنهاد کردم که در آن جا ساکن شوند. شهید مطهری گفت: من از خدا می‌خواهم که در کنار استادم، آشیخ عباس محقق باشم. پدر ما را، مشهدی‌ها به عنوان استاد می‌شناختند. یک سال و نیم تا دو سال در منزل ما در همان دو اتاق زندگی می‌کردند.» مراودات او با شهید مطهری، در سال‌های بعد، به ویژه بعد از آن‌که هر دو در دانشکده الهیات به تدریس پرداختند، افزایش یافت.
تدریس در ایران، انگلیس و کانادا
علامه در سال 1337 موفق به دریافت درجه دکترا از دانشکده علوم معقول و منقول شد و مدت کوتاهی پس از آن، دکترای ادبیات فارسی خود را هم از دانشگاه تهران گرفت. او از سال 1339ش، استاد تمام وقت دانشگاه تهران بود، اما شهرتش باعث شد که دانشگاه‌های معتبر سراسر دنیا هم به دنبالش باشند، به همین دلیل، در سال 1340 به لندن رفت و دو سال در دانشگاه لندن به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخت. علامه از سال 1344 تا 1347 نیز، به دعوت دانشگاه مک‌گیل کانادا  به این کشور رفت و به تدریس فلسفه، کلام و اصول فقه شیعه که در آن ها توانمندی ویژه ای داشت، مشغول شد. درست در همین زمان بود که یک ژاپنی عاشق فرهنگ ایرانی اسلامی را شناخت؛ دکتر توشی هیکو ایزوتسو. رفاقت علامه مهدی محقق با دکتر ایزوتسو خیلی زود گرم و صمیمانه شد. آن ها با کمک هم، کتاب مشهور حاج ملاهادی سبزواری، یعنی «شرح منظومه» را به زبان انگلیسی ترجمه کردند. این اقدام، نقش بسیار مهمی در معرفی فلسفه اسلامی در محافل علمی مغرب‌زمین داشت. ارتباطات علامه محقق با دانشگاه مک‌گیل، به تأسیس شعبه‌ای از مؤسسه مطالعات اسلامی این دانشگاه در تهران انجامید که منشأ خدمات علمی بسیاری شد و بیش از 60 اثر نفیس در حوزه‌های مختلف مطالعات اسلامی منتشر کرد.
جلسات ویژه چهارشنبه‌ها
در سال‌های حضور علامه در ایران، یک اتفاق مبارک دیگر هم رقم خورد؛ تشکیل یک جلسه هفتگی با حضور استادان بنام علوم مختلف. علامه محقق در این‌باره می‌گوید: «[این جلسه، در] 20 سالی که چهارشنبه‌ها خدمت مرحوم مطهری بودیم، در همان مدرسه سپهسالار و در دفتر آقای احمد راد برگزار می‌شد، در تابستان صفای خاصی هم داشت آن محیط. آقای راد چون فرهنگی بودند، همکاران فرهنگی‌شان هم به این جلسه ملحق می‌شدند؛ از جمله احمد آرام، علی‌محمد عامری و از میان افراد مدرسه آقای راشد، مرحوم شیخ کاظم عصار و حدود ۲۰ نفر می‌شدند. مرحوم جعفر شهیدی، مرحوم نورانی و مرحوم محیط طباطبایی هم بودند. جلسه‌ای بود که شیخ محمدعلی حکیم، استاد عرفان، عبدالحسین زرین‌کوب و مرحوم معین نیز به صورت مرتب می‌آمدند و جلسه تعطیل نمی‌شد. مرحوم شهید مطهری هم بودند. حالا تصور کنید چه مجلس جامعی بود که فقیه داشت، فیلسوف داشت، ادیب داشت و درباره مسائل مختلف بحث می‌شد. این که هر کسی چه دیده، چه خوانده، چه کتاب‌هایی چاپ شده، چه مقالاتی نوشته شده، در حقیقت یک آکادمی محسوب می‌شد. مرحوم شهید مطهری از من خواسته بودند برخی از دانشمندان خارجی را که از تهران می گذرند یا در تهران هستند، با این جمع آشنا کنم و اصرار داشتند با فیلسوفان و اندیشمندان دیگر کشورها آشنا شوند. اصرارشان برای این بود که فکرشان توسعه پیدا کند. چند نفر از فیلسوف‌های بزرگ را از جمله پرفسور پانیکار فیلسوف بزرگ هندی، به آن مجلس آوردم. دو یا سه مرتبه هم مرحوم پروفسور ایزوتسو را آوردم که مدتی در تهران بود. مرحوم مطهری خیلی علاقه‌مند بود که ایزوتسو را ببیند. بنابراین، ایشان را دعوت کردیم به مدرسه سپهسالار و چند جلسه‌ای با هم بحث کردند. ایزوتسو علاوه بر شهید مطهری، با مرحوم آشیخ حکیمی و جعفر شهیدی و دکتر احمد مهدوی دامغانی نیز گفت‌وگو کرد. پس از یکی از این جلسات، از ایزوتسو نظرش را درباره جلسه پرسیدم و گفت: این جلسه، معنوی‌ترین جلسه‌ای بود که در عمر خودم دیده‌ام. [بعد از انقلاب] یک‌بار هم آقای خدیوالجمع گفت: آسید علی خامنه‌ای، امام جمعه تهران وصف این جلسه را شنیده‌اند و دوست دارند شرکت کنند. در یکی از جلسات، مقام معظم رهبری هم شرکت کردند و فرمودند: عجب جلسه خوبی است! حیف که زمانی با این جلسه آشنا شدیم که گرفتار مسائل مملکتی و دولتی شده‌‌ایم.»
معلمی، پژوهش و دیگر هیچ!
استاد ارجمند، علامه مهدی محقق، عمری را به تدریس و تحقیق و نگارش گذرانده است. معلمی شغل مورد علاقه اوست؛ خودش در مصاحبه‌ای با خبرگزاری مهر می‌گوید: «من دوست دارم همواره مرا به عنوان یک معلم بشناسند، چنان که از سال ۱۳۳۰ یا در مدرسه یا در دانشگاه معلم بوده‌ام و همین الان هم مشغول تدریس هستم.» علامه محقق، در هفت دهه فعالیت علمی خود، شاگردان زیادی را پرورش داده‌است که امروزه، بسیاری از آن ها استادان بنامی در سطح ملی و بین‌المللی هستند؛ نام‌های آشنایی مانند استاد بهاءالدین خرمشاهی، استاد کامران فانی، حجت‌الاسلام دکتر احمد احمدی، دکتر قدمعلی سرامی، دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر حسن انوری و استاد علی موسوی گرمارودی. علامه محقق مدت‌هاست که چهره‌ای بین‌المللی است و در بسیاری از مجامع علمی دنیا عضویت دارد؛ مجامعی مانند «مجمع بین‌المللی تاریخ پزشکی در لندن»،  «مجمع بین‌المللی فلسفه در قرون وسطی در مادرید»، «فرهنگستان زبان عرب مصر»، «فرهنگستان علوم اسلامی هند»، «فرهنگستان زبان عرب دمشق»، «فرهنگستان مباحث علوم و تمدن اسلامی اردن»، «مجمع بین المللی تاریخ علم و فلسفه عربی و اسلامی در پاریس» و... . از او تاکنون آثار متعدد علمی و تحقیقاتی، در قالب تألیف و ترجمه، انتشار یافته است. علامه، علاوه بر درج مقالات متعدد در مجلات معتبر بین‌المللی، راهنمایی صدها پایان‌نامه در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا را هم برعهده داشته است. از میان آثار پرشمار او می‌توان به «وجوه قرآن» (مقدمه و تصحیح و تعلیقات)، «اشترنامه عطار» (تصحیح و مقدمه و تعلیقات)، «تحلیل اشعار ناصر خسرو»، «نظام‌نامه سیاست  خواجه نظام‌الملک طوسی» (تصحیح و تعلیقات) «شرح بزرگ دیوان ناصر خسرو» (در دو جلد)، «فیلسوف ری، محمدبن زکریای رازی»، «الشکوک علی جالینوس» (با تصحیح و مقدمه عربی، انگلیسی و فارسی)، «بستان‌الاطباء و روضةالالباء ابن مطران» (ترجمه و تلخیص)، «درآمدی بر دانشنامه پزشکی در اسلام و ایران» (فهرست الفبایی اصطلاحات پزشکی و داروشناسی)، «اسماعیلیه»، «اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات شیخ مفید»، «علوم محضه از آغاز صفویه تا تأسیس دارالفنون»، «مفاخرنامه» و «شیعه در حدیث دیگران» اشاره کرد. برای این فرهیخته بزرگ، عمری دراز و توام با سلامت از درگاه خداوند منّان مسئلت داریم.
قیمت لحظه ای ارز دیجیتال